علت وجود هزلیات و کلمات کفرآلود در عبارات عارفان چیست؟

سؤال:
علت وجود برخی هزلیات و کلمات کفرآلود و کلمات رکیک و همچنین برخی تعاریف و تمجید‌ها از خلفای راشدین در لابلای نوشته‌جات حکیمانه‌ی عارفان و ادیبان چیست؟



پاسخ:
۱- حالات یک شخص در اوقات و زمانهای مختلف، گوناگون است «إن للقلوب إدباراً و اقبالاً»[1] این مسئله را هر کسی در خودش به وضوح می یابد که حالات دل مانند فصول چهارگانه است و اقبال و ادبار است که دل را رهبری می‌کند؛ برخی اوقات حال معنوی بر آن حاکم است برخی اوقات اینچنین نیست. عارفان و شعرای عارف نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌اند.


۲- شیوه‌ای از «خودسازی» در میان «برخی» عرفای گذشته تحت عنوان «ملامت نفس» مرسوم بوده است؛ این تفکر تا به اندازه‌ای جدی است که نحله‌ای به نام ملامتیه‌ پدید آمدند. روش ملامت‌گری اینگونه است که برای جلوگیری از عُجب یا رُعونت نفس، اعمالی را از خویش بروز دهند که سبب تعییر و سرزنش آنها در اجتماع شود تا بدین وسیله، بازی‌گری‌های نفس خویش را مهار کنند. برخی هزلیاتی که در لابلای کلمات عرفا یافت می‌شود در راستای همین تفکر شکل گرفته است.

البته چنین روشی به صورت مطلق مورد تأیید مکتب اسلام نیست. از همین‌رو، نمی‌توان چشم بسته و به طور دربست یک عارف و زاهد را الگوی خویش سازیم؛ چرا که عارفان بسته به حالات متفاوتی که داشته اند و بر اساس نظر اساتید خویش از متدهایی استفاده می‌کرده‌اند که نمی‌توان آن را نسخه‌ی عمومی قلمداد کرد.


۳- در میان شاعران و ادیبان و هنرمندان، بیان معارف و حقایق در لابلای هزلیات امری متداول و مقبول بوده است. همانطور که امروزه، از سنت و هنر کاریکاتور برای بیان برخی حقایق اجتماعی استفاده می‌شود.[2]


۴- عارفان به دلیل محدودیت دایره‌ واژگانی‌شان، آنجا که در صدد بیان یافته‌های شهودی خویش بوده‌اند، به خوبی نتوانستند یافته‌های خود را در قالب تعابیر صحیح به مخاطبین خود منتقل کنند؛ در نتیجه، کلمات آنان موهِم کلمات کفر‌‌آمیز شده است؛ و حال آن که این، نشأت گرفته از نارسایی کلماتی است که حاملِ معانی عِلوی و روحانی است.[3]


بعلاه، اساساً‌ واژگانی که برای معانی زمینی وضع شده‌اند تاب تحمل معانی آسمانی و ملکوتی را ندارند از این رو، مخاطبین نباید در فهم آن، به معانی این‌سویی و زمینی آنها بسنده کنند بلکه ضروری است به باطن این معانی منتقل شوند.


بنابراین، به خاطر تهی‌دستی عارف از واژه‌ها و مصطلحاتی که بتواند حال خوش خود را در قالب بیانی شاعرانه به تصویر کشد و حقایق عالیِ فراچنگ‌ آمده را آن‌گونه که هست در دسترس قرار دهد، در ادبیات عرفانی، بیان حقایق کشفی و شهودی و تعالیم عالی اخلاقی و عرفانی، با زبانی رمزی، نمادین یا سمبلیک ارائه شده است؛ که این نمادین و رمزی بودن، سبب بروز برخی سوء برداشتها از کلمات آنان گردیده است.


همچنین، گاهی اوقات قلب عارف محمل اسراری است که به اقتضای مصلحت، مجاز به افشای آن برای توده‌های مردم نیست، از این رو، برای بیان حقایق، به زبان رمزی و کنایی و دو پهلو پناه می‌برد که برای طبقه خاصی قابل فهم باشد.[4]


۵- بسیاری از کلمات موهم کم‌اراتی و یا دشمنی عارفان با اهلبیت علیهم السلام به جهت رعایت تاکتیک تقیه بوده است؛ زیرا بسیاری از آنان در فضایی آکنده از اختناق‌ و خفقان مذهبی می‌زیسته‌اند؛ بعلاوه، منابع‌ حدیثی در دست‌رس آنان، غالباً همان منابع اهل سنت بوده است که مالامال از فضائل جعلی‌ای است که به دروغ برای دیگر خلفا جعل شده است در حالی که محطّ اصلی آن اهلبیت و جانشینان به حق پیامبر صلی‌الله علیه و آله بوده است.

بنابراین، از یک سو، فضای تقیه - به جهت حفظ وحدت و حفظ امنیت- و از سوی دیگر، بضاعت حدیثی خاص، عارفان را بر آن وا داشته تا نسبت به خلفای دیگر نیز تعریف‌ها و تمجید‌هایی داشته باشند.



اما با همه این احوال، اگر چه برخی از شاعران عارف – مانند مولانا- در رثاء خلفای راشدین سخنانی گفته‌اند اما هیچ گاه این مدح و تمجید به پای مدح و تمجیدشان از امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اهلبیت‌ معصومین علیهم‌السلام نخواهد رسید. و همین چرخش قلم، گویای تعلقات شیعی اما مخفی آنان است.[5]


۶- شیوه درست مواجهه با کلام غیر معصومین همان روشی است که قرآن کریم پیش پای ما قرار داده است:

«عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَاب»[6]

ترجمه: آن بندگانی که سخن بشنوند و به نیکوتر آن عمل کنند، آنان هستند که خدا آنها را هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند.


بنابراین، جهت مواجهه صحیح با کلمات عارفان و شاعران، ضروری است سره از ناسره‌ کلمات آنان بازشناسی کرده، با اخذ کلمات صحیح و طرد کلمات ناصحیح، به کریمه‌ی قرآنی فوق عمل کنیم.



نتیجه:

برخی کلمات موهم شرک و یا کفر عارفان نتیجه، کم‌بضاعتی واژگانی آنان نسبت به بیان معانی عمیق توحیدی و عرفانی است؛ برخی شطحیات آنان دستآورد اقبال و ادبار روحی آنان و یا تأثیر فرهنگ ملامت‌گری حاکم بر آن عصر بر حالات آنان است؛ برخی تعاریف و تمجید‌های آنان از خلفای راشدین، معلول تعبد آنان نسبت به احادیثی است که از طریق کتب اهل سنت در دسترس آنان قرار داشته است و یا به جهت رعایت تقیه به انگیزه حفظ وحدت امت اسلامی بوده است.
 

 


منابع
[1]. کلینی، کافی، قم: دارالحدیث، ۱۴۲۹، چ اول، ج۶، ص ۵۶۳.
[2]. ر.ک: اسماعیلی، مسعود، حکمت عرفانی: مسئله عرفان حافظ، ۱۳۹۳، ش ۷.
[3]. ر.ک: همان.
[4]. یثربی، عرفان نظری، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چ چهارم، ص ۵۵۸.
[5]. ر.ک:‌ مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت ۸۱۷ و دفتر سوم، ابیات ۳۵۸۲ به بعد؛ دفتر اول، ابیات ۳۷۷۵ به بعد؛ دفتر دوم، ابیات ۲۱۹۷ – ۲۲۰۱.
[6]. زمر: ۱۸.