پرسش:
چرا خداوند انتقام میگرد؟ هم چنین در احادیث و روایات در این زمینه چه ارائه شده است؟
پاسخ:
یکی از اوصاف الهی در قرآن "ذوانتقام" یعنی صاحب انتقام است. انتقام خدا به معناى كيفر دادن گناهكاران براساس حق و عدالت است. مطابق با قرآن انکار و تکذیب آیات خداوند و ظلم انتقام الهی را در پی دارد و هدف خداوند از انتقام، اصلاح زمین از فساد و یاری مومنان است.
مادهی "نقم" در قرآن سیزده بار در رابطه با انتقام خداوند از گناهکاران آمده است. خدای متعال در قرآن چهار بار خود را با وصف "ذو انتقام" معرفی نموده است. همراه شدن "ذو" که به معنای مالکیت است، با انتقام (ذوانتقام) به این مطلب اشاره دارد که انتقام گرفتن خداوند از روی اختیار بوده و هدفمند است، نه اینکه غیراختیاری و ناشی از عصبانیت باشد.(1)
«...وَاللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقام»؛...و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.(2)
"ذوانتقام" از اسمای حسنای خداوند است که در همه ی موارد در کنار اسم "عزیز" آمده است.(3) علت همراه بودن این دو اسم در قرآن کریم این است که "عزت" به معنای چیره شدن و برتری یافتن است و کسی میتواند انتقام بگیرد که بر دیگران برتری و تسلط داشته باشد.(4)
در میان ما انسانها رایج است که وقتی عملِ بدِ یک فرد موجب نقص و ضرر ما شود، با مجازاتِ وی میخواهیم قلب خود را التیام دهیم و در صورت توان ضرر خود را جبران نموده، یا به وسیله ی انتقام حدأقل عصبانیت خود را خالی کنیم؛ اما خدای عزوجل ساحتش مقدستر از آن است که از اعمال بندگانِ بدکارش متضرر شود و یا نقصی بر او وارد آید.(5)
انتقام خداوند، انتقام مظلوم از ظالم نیست که جنبهی تلافی درآوردن داشته باشد؛ همچنین انتقام قاضی از بزهکار نیست که جنبهی تأدیبی و تأمینی داشته باشد؛(6) بلکه انتقام خداوند که مجازات گناهکاران است بنا به مقتضای عدل الهی است؛ خدا زمانی از یک گروه انتقام میگیرد که اجرای عدالت و اصلاح امور، مقتضای آن را داشته باشد و بر وفق نظام کامل خلقت، انتقام لازم باشد و این زمانی رخ میدهد که برنامهی انسان و جریان امور او برخلاف نظم الهی و در مقابل کتاب، احکام و تکالیف الهی و در مقابل رسولان او باشد؛ در این صورت بر خداوند واجب میشود که او را مؤاخذه و عقاب کند تا رسول خدا و دین خدا را یاری کند و از سویی کفر و مکر شیاطین و دشمنان را نابود ساخته و نور خود را کامل نماید.(7)
بنابراین هدف خداوند از انتقام، اصلاح زمین از فساد است؛ یعنی مفسدانی را که امید هیچگونه خیری از آنها نیست و همهی منافذ نور و هدایت را بر خودشان بستهاند، از بین برده و ریشهکن میکند.(8) پس خداوند انتقام گیرنده از ظالمین به خاطر حق مظلومان است(9) که در قرآن میفرماید:
«...فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ»؛ ...ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم) و يارى مؤمنان، همواره حقى است بر عهدهی ما!(10)
میتوان گفت: هر کجا در قرآن و سنت، انتقام به خدا نسبت داده شده، به دلیل تضییع حقی از حقوق دین الهی و شریعت آسمانی است.(11)
خداوند از گروهی نیز در قیامت انتقام خواهد گرفت که هدف از این انتقام انجام وعدهی الهی است؛ چرا که خداوند وعده داده است که بزودی در میان بندگانش به حق قضاوت میکند و اعمال آنها را جزا میدهد؛ اگر خیر است جزای خیر و اگر شر است جزای شر میدهد (12)
«لِيَجْزِىَ الَّذِينَ أَسَواْ بِمَا عَمِلُواْ وَ يجَزِىَ الَّذِينَ أَحْسَنُواْ بِالحُسْنىَ»؛(12) تا بدكاران را به كيفر كارهاى بدشان برساند و نيكوكاران را در برابر اعمال نيكشان پاداش دهد.
علل متعددی برای انتقام خدا بیان شده است :
الف. انکار و تکذیب آیات خداوند: کسانی که آیات و نشانه های خداوند را انکار کنند با عذاب شدید خداوند و انتقام او روبرو خواهند شد: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَاللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقامٍ»؛(14) كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدى دارند و خداوند (براى كيفرِ بدكاران و كافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.
ب. ظلم: یکی از اقوامی که خداوند از آنان انتقام گرفت، قوم حضرت شعیب (علیه السلام) بود که در قرآن به عنوان "اصحاب ایکه" معرفی شدهاند. قرآن علت انتقام را ظلم آنان بیان کرده که کفر و نافرمانی آنان از حق بود(15) «وَ إِن كاَنَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ...»؛ اصحاب أيكه [صاحبان سرزمينهاى پردرخت قوم شعيب] مسلماً قوم ستمگرى بودند! ما از آنها انتقام گرفتيم...(16)
ج. عصیان در مقابل احکام الهی: خداوند از کسانی که از اوامر او نافرمانی کنند و کارهای تحریم شدهی او را مرتکب شوند، انتقام میگیرد(17)
«...وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقامٍ»؛ ...ولى هر كس تكرار كند، خدا از او انتقام مىگيرد و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.(18)
خداوند در این آیه میفرماید: نباید در حال احرام، صیدی انجام داد و در صورت ارتکاب باید کفاره ی آن پرداخت شود و این کفاره از این جهت که خطا را میپوشاند، یک نوع توبه ی عملی است؛ ولی اگر مجدداً این کار را انجام دهد، نافرمانی بسیار بزرگی انجام داده که کفاره آن را محو نمیکند؛ بلکه فقط انتقام الهی میتواند کفارهی آن باشد.(19)
پی نوشت ها:
1. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر والتنویر، بیتا، ج3، ص12.
2. آل عمران:4.
3. طباطبایی سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، چاپ پنجم، ج12، ص85.
4. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368، تهران، ج12، ص299.
5. المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص10.
6. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، مرکز نشر اسراء، 1384ش، چاپ دوم، ج3، ص164.
7. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج12، ص228.
8. صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، 1365ش، چاپ دوم، ج11، ص267.
9. همان، ج16، ص102.
10. روم: 47.
11. المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص87.
12. المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص10.
13. نجم:31.
14. آل عمران:4.
15. مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1424ق، چاپ اول، ج4، ص487.
16. حجر:78.
17. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بیتا، ج4، ص28.
18. مائده:95.
19. الفرقان فی تفسیر القران بالقرآن، ج9، ص237.
http://askdin.com/comment/1050567#comment-1050567