نسبت قدرت و اختیار خدا با حدوث و قدم جهان

پرسش:
پیشنهاد می کنم حدوث و قدم جهان را در نسبت با قدرت و اختیار خداوند بررسی کنید تا آرای الهیاتی در این زمینه روشنتر شوند. مثلا متکلمان جهان را حادث می دانستند چون خدا را قادر به خلق می دانستند. قدرت به چیزی تعلق میگیرد که نبوده و بعدا بوجود آمده. اما فلاسفه جهان را قدیم می دانند چون خدا ذاتش علت تامه و قدیم است و در ایجادش به چیز دیگری وابسته نیست. توضیح شما درباره این اختلاف نظر چیست؟

 


پاسخ:
همانطور که مرقوم شد، پرسش حاضر درباره منشا اختلاف نظر متکلمان و فلاسفه در باب نسبت قدرت و اختیار خدا با حدوث و قدم جهان است. از این رو، در ادامه، دیدگاه فلاسفه و متکلمان در این زمینه را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.

دیدگاه فلاسفه
فلاسفه عمدتا معتقدند که خداوند قادر است و ذاتش علت تامه ایجاد اشیاء است و به چیز دیگری خارج از ذات متوقف نیست و به صورت قدیم و ازلی محقق است، پس معلولش نیز ضرورت دارد و باید محقق شود و به صورت ازلی و قدیم، محقق هم می شود.

در همین راستا، فلاسفه اساسا امکان فعل و ترک را از خداوند منتفی می دانند چرا که امکان در خدا راه ندارد و او علت تامه است و با وجود علت تامه، معلول هم ضرورتا موجود است. در این صورت، امکان ترک کلّاَ منتفی است.

از این رو، فلاسفه با متکلمان در چند جهت مخالفند:

اولا قدرت و اختیار را به صورتی معنا می کنند که امکان فعل و ترک در آن متصور نباشد؛ به باور آنها خداوند مختار است بدین معنا که فاعلیتش برآمده از ذاتش است و مقهور علل بیرونی نیست.

ثانیا اراده الهی را قدیم و ازلی و بالفعل می دانند؛

ثالثا جهان مخلوق را قدیم و ازلی و بالفعل می دانند.(1)

دیدگاه متکلمان
متکلمان اشعری عمدتا مخالف ضرورت علّی (و گاهی مخالف علیت) هستند. آنها خداوند را علت تامه اشیاء می دانند اما چون قائل به ضرورت نیستند، بر این باورند که گاهی ممکن است علت باشد اما معلولش نباشد. از این رو، اگرچه خداوند علت جهان است و ذاتش قدیم و ازلی است اما لازم نیست که مخلوقش که معلولش است نیز قدیم و ازلی باشد؛ بلکه لازم است که مخلوقش قدیم و ازلی نباشد و سپس متعلق اراده الهی قرار بگیرد و حادث گردد؛ چرا که:

اولا اگر چیزی موجود باشد، مجددا متعلق اراده قرار نمی گیرد تا موجود شود.

ثانیا اگر مخلوق قدیم و ازلی باشد، امکان ترک وجود ندارد و در نتیجه، خداوند مختار نمی باشد.

بنابراین، خداوند قدیم و ازلی است و علت تامه اشیاء است، اما چون قادر و مختار است، می تواند جهان را خلق کند و می تواند خلق نکند. چون جهان معلول اراده الهی است و اراده به معدوم تعلق می گیرد، پس جهان معدوم بوده و سپس موجود شده است. پس جهان قدیم نیست و حادث می باشد.(2)

نقد و بررسی:
تقریر فلاسفه مستند به ضرورت علّی است یعنی همان ضرورت سابق؛ و این که ذات خدا علت تامه ایجاد اشیاء است و چون متوقف بر چیزی نیست پس علت تامه محقق است و چون علت تامه محقق است معلول ضرورت یافته است.

به نظر می رسد اولا ضرورت سابق قابل قبول نیست و ثانیا چون خدا قادر و مختار است و امکان فعل و ترک دارد، پس علیت خدا نسبت به مخلوقات زمانی محقق می شود که چیزی را ایجاد کند. بنابراین، در مورد فاعل مختار (خدا و انسان) علت تامه همان ذات خدا است از جهت فاعلیت و ایجادگری اختیاریش.

به همین جهت، بعید نیست که تفسیر کلامی از اختیار و قدرت خدا، قابل قبولتر باشد. البته فلاسفه از چند جهت به متکلمان ایراد می گیرند:

یکی این که تفسیر کلامی مستلزم دخول حیثیت امکانی در خدا است چرا که اختیار به معنای امکان فعل و ترک مستلزم قبول امکان در مورد خدا است.

دوم این که تفسیر کلامی مستلزم دخول تغییر در ذات خدا است چرا که اراده و فعل و اوصاف خدا را حادث می دانند.

و سوم این که تفسیر کلامی مستلزم آن است که قبل از پیدایش زمان، زمان بوده باشد چرا که آنها جهان را مسبوق به عدم در زمان می دانند در حالی که زمان با پیدایش جهان پدید می آید و قبل از آن اساسا معدوم بوده است.

پاسخی که به این ایرادات فلسفی داده شده از این قرار است که:

اولا اختیار به معنای تمکّن و تسلط فاعل به فعل یا ترکش، اگرچه از جهت وقوع فعل یا ترک، حیث امکانی دارد اما خود تمکن و سلطه، یکی از اوصاف است و می تواند به نحو وجوبی و ازلی به خداوند منتسب گردد. بنابراین، اختیار یک صفت ذاتی برای خدا است و به عین وجودش موجود است و از ضرورت و وجوب برخوردار است.

ثانیا اختیار به معنای تمکّن فاعل نسبت به فعل یا ترکش، مستلزم تغییر در ذات الهی نیست چرا که آنچه که تغییر می کند، وصف اختیار نیست بلکه متعلقش یعنی فعل و ترک است؛ یعنی کسی که مختار است، این قابلیت و قدرت را دارد که کاری را انجام دهد و بعد از مدتی ضدش را انجام دهد. چنین قدرتی مستلزم تغییر است اما این تغییر در افعال و صفات فعلیه خدا است نه در ذات و صفات ذاتیه. تنها تغییری محال است که در ذات یا صفات ذاتیه باشد یعنی عامل کم و زیاد شدن ذات یا کمالی از ذات گردد.(3)


ثالثا در مواجهه با زمان نیز دو پاسخ را پیش کشیده اند: یکی این که منظور از حدوث جهان، حدوث زمانی است یعنی زمانی بوده که خداوند چیزی را خلق نکرده و سپس بوجود آورده است. منظور از زمان نیز امری موهوم است که انسان آن را از مقایسه ذات ثابت خدا و خلقت نخست، انتزاع می کند. دوم این که اساسا حدوث مورد نظر، به معنای مسبوقیت به عدم در زمانی خاص نیست بلکه مسبوقیت به عدم است. در این صورت، اساسا زمانی سابق بر شئ حادث نبوده تا درباره منشا انتزاعش بحث کنیم. اصطلاحا تقدم خدا بر جهان تقدم وجودی است و میان ذات خدا و فعلش، عدم فاصله شده است و سپس خدا فعلش را ایجاد کرده است. دلیلش هم این است که خدا مختار است و کسی که مختار است، باید برایش ممکن باشد کاری را انجام دهد و یا ترک کند. اگر فعل خدا لازمه ذات خدا باشد پس اختیار به معنای امکان فعل و ترک، برای خدا متصور نیست و در نتیجه خدا مختار نیست. بنابراین، جهان باید معدوم باشد و خداوند آن را ایجاد کند. به این مطلب، حدوث فعل و خلق می گویند.
(لازم به ذکر است که مسبوقیت به عدم نزد فلاسفه، صرفا در مرتبه ذات است؛ یعنی ماهیت در ذات خودش و قطع نظر از علتش محقق نمی شود و موجود نمی گردد. اما آنچه متکلمان می گویند، عدم در واقع است. یعنی واقعا شئ معدوم بوده و سپس موجود شده است؛ یعنی واقعا علتش او را بعد از معدوم بودنش ایجاد کرده است.)(4)

بنا بر آنچه گذشت، روشن شد که منشا اختلاف نظر فلاسفه و متکلمان در باب حدوث و قدم جهان، مبانی الهیاتی و فلسفی آنها در باب ضرورت علّی و معنای اختیار و قدرت است.

پی نوشت:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: ابن سینا، التعلیقات، مکتبه الاعلام الاسلامی، 1404ق، ص20، 50، 51، 71، 72، 80؛ شیرازی، صدرالدین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، دار احیاء التراث، 1981م، ج6، صص307-320.
2. برای مطالعه بیشتر، رک: لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، انتشارات مهدوی، بیتا، ج2، صص500-502؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، انتشارات الشریف الرضی، 1409ق، ج4، ص89؛ جرجانی، میرسیدشریف، انتشارات الشریف الرضی، 1325ق، ج8، صص49-50.
3. برای مطالعه بیشتر، رک: میرجعفری میاندهی، سید محمدجواد، جبر فلسفی از دیدگاه استاد فیاضی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1395.
4. قردان قراملکی، محمدحسن، دیدگاه متکلمان در حدوث جهان و نقد آن، مجله فلسفه دین، شماره 3، 1397.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64558&p=1012633&viewfull=1#post10...