کمکم کنید تا حق را پیدا کنم



پرسش:
من یک پسر شانزده ساله هستم که حدود یکسال است که از راه خارج شدم و خدا را گم کرده ام، منشأ اشکالات من یک سری مطالب است که راجع به حمله ی اعراب به ایران خواندم و همچنین وعده های حورییان دست نخورده یا بهشت با نهرهای عسل که شاید برای اعراب جذاب باشد اما برای کسانی که در غرب تمام این نعمت ها را دارند چه؟ یا عقب ماندگی ملل مسلمان و همچنین ناعدالتی های اجتماعی و اختلاف طبقاتی. و اینکه دعا جای تلاش و توکل جای سخت کوشی و خرافه جای علم را گرفته است. کمک می خواهم تا خدایم را پیدا کنم.

 

 


پاسخ:
پیش از پاسخ به سوالاتی که فرمودید باید نکته ای عرض کنم:
قضاوت در خصوص اسلام از طریق رسانه های عمومی و فضای مجازی قابل اعتماد و اتکاء نیست، چرا که ما درگیر یک جنگ نابرابر رسانه ای هستیم، و دشمنان دین قطعا از رسانه های قوی تر و بودجه های عظیم تری برخوردار هستند. طبق بیانات وزیر ارتباطات کمتر از 5 درصد در فضای شبکه های اجتماعی در راه دفاع از دین به کار برده میشود.
سایت ها و شبکه های مجازی توسط متخصصین ضد دین طراحی می شوند، طبیعتا اگر یک مسلمانی که متخصص نیست خودش وارد تحقیق مستقیم از این شبکه ها شود، دچار ابهام و اشکال خواهد شد. چرا که مانند این است که یک دیندار معمولی به مناظره با یک متخصص ضد دین برود، طبیعتا نتیجه چنین مناظره ای از قبل روشن است، آن دیندار شکست خواهد خورد، اما این به خاطر باطل بودن اسلام نیست، بلکه من هستم که اطلاعات تخصصی برای دفاع از دین ندارم.
بنابراین باید با نگرش منطقی محض و بدبینی این پیام ها را رصد کرد، و همواره با مشاورین متخصص دینی در ارتباط مستمر بود.

این نکته را عرض کردم که با نگرش دقیق تر به این شبهات نگاه کنید، بنده اکنون به پاسخگویی به شبهاتی که مطرح فرمودید اشاره می کنم، تا متوجه شوید این شبهاتی که به صورت گسترده در فضای مجازی منتشر می شوند علی رغم ظاهر زیبایشان چقدر از درون پوک و غیر منطقی هستند که متاسفانه دشمنان دین به صورت گسترده در بین جوانان منتشر می سازند:

الف) حمله اعراب به ایران
در این خصوص باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: به لحاظ منطقی چه ارتباطی بین حقانیت یک دین و نحوه ورود آن به یک منطقه وجود دارد؟ مثلا من اگر با کتک و جنگ و دعوا یک نفر را به مودب بودن وادار کنم خب این رفتار بد من چه ربطی به خود آن مودب بودن دارد؟ اعتقادات را باید به خودی خود سنجید که آیا درست است یا اشتباه؛ ممکن است یک اعتقاد باطل با صلح و لبخند انتقال داده شود، و ممکن است یک اعتقاد حق با تندی و خشونت.
پس به لحاظ منطقی نوع تبلیغ هیچ دخالتی در حق یا باطل بودن آن اعتقاد ندارد؛ و اگر خشونتی هم در کار بوده مربوط به فرماندهان و حکامی بوده که خلافت و حکومت را غصب کرده و از اسلام تخطی کرده اند.

نکته دوم: در مورد نحوه ورود اسلام به ایران اتفاق نظری وجود ندارد، پس خیلی قاطعانه نمی توان در این خصوص به لحاظ تاریخی ابراز نظر کرد، اما با این حال قرائنی وجود دارد که نشان می دهد اسلام با خشونت جدی وارد ایران نشده است، من به دو نمونه اشاره می کنم:

قرینه اول: وقتی خوب به مسئله نگاه کرده و آن را تحلیل می کنیم می بینیم این که اعراب به ایران حمله کنند و در طول چند قرن تمام ایران را مسلمان کنند در حقیقت توهین به مردم ایران است، مردمی که در برابر تیمور و مغول هم شکست نظامی خوردند اما هرگز فرهنگ آنها را نپذیرفتند، بلکه بر آنها تأثیر گذاردند حالا چطور فرهنگ اعراب را می پذیرند؟ خصوصا اینکه بر فرض که اعراب با خشونت وارد شده باشند اما بعد از فتح ایران سند چشم گیری وجود ندارد که ایرانیان را به اجبار مسلمان کرده باشند، که اگر بود خیلی به صورت جدی روی آن مانور داده میشد؛ بنابراین منطقی نیست ایرانیان در جنگ نظامی که در آن خیلی خشن برخورد شده و شکست بخورند و سپس خودشان بدون فشار قابل توجهی در مدت کوتاهی دین و آیین متهاجمین را بپذیرند!

قرینه دوم: اولین مردمی که به خونخواه امام حسین(علیه السلام) قیام کردند مردم سیستان در ایران بودند، البته سیستان منطقه ای بسیار بزرگتر از امروز بوده است؛ و فرماندار سیستان را خلع کرده و سپس برای یاری مختار شهر و دیار خود را رها نمودند؛ خب من از شما می پرسم کسی که نهایتا حدود چهل سال از مسلمان شدنش با اجبار می گذرد چرا باید اینچنین برای بزرگان این متهاجمین قیام کند و در راه خونخواهی او فداکارانه و ایثارگرایانه جانفشانی کنند؟

ب) وعده های بهشت

در این خصوص هم ذکر دو نکته لازم است:
نکته اول:
بالاترین نعمت برای بشر نعمت های جنسی و تغذیه است، این هم اختصاص به غرب و شرق ندارد؛ اصلا فلسفه سکس در تبلیغات و سینمای غرب همین جذابیت آن است؛ پس نباید گمان کنیم غربی ها دیگر میلی به این نعمت ها ندارند و این مختص اعراب است؛ این میل ها در ذات بشر است و هرگز بشر نسبت به آن بی تمایل نمیشود، حتی اگر به برخی مراتب آن بی میل شود به این خاطر است که به مراتب بالاتر از آن میل دارد نه اینکه کلا از آن زده شده است.

قرآن کریم به این نعمت ها آن هم در بالاترین مرتبه ی آن وعده داده است که برای همه جاذبه دارد، علاوه بر اینکه در کنار آن فرموده: «لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُون‏»؛ براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مى‏شود.(1)

نکته دوم:
نعمت های اخروی بسیار با نعمت های دنیوی متفاوت هستند، حقیقت این نهرهایی از عسل و مانند آن برای ما قابل فهم نیست. اما اینقدر می دانیم نباید با مقیاس های مادی آنها را با هم قیاس کرد، به همین خاطر خدا اجر مومنان، و مجازات بدکاران را در دنیا قرار نداده است، چون در سختی های دنیوی رشد وجود دارد: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا»؛ به درستی که با هر سختی، آسانی است.(2) یعن گاهی پرهیز از نعمت های دنیوی خوب است، چون نعمت های دنیوی با سستی و رخوت و سنگینی همراه است، با خوردن انسان سنگین میشود اما آخرت اینگونه نیست. پس نباید برداشت ظاهری از این آیات داشت.

ج) عقب ماندگی ملل مسلمان
در این مورد نیز باید به چهار نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: دین یک برنامه است برای بررسی یک برنامه باید به خود آن نگاه کرد، نه رفتار متدینین! چون ممکن است یک برنامه عالی کمتر از 10 درصد به کار بسته شود و نتیجه کافی ندهد، اما یک برنامه متوسط 80 درصد به کار بسته شود و نتیجه دهد.
هیچ دینی به اندازه اسلام بر علم آموزی تأکید نکرده، هیچ دینی به اندازه اسلام به وجدان کاری تأکید نکرده، هیچ دینی به اندازه اسلام بر شایسته سالاری تأکید نکرده، هیچ دینی به اندازه اسلام بر نفی پارتی بازی و رشوه و مانند آن تأکید نکرده است. بنابراین هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

این خیلی مهم است که رفتار متدینین نباید ملاک سنجش دین قرار گیرد؛ حق با اشخاص شناخته نمیشود، مدعیان مسلمانی فراوان هستند، و نمیتوان هر کسی که مدعی حق و اسلام است را صادق دانست، بلکه باید ابتدا حق را شناخت و بعد تشخیص داد که چه کسی بر حق است و چه کسی بر باطل، همانطور که امام علی(علیه السلام) می فرمایند:
«الْحَقُّ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏»؛ حق با اشخاص شناخته نمیشود، حق را بشناس، اهل آن را تشخیص خواهی داد.(3)

نکته دوم: این طور نیست که جوامع غربی همه پیشرفته و بدون مشکل باشند، و همه هم در یک مرتبه نیستند، شما گمان می کنید در کشورهای غیر مسلمان فقیر وجود ندارد؟ تبعیض وجود ندارد؟ گرسنه وجود ندارد؟

نکته سوم: اسلام یک مرتبه کارآمدی خودش را با یک کارنامه درخشان نشان داده است، شکل گیری تمدن طلایی اسلام شما می توانید گوشه ای از تمدن طلایی اسلام را در کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشته آقای گوستاولوبون مستشرق معروف فرانسوی مطالعه کنید که می گوید رمز این تمدن عظیم علمی، اسلام و رهبری پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) است.

نکته چهارم: علاوه بر کم کاری مسلمانان غربی ها هم در مشکلات ملل مسلمان کم نقش ندارند، طبیعتا با ایجاد ناامنی در جامعه ی رقیب می توان اسلحه فروخت و رشد کرد، می توان استعماگری کرد، می توان رقبا را در ناامنی فرو برد و از پیشرفت بازداشته و همیشه وابسته نگه داشت.
این ها از بدیهیات سیاسی غرب است، حرف ما نیست، نمونه آن کلام خود خانم هیلاری کلینتون است که علنا می گوید ما به شصت کشور دنیا سفر کردیم تا داعش را به وجود آوریم و آقای ترامپ هم این را تأیید می کند.

د) دعا و توکل جانشین تلاش و برنامه ریزی
این هم از برداشت های اشتباه از اسلام است، توکل و دعا هرگز قرار نیست جای تلاش و سخت کوشی و برنامه ریزی را بگیرند، شما یک آیه و روایت نمی توانید پیدا کنید که چنین آموزشی به مسلمانان داده باشند، اما تا دلتان بخواهد مخالف آن در آیات و روایات وجود دارد:

«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»؛ براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نيست‏.(4)
پس دعا چک سفید امضاء و جایگزین تلاش نیست، بلکه اصلا بدون تلاش بی فایده است و خداوند بدون تلاش سرنوشت هیچ کسی را تغییر نمی دهد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى ‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(5)

توکل هم همچنین، همانطور که در روایت آمده است:«دَخَلَ الْأَعْرَابِی إِلَى مَسْجِدِ النَّبِی ص فَقَالَ أَعَقَلْتَ نَاقَتَکَ قَالَ لَا قَدْ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ فَقَالَ اعْقِلْهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّه»؛ مرد بادیه نشینی وارد مسجد النبی شد ، رسول خدا پرسیدند: شتر خود را بستی؟ بادیه نشین گفت: نه توکّل بر خدا کردم. حضرت فرمودند: شتر را ببند و آنگاه توکّل بر خدا کن!»(6)


منتهی دشمنان دین برداشت های اشتباه خودشان را از سر جهالت یا مغرضانه به اسلام نسبت داده اند، و به این روایاتی که عرض کردم خواسته یا ناخواسته اشاره ای نمیکنند.
پی نوشت ها:
1. فصلت:31/41.
2. شرح:6/94.
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج40، ص126
4. نجم:39/53.
5. رعد:11/13.
6. دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب ، الشريف الرضي‏، قم، چاپ اول، 1412ق، ج‏۱ ،ص۱۲۱.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63745&p=998964&viewfull=1#post998964