تقاص اعمال یک فرد از خاندان و فرزندان او

سوال:
آیا خداوند تقاص اعمال اجداد یک کودک را از او که از نسل آن هاست می گیرد؟


جواب:
اصل کلّی و قاعده ی شک ناپذیر و محکم در دین اسلام این است که خداوند متعال بیان فرموده که:

« أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَى» (1) «هیچ كس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى‏ گیرد. و اینكه براى انسان بهره ‏اى جز سعى و كوشش او نیست. و اینكه تلاش او به زودى دیده مى‏ شود. سپس به او جزاى كافى داده خواهد شد.»
طبق براهین عقلی و صریح آیات قرآن کریم شکّی در این نیست که خداوند متعال عادل است؛ پس محال است کسی را به خاطر کاری که نکرده است مجازات کند؛ لذا عذاب، فقط در مقابل گناه اختیاری است و بس.

پس خدای تعالی گناه کسی را بر کس دیگری نمی نویسد و از او تقاص نمی گیرد چرا که ثواب و عقاب و مواخذه بر اساس افعال اختیاری انسان صورت می گیرد و اثراتی که از گناه گذشتگان اگر در زندگی انسان سرایت کرده باشد (تاثیر عملکرد پدران در نسل خود) چون انسان در آنها اختیاری نداشته مورد مواخذه قرار نمی گیرد. (بدون شک خدای تعالی عادل است)

البته طبیعی است که افعال و رفتار انسان در نسل او تاثیر می گذارد و صفاتی از انسان توسط ژن به نسل او منتقل می شود و این به خاطر وژگی عالم ماده است که پدیده ها بر هم اثر می گذارند و عالم ماده بر اساس علت و معلول طرح ریزی شده است و هیچ ربطی به ثواب و عقاب و یا تقاص گرفتن خدا از نسل انسان ندارد.
شاید گفته شود با این نوع تاثیر گذاری اعمال گذشتگان در زندگی نسل آینده در حق آنها ظلم می شود؟

جواب: همان گونه که بیان شد این ها نتیجه طبیعی اعمال و بر اساس قانون علیت است. اگر این شخص تمام تلاش اختیاری خود را انجام دهد ولی به خاطر اعمال دیگران (چه والدین و چه افراد دیگر) نتواند به کمال لایق خود برسد؛ شخص او مقصّر نیست؛ ولی در مقابل، آن کسانی که با اعمالشان مانع از رشد این شخص شده اند مقصّرند؛ لذا عدل الهی ایجاب می کند که حق این شخص را از آن افراد بستاند؛ در چنین مواردی یا گناهان چنین کسی را بر دوش آن افراد می گذارند یا ثواب آنها را به این شخص منتقل می کنند؛ یا اگر با این دو روش حق این شخص ادا نشد ، خداوند متعال او را از فضل خود برخوردار می کند.

بنابراین، عدل خدا اجازه نمی دهد که کسی حتی ذرّه ای هم از حق خود محروم بماند. همچنین اگر کار والدین و دیگران باعث شده که این شخص راحت تر در مسیر عبودیت قرار گیرد، والدین او یا هرکسی که در رشد او نقش داشته است؛ از ثواب این شخص بهره می برند؛ بدون آن که از ثواب این شخص چیزی کاسته شود.

شاید سوال شود: این روایاتی که بیماری کودک را کفاره گناه والدین می دانند آیا تقاص کودک به گناه والدین نیست؟

جواب این که :در روایات هست که مریضی کودک کفاره پدر و مادر است.
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) ‏ فِي الْمَرَضِ يُصِيبُ الصَّبِيَّ فَقَالَ كَفَّارَةٌ لِوَالِدَيْه‏(2)
ِقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ إِذَا مَرِضَ الصَّبِيُّ كَانَ مَرَضُهُ كَفَّارَةً لِوَالِدَيْه‏(3)

از امام علی(ع) سوال کردند که آیا در مریضی کودک ثوابی هم به پدر و مادر می رسد حضرت فرمودند مریضی کودک باعث کفاره گناه پدر ومادر می شود . نه این که گناه پدر و مادر باعث بیماری کودک آنها شود.(خوب دقت کنید)

و این از باب لطف خداوند است که یک قضیه طبیعی مانند مریضی کودک را عاملی کرده برای آمرزش پدر و مادر و این لطف خدا به مسلمانان و مومنین است که بیماری آنها نیز باعث پاک شدن گناهانشان می شود. و از این بالاتر بیماری فرزندانشان نیز که به واسطه این بیماری ها غمگین می شوند هم کفاره گناهانشان بشود.

و بر عکس این قضیه درست نیست که گناه پدر و مادر باعث بیماری فرزند شود چه بسا می بینیم که فرزندان ائمه اطهار(علیهم السلام) بیماری سختی می گرفتند در صورتی که ائمه (علیهم السلام) پاک و طاهر بودند و حتی به این بیماری فوت می کردند و ائمه(علیهم السلام) بر عزای آنها می نشستند.

اما شاید این سوال پیش آید که این کودکان که گناهی نکرده اند که مریض می شوند و یا ناقص الخلقه به دنیا می آیند و ...این ها که گناهی نکرده اند و پاک و طاهر اند آیا این با عدالت خدا سازگار است؟؟!!
در جواب به این سوال باید بگوییم که:
بايد دانست؛ تفاوت در كيفيت خلقت انسان ها نتيجه و لازمه حتمى نظام مندى و قانونمندى جهان هستى است. يعنى:

اولا: نظام خلقت نظام علت و معلول است. هيچ معلولى بدون علت به وجود نمى آيد و تخلف هيچ معلولى از علت تامه اش ممكن نيست (اصل ضرورت على).

ثانیا: رابطه علت و معلول داراى قوانين و قواعد معين است؛ يعنى چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى قابل ايجاد باشد. به تعبير ديگر هر علت معينى معلول معينى دارد؛ (اصل سنخيت علت و معلول).
اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد، مشخص خواهد شد بينا يا نابينا تولد يافتن يك فرد یا مریض بودن کودک در بدو تولد لازمه حتمى مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن وى مؤثر بوده اند. در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيل اند، حتى كيفيت آميزش والدين، زمان، مكان، روحيات و حالات روانى، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كرده اند و هر يك به سهم خود نقشى در كيفيت تكوين جنين ايفا مى كنند. در اين جا ممكن است سوال شود كه آيا خداوند نمى تواند با تفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند، ولى تأثير همه را يكسان سازد؟
پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمى آورد، زيرا لازمه آن اين است كه علت پديده اى محقق باشد، ولى تأثير نكند و علت بودن و تاثير نكردن تناقض آميز است. و يا معلولى بدون علت پديد آيد، كه لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد، زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود و آن گاه است كه از پریدن یک پشه یک ساختمان 12 طبقه ویرانی می شود و یا با آب ریختن بر یک آتش به جای این که آتش خاموش شود شعله می گیرد و یا از هسته زردآلو درخت خرما به بار می آید!!!
پس در مورد بیماریها و نقصهای مادرزادی علتی دارد که چون آن علت محقق شده معلول آن هم محقق خواهد شد که اگر اینگونه نباشد نظام علی و معلولی عالم بهم خواهد خورد.

در قيامت نيز خداوند هر كس را به اندازه نعمتى كه به او داده، بازخواست مى كند. پس اگر كسى از نعمتى محروم است، در قبال آن از مزايايى و تخفيفاتى برخوردار است و به هر نحو ممكن عدالت برقرار است.
بنابراين براساس نظام جهان بايد ميان پدر و مادرى كه بسيارى از مسائل را رعايت كرده اند و پدر و مادرى كه بسيارى از مسائل را رعايت نكرده اند در استعداد و وضعيت جسمى فرزندشان تفاوتى باشد. آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعيض و آنچه مذموم مى باشد، تبعيض است نه تفاوت.
اما از آنجا كه فرزند بى تقصير است خداوند براساس عدالت خود، به ميزان استعداد و توانمندى فرزند از او مسؤوليت مى خواهد و كمبودهاى او را در آخرت جبران مى كند.(که در بحث های کلامی یک باب مفصلی در همین مورد به نام اعواض آمده است)
به طوری که به خاطر شکر و صبوری که پیشه کرده خداوند به او پاداش عظيمى عطا خواهد نمود به گونه اى كه طبق فرمایش روایات ديگران آرزو خواهند كرد كه: اى كاش در دنيا آن دشوارى ها ناملايمات و محروميت ها را مى كشيديم و اكنون از ثمرات شيرينش بهره مند مى شديم. (لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرَضَ بِالمَقَارِیضُ.)(4)

پی نوشت:
1- نجم: 38-41
.
2- کلینی، کافی، اسلامیه، ج 6 ص 52.
3- ابن فهد حلی، عده الداعی، اسلامیه، ص126.
4- کلینی، کافی، اسلامیه، ج2،ص255
.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64137&p=1011048&viewfull=1#post10...