بدن اخروی مثالی است یا عنصری؟

پرسش:
من فکر میکنم بدن ما همین الان،هم به عنوان یک بدن مثالی هست که برای این دنیا ساخته بشه که یک سری محدودیت ها داره. از یک سطحی به بعد نمیتونه لذت بکشه (براش عادی میشه یا غیر قابل تحمل) و از یک حدی به بعد نمیتونه عذاب بکشه (بدن نابود میشه) اما بدن ما در آخرت طبق شرایط اون دنیا خواهد بود و فرق خواهد داشت. مثلا لذت خوردن غذا های بهشتی و لذت میوه های بهشتی، لذت معاشرت با بقیه، لذت نزدیکی با حوریان و همسران بهشتی و ... در بهشت لذت های خیلی سطح بالایی هستند که بدن اون موقع ما براش قابل درک و تحمله. و همینطور عذاب های جهنم هم همینطور.


پاسخ:
در سوال بالا چند مطلب در ضمن هم مطرح شده است که لازم است به آنها اشاره شود:

نخست. بدن این دنیایی هم بدن مثالی است.
دوم. بدن اخروی، بدن مثالی است.
سوم. بدن مثالی در آخرت، متناسب با همان عالم است.

در مورد مطلب نخست، لازم است بدانیم که بدن مثالی یک اصطلاح در فلسفه صدرایی است و بار معنایی خاصی دارد.
بنابراین این اصطلاح را تنها میتوان در همان جایی به کار برد که کشش آنرا دارد.
بدن مثالی عبارت است از بدنی که از نظر وجودی، شبیه بدن عنصری است ولی مادی نیست.
یعنی این بدن، خصوصیات بدن مادی یعنی شکل و اندازه و رنگ را دارد ولی ماده ندارد.(1)

بنابراین مشخص میشود که بدن مثالی را نمیتوان بر بدن جسمانی عنصری(یعنی بدن مادی) به کار برد.

اما مسئله دوم
در مورد اینکه بدن انسان پس از این دنیا، به چه صورتی است، چندین دیدگاه وجود دارد.
نخست. برخی از متکلمان، بدن غیر دنیوی را بدنی عین همین بدن دنیوی و به صورت عنصری میدانند.(2)
دوم. برخی از متکلمان، معتقدند که بدن اخروی از نظر اجزای اصلی بدن، عین بدن دنیوی است و از نظر اجزای غیر اصلی، مثل بدن دنیوی.(3)
سوم. برخی متکلمان دیگر معتقدند که بدن اخروی گرچه مادی است ولی شبیه بدن دنیایی است نه عین آن(4)
چهارم: ملاصدرا معتقد که بدن اخروی، بدنی است شبیه بدن دنیایی ولی غیر مادی. این بدن، بدن تکامل یافته طبیعی است که دارای تجرد مثالی است.(5)
پنجم. در نهایت گروهی دیگر معتقدند که بدن اخروی همان بدن دنیوی است که پس از مفارقت روح در عالم نفس الامر از سایر بدنها به صورت جدا و ممتاز قرار داشته است و در آخرت به سمت نفس دنیوی متعلق به خود حرکت خواهد کرد(6)

بنابراین بدون بیان بحث و تبیین مسئله،
اولا: نمیتوان مدعی شد که بدن اخروی مثالی است یا عنصری.
ثانیا: در قول به مثل بودن، باید مراد از مثل بودن را بیان کرد که مراد از مثل، شبیه است ولی عنصری یا مراد، مثالی دارای تجرد ناقص است.

با وجود این اختلاف نظرها، یک نکته که اتفاقا محور اصلی سوال این تاپیک است مورد اتفاق نظر است.
بدین بیان که
تمام کسانی که معتقد به معاد جسمانی هستند، چه آنرا با دلیل فلسفی و کلامی اثبات میکنند یا صرفا به واسطه ادله نقلی آنرا میپذیرند، چه انان که بدن اخروی را جسمانی میدانند و چه آنان که آنرا مثالی میدانند و نیز چه کسانی که انرا عین بدن دنیایی از همه جهات میدانند و چه از برخی جهات و اجزای اصلی و چه آنرا عنصری شبیه به بدن دنیایی میدانند، در یک نکته اتفاق نظر دارند:
همه ایشان بر اساس گزارشی که قرآن کریم ارائه کرده است، معتقدند که بدن جسمانی انسان در سرای دیگر، دارای قوای برتری نسبت به قوای جسمانی انسان در این دنیا است.
ایشان معتقدند که جسم انسان چه در بهشت و چه در دوزخ، از محدودیتهای بدن دنیایی برخوردار نیست.
چنانکه وقتی قران کریم از لذتهای جسمانی بهشت خبر میدهد و اینکه هیچ خستگی برای آنان وجود ندارد، این نشان از آن دارد که آن نعمتها که در ظاهر جسمانی هستند، محدودیت نعمتها و لذتهای دنیوی را ندارد و قوای ادراکی انسان و توانایی انسان در استفاده از انها نیز به اندازه توانایی انسان در دنیا نیست بلکه فوق تصور انسان است.

يك مرد مسيحي كه اهل شام بود، از امام باقر(ع) سؤال كرد: چگونه مي شود اهل بهشت، آن همه خورد و خوراك داشته باشند و احتياج به دفع فضولات و قضاي حاجت پيدا نكنند؟ براي من آن را در يك مثال دنيايي بيان كن.
امام باقر(ع) فرمود: «جنين هم در شكم مادر، از آن چه مادر مي خورد تغذيه مي كند؛ امّا به قضاي حاجت و دفع فضولات داخل بدن خود احتياج پيدا نمي كند»(7)

همچنین وقتی از نحوه معذب شدن دوزخیان و عدم مرگ و هلاکت و نیست شدن ایشان در اثر عذاب و سوزانده شدن خبر میدهد، متوجه میشویم که این بدن جسمانی(مثالی یا عنصری) دارای محدودیت بدن مادی دنیوی نیست. چرا که بدن دنیوی ، در اثر سوختن عمیق و کلی، از بین میرود یا انسان پس از درد و رنج زیاد، میمیرد در حالی که در آخرت مرگی در کار نیست.



پی نوشتها:
1.صفرعلیپور و عبدالله ابراهیم زاده، معاد استدلالی، تهران، نمایندگی ولی فقیه، ۱۳۷۶ش، ص۴۵
2. میر سید شریف ایجی،
شرح مواقف، قم، نشر شریف رضی، 1325، ج8، ص289
3. علامه حلی،
کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، نشر موسسه امام صادق، 1382، ص407
4.
شرح مواقف، ج5، ص91
5.ملاصدرا، اسفار اربعه، بیروت، دارالکتب لاحیاء التراث العربی، 1981، ج9، ص200
6. غلامحسین ابراهیمی دینانی، معاد از دیدگاه حکیم زنوزی، تهران، نشر حکمت، 1368، ص74
7. علامه مجلسی،
بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403، چاپ دوم، ج 8، ص 182 و 122

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64271&p=1013286&viewfull=1#post10...