آیا خداوند نیز میتواند دروغ مصلحتی بگوید یا نه؟

پرسش:
برخی معتقدند که خداوند به هیچ وجه دروغ نگفته و نخواهد گفت و از سوی دیگر، هیچ عاملی و هیچ حکمتی برای دروغ گفتن خداوند وجود ندارد. اما سوال اینجاست که وقتی ائمه ما که معصوم هم هستند گاهی دروغ مصلحتی میگفتند، چطور میتوان مدعی شد که خداوند چنین دروغ هایی نگفته باشد و یا حتی احتمال عقلی صدور آن وجود نداشته باشد. مخصوصا اگر مصلحت اکثر بندگان در یک دروغ مصلحتی باشد چرا خداوند نتواند دروغ بگوید؟

پاسخ:
دروغ مصلحتی

برای بررسی این سوال، لازم است ابتدا نکاتی در مورد دروغ مطرح شود:

نکته اول: دروغ از مقوله لفظ است یا فعل یا هر دو؟
دروغ به دو صورت میتواند باشد:
حالت لفظی: یعنی شخص الفاظی را به کار ببرد که مودای آن خلاف واقع است.
حالت فعلی: یعنی شخص، کاری را انجام بدهد که دیگران از ظاهر آن عمل، خلاف واقع را برداشت کنند. مثلا کسی که بیدار است و خودش را به خواب میزند، در نگاه دقیق(البته نه فقهی)، کاری کرده است که دیگران تصور کنند که او خوابیده است.
با این وجود، ظاهرا بحث فقط ناظر به کذب لفظی است و شامل کذب فعلی نمیشود.(1)

نکته دوم: دروغ چیست؟
بر اساس نکته اول، دروغ به سخنی گفته میشود که خلاف واقع باشد.

نکته سوم: مراد شخص مهم است یا ظاهر لفظ؟

حال اگر شخصی سخنی را بگوید که آن لفظ در ظاهر مخالف با واقع است، سوال از این میشود که در چه صورتی این سخن متصف به کذب اخلاقی میشود.
آیا قصد و انگیزه شخص مهم است یا صرفا ظاهر لفظ ملاک و معیار تحقق کذب است.

اگر مراد و مقصود گوینده از سخنی که به کار برده است، مهم باشد، مواردی که به عنوان "توریه" نامیده میشود از شمول کذب خارج میشود. بنابراین، توریه گرچه در ظاهر خلاف واقع است ولی مصداق کذب اخلاقی و شرعی خوانده نمیشود.
اما اگر مهم، ظاهر لفظ باشد، توریه نیز کذب خواهد بود.

البته پر واضح است که در این مسئله، تمامی قواعد تفسیر متن و ملاکهایی که عرف برای فهم مراد متکلم از کلامش دارد، جاری است.
پس ظاهر شامل تمامی موارد حقیقت و مجازهای و تشبیه ها و استعاره هایی که همراه با قرینه است میشود.

در این مسئله میان علما، اختلاف نظر وجود دارد. برخی توریه را مصداق کذب میخوانند ولی مشهور، آنرا از مورد کذب خارج میکنند.(2)

بنابراین فعلا بر اساس مبنای مشهور، دروغ را بدین صورت تعریف میکنیم:
دروغ، سخنی است که ظاهر لفظ آن خلاف واقع باشد و هیچ قرینه ای هم بر عدم اراده مراد دیگری از الفاظ وجود ندارد.


نکته چهارم: کذب خبری یا مُخبری؟
گفتیم که دروغ عبارت است از سخنی که ظاهرش خلاف واقع است.

حال سوال اینجاست که ملاک در تحقق کذب چیست؟
عدم مطابقت با واقع، عدم مطابقت با اعتقاد متکلم یا هر دو(3)

دروغ به چند صورت میتواند باشد:
گاهی کلام صرفا برخلاف اعتقاد مخاطب است.
گاهی برخلاف واقع است.
گاهی هم هر دو است.

اگر صرفا برخلاف اعتقاد مخاطب باشد، به این کذب، کذب مُخبری گفته میشود. یعنی گوینده و خبر دهنده این کلام، دروغ گفته است، هرچند در واقع سخنش صادق باشد.
اگر صرفا بر خلاف واقع باشد ولی متکلم، اعتقاد داشته باشد که کلامش مطابق با واقع است، در این صورت، کذب خبری روی داده است، ولی گوینده آن دروغ گو خوانده نمیشود و از نظر اخلاقی و فقهی مشمول حکم دروغگویی نمیشود.

اگر هم به اعتقاد مخاطب و هم در واقع، مخالف با واقع باشد، اینجا هم کذب مخبری روی داده است.

اما باتوجه به این نکته، مشخص میشود که کذب خبری صرف ازدایره شمول دروغ خارج است.

ولی در بحث این تاپیک، کذب خبری نیز میتواند قرار بگیرد.
زیرا در این بحث ما صرفا به دنبال بیان این نیستیم که بگوییم خداوند آیا کار قبیحی انجام داده است یا نه، تا بحث صرفا منحصر به کذب مخبری بشود.
بلکه میخواهیم احتمال دروغ گویی را بررسی کنیم تا بدانیم در نهایت کلام الهی قابل اعتماد هست یا نه.

نکته پنجم: دروغ مصلحت آمیز و مصادیق آن:

حال اگر ارتکاب این عمل، به اعتقاد گوینده اش دارای آنچنان مصلحتی باشد که اگر گفته نشود آن مصلحت بالا و والا از بین برود به این سخن دروغ مصلحتی گفته میشود.
البته پرو اضح است که این اعتقاد باید به صورتی باشد که اگر به عرف و عقلای با اخلاق در میان گذاشته شود آنان نیز بر مصلحت آمیز بودن آن اذعان داشته باشند.

حال بیائیم و مصادیق دروغ مصلحتی را بسنجیم.

علمای اخلاق و فقها برای دروغ مصلحتی مواردی را ذکر کرده اند:
مواردی که در دین از زشتی دروغ استثناء شده اند، عمدتاً عبارتند از:
1. دروغ برای اصلاح بین افراد
2. دروغ در مقام تقیه و حفظ جان و ناموس و آبروی خود و اطرافیان و هم کیشان.
3. دروغ برای دفع شر ظالمان
4. دروغ در تمام مواردی که جان و ناموس انسان به خطر می افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نیست.(4

در تمام این موارد، یک وجه عمده وجود دارد:
گفتن دروغ برای رسیدن به مصلحتی که در این خلاف واقع وجود دارد، مصلحتی که مال دنیا و مصلحت سنجی های کوچک نیست و جان یا آبروی خود شخص یا انسان محترم دیگری در خطر است.



با این مقدمات می رویم سراغ سوال این تاپیک:
آیا خداوند نیز میتواند دروغ مصلحتی بگوید یا نه؟

گفتیم که دروغ مصلحتی در یک نگاه بر دو دسته است:
دسته اول، دروغی که به اعتقاد گوینده اش، خلاف واقع است(کذب مخبری):
الف. خواه در واقع نیز خلاف واقع باشد.
ب. خواه در عالم واقع خلاف واقع نباشد.
دسته دوم، دروغی که فقط در عالم واقع نیز خلاف واقع است.(کذب خبری)

دسته دوم که در مورد خداوند قطعا جائی ندارد.
زیرا لازمه این فرض این است که گوینده این دروغ از عالم واقع و حقایق آن اطلاع کافی ندارد و به همین جهت برخی از جزئیات آن ازنظر او پنهان مانده است.
او سخنی را گفته که در واقع خلاف واقع بوده است ولی خودش اطلاعی از دروغ بودن کلامش ندارد.
پس این فرض که از محل بحث خارج میشود.

اما مورد "ب" در دسته اول هم درست نیست و در مورد خداوند جایی ندارد زیرا لازمه این فرض نیز جهل الهی است و جهل در موردخداوند راه ندارد و با کمال مطلق او سازگار نیست.
بر این اساس، محدوده بحث ما قدری ضیق تر شد:
آیا خداوند میتواند دروغی را بگوید که هم به اعتقاد خودش خلاف واقع باشد و هم در عالم واقع، ولی گفتن آن مصلحت دارد.

باز هم قدری تامل کنیم:
گفتیم که دروغ در این بحث، صرفا منحصر به دروغ لفظی است و
از سوی دیگر
سخن گفتن خداوند با بشر، از راه وحی یا الهام است.
بنابراین محور بحث ما این است که آیا خداوند از راه وحی سخنی را به بندگان شایسته خود میرساند که ظاهر آن خلاف واقع باشد و مخاطب چیز دیگری را بفهمد.

نکته دیگر اینکه :
خلاف واقع بودن یک سخن میتواند از ظاهر لفظ برداشت شده باشد هرچند مراد مخاطب آن ظاهر لفظ نباشد: توریه
میتواند علاوه بر ظاهر، مراد مخاطب نیز باشد.
در محور بحث ما که سخنان خداوند است هر دو مورد میتواند محل بحث قرار بگیرد.گ

پس محل بحث این شد :
آیا خداوند از راه وحی، سخنی را میگوید که ظاهر آن به نظر مخاطبان چیزی برسد که در واقع آن مطلب، خلاف واقع باشد.

باتوجه به مبانی فلسفی و عقلی، خداوند متعال امکان ندارد که دروغ بگوید:
چرا؟
دلیلش بازگشت به کمال الهی دارد که در این مسئله در صفاتی مانند حکمت، علم، قدرت و رحمت او ظهور کرده است.
زیرا:
م1. وحی برای هدایت انسانها است، همینطور الهام معتبر معصوم که در ادامه وحی است.
م2. قران کریم کتاب هدایت است و برای هدایت بندگان نازل شده است.
م3. هدایت گری کتاب آسمانی وابسته به آن است که بندگان بتوانند به آن اعتماد کنند.
م4. تمام اموری که اعتماد بندگان نسبت به سخن خداوند را خدشه دار میکند، از نظر عقلی با هدایت گری او منافات دارد.
م5. تحقق چیزی که با هدایت گری خداوند منافات داشته باشد، به معنا یا ملازم با نقض غرض است.
م6. بودن سخنی که خلاف واقع باشد، باعث بی اعتمادی بندگان به مجموعه آن سخنان میشود.(دروغ مصلحتی یا غیر مصلحتی،کذب خبری یا مخبری)
بنابراین:
اگر خداوند دروغ بگوید(حتی از نوع مصلحتی)، بندگان اعتماد تام خود را به کتاب آسمانی که برای هدایت آمده است، از دست میدهند. تالی باطل است، مقدم نیز مانند آن باطل است.
در نتیجه خداوند دروغ نمی گوید، نه مصلحتی و نه غیر مصلحتی.

ممکن است گفته شود، کاری به تحقق دروغ نداریم، آیا احتمال دروغ گویی به نحو مصلحتی برای خداوند وجود ندارد.
یعنی ایا احتمال ندارد خداوند دروغی گفته باشد که ما متوجه آن نشده باشیم.
به عبارت دیگر، آیا امکان ندارد که خداوند سخن خلاف واقعی را ولو برای مصلحت گفته باشد که ما بندگان متوجه آن نشویم و خودش نیز آنرا اراده نکرده است تا قبحی متوجه او شود.


پاسخ این احتمال نیز آن است که خیر چنین امری حتی احتمال نیز ندارد.
زیرا حتی احتمال وجود دروغی از نوع توریه در کلام خداوند، با هدایت گری کلام الهی منافات دارد و این مستلزم نقض غرض است که امری است محال.
توضیح اینکه:
این احتمال یعنی اینکه خداوند بتواند کلامی را بگویدکه این کلام، ظاهرش خلاف واقع است ولی او خودش آن معنای ظاهری را اراده نکرده است.
مثلا بگوید اوصاف بهشت اینگونه است یا با فلان گروه اینطور برخورد میکنم ولی منظورش این نباشد.

اما این احتمال اگر وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان به هیچ یک از الفاظ و ظواهر کتاب اسمانی اعتماد آورد و
در این صورت، هدایت گری قران کریم نقض میشود و این خلاف حکمت ارسال انبیاء و نازل کردن کتابهای اسمانی است.

بنابراین حتی چنین احتمالی نیز نادرست است.
ـــــــــــــ

1. راغب اصفهاني، مفردات ص ۴٧٨ ذيل واژه صدق.راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، الذریعه الی مکارم الشریعه، بیروت، دارالسلام، 2007.
2. برای اطلاع بیشتر در این مورد ر.ک: مقاله توریه و مستثنیات دروغ چیست؟ در سایت شهر سوال
3. تفتازونی،سعدالدین، شرح المختصر، چ7، قم، منشورات دارالحکمـة، بی‌تا. ص41-38
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج72، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.ص233
4. ر.ک: معراج السعادْ، ملااحمد نراقي، ج 2، ص 575؛ احيأ علوم الدين، غزالي، ج 3، ص 178 و 179؛ صحيح مسلم بشرح النووي، ج 16، ص 157 و 158، دارالكتاب العربي

 

http://www.askdin.com/showthread.php?t=57862&p=952609&viewfull=1#post952609