آیا رویای نبی همان رویای ما است ؟


پرسش:
لطفا دیدگاه دکتر سروش درباره رویاانگاری وحی را توضیح داده و آن را مورد نقد و بررسی قرار دهید و توضیح دهید که آیا این دیدگاه واجد شواهد قرآنی غیرقرآنی هم هست یا نه؟ آیا رویای نبی همان رویای ما است یا فرقهایی دارد؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. دکتر سروش در آخرین تبیینی که در باب قرآن و وحی ارائه می دهد، بر این باور است که قرآن از سنخ امور بصری در عالَم خواب و رویا است. در واقع، محمد ص حقایقی را به صورت رمزی و خیالی در خواب می بیند و هنگام بیداری آن را برای ما روایت می کند. در این صورت، وحی کلام الهی نیست بلکه کلام بشری است؛ راوی قرآن نیز خداوند نیست بلکه شخص محمد ص است. البته از آن جایی که بنا بر وحدت وجود، ما همگی شئون و نعوت خداوند هستیم، کلام محمد ص نیز کلام خدا است اما این امر بدین معنا نیست که حقیقتا خداوند به مثابه موجودی متمایز از ما در گفتگوی با محمد ص، کلامی را به او رسانده باشد و او نیز بعد از شنیدنش آن را برای ما قرائت کرده باشد. آری، قرآن محصول رویت و روایت شخص محمد ص است و به همین جهت، فاقد نظم و ترتیب و سازگاری است.

2. ایشان برای اثبات مدعای خود، از شواهدی بهره می جوید که دلالت قاطع بر بصری بودن وحی در عالم رویا ندارد. افزون بر این، به شواهد قاطعی که علیه مدعای ایشان است نیز بی توجهی می کنند و آنها را نادیده می گیرند.
مثلا یکی از ادله سروش برای رویایی بودن وحی، استناد به احوال شخصی حضرت محمد ص هنگام وحی است. به باور دکتر سروش، «به گواهی مأثورات تاریخی، در حین نزول وحی ، خوابی سنگین همراه با تعرّق به پیامبر دست می‌داد که گاه طاقت اورا طاق می‌کرد وهمین بهانه یی شد تا پاره‌ای از معاصران محمّد(ص) او را مجنون و برخی از روحانیان مسیحی او را مصروع بشمارند».(1) همانطور که مشهود است سروش از تعرّق رسول الله ص هنگام وحی، به رویایی بودن وحی پرش کرده است و نتیجه گرفته است که وحی محصول رویای محمد ص است.

3. در نقد این مطلب گفتنی است که:

نقد اول: اگرچه میان حالت تلقی وحی و حالت خواب، مشابهت هایی برقرار است؛ اما این مشابهت به اینهمانی ایندو نمی انجامد؛ چنانچه که هر گردی گردو نیست. در واقع، همان مغالطه ای که کافران داشتند، اینک نیز به صورت دیگری رخ داده است: آنها از مشابهت حالات محمد ص با صرع و جنون، حکم به صرع و جنون کردند، و اینک سروش با مشاهده مشابهت حالات محمد با خواب، حکم به رویایی بودن وحی می کند.

نقد دوم: شواهد متعددی داریم که حتی حالت تعرّق و بیهوشی نیز همیشگی نبوده است. بلکه گاهی جبرئیل از سوی خدای سبحان می‌آمده که در این حالت پیامبر به اغما نمی‌رفته است(2)، بلکه جبرئیل مانند بنده‌ای در کنار او می‌نشسته و بر ایشان وارد نمی‌شده، تا اینکه اجازه می‌گرفته است؛ حتی گاهی اصحاب نیز جبرئیل را می‌دیدند؛ گرچه در آن لحظه او را به عنوان جبرئیل نمی‌شناختند: در این راستا، امام صادق ع می‌فرماید: أباذر خدمت رسول خدا ص آمد و جبرئیل به صورت دحیه‏ کلبى نزد آن‌حضرت بود و با او خلوت کرده بود؛ چون أباذر آنان را دید، از نزد آنها برگشت و نخواست سخن آنها را قطع کند، جبرئیل گفت: یا محمد! این أبوذر بود که به ما گذر کرد و به ما سلام نداد، اگر سلام داده بود پاسخش مى‌‏گفتیم،... اى محمد! این أبوذر را دعایى است معروف نزد اهل آسمان‌ها، از او بپرس، از آن دعا هنگامى که من به آسمان بالا رفتم. هنگامی‌که جبرئیل بالا رفت، أبوذر نزد پیغمبر(ص) آمد و رسول‏ خدا به او فرمود: اى ابوذر! چه چیزی تو را بازداشت از این‌که به ما گذر کردى، سلام کنى؟ گفت: من گمان کردم آن‌که نزد شما است دحیه‏ کلبى است و با او در باره امرى خلوت کردى، فرمود: او جبرئیل بود اى ابوذر، و گفت: اگر به ما سلام کرده بود به او جواب مى‌‏دادیم، و چون أبوذر دانست که او جبرئیل بوده بسیار پشیمان شد که چرا سلام نکرد ...».(3)

4. بنابراین، همانطور که پیداست این شاهد تاریخی دلالت قطعی بر مدعای دکتر سروش ندارد اما دکتر سروش از آن برای اثبات مدعای خود بهره می جوید؛ همچنین دکتر سروش به شواهد روایی دیگر که خلاف مدعای ایشان را اثبات می کند بی توجهی می کند تا نظریه خود را به عنوان بهترین تبیین در باب قرآن و وحی جا بیندازد! روشن است که چنین روشی از وجاهت و عقلانیت لازم برخوردار نیست و بر همین اساس، نظریه ایشان قابل قبول نمی باشد.

5. اما در مورد دلالت آیات قرآن بر بصری بودن وحی در خواب گفتنی است که نه تنها شواهدی به سود رویاانگاری و بصری بودن وحی در خواب نیست بلکه شواهد قاطعی وجود دارد به سود این مدعا که قرآن محصول ارتباط کلامی انسان و خداوند در عالم بیداری است که پیامبر ص آنها را عینا از خداوند اخذ کرده و برای دیگران قرائت می کند. در ادامه، به برخی از این شواهد اشاره می کنیم:

«تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ؛ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ؛ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ»(4) كلامى است كه از سوى پروردگار عالميان نازل شده است. اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم.

در این آیات، به این امر اشاره می کند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) هیچ قولی را به دروغ به ما نسبت نداده است بلکه قرآن قول الهی است. در کتب لغت بیان شده است که قول، همات الفاظ زبانی است(5). بنابراین، قرآن همان قول و الفاظ الهی است و اگر قول نبوی بود، خداوند او را می میراند.

در آیات دیگر، حتی تصریح می شود که الفاظ عربی قرآن، نازل شده از سوی خداوند است: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَه»(6)؛ و اين گونه قرآنى عربى‏[ فصيح و گويا] را بر تو وحى كرديم تا «أمّ القرى» [ مكّه‏] و مردم پيرامون آن را انذار كن.

همچنین در آیه دیگر، عربیت زبان قرآن را نیز از سوی خداوند معرفی می کند و قرآن را ناشی از علم الهی و لوح محفوظ و امّ الکتاب می داند: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ وَ إِنَّهُ في‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيمٌ»(7)؛ ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم، شايد شما(آن را) درك كنيد؛ و آن در«أمّ الكتاب» [ لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است.

از این منظر، وحی عینا کلام الهی است و پیامبر (صلى الله علیه وآله) آن را می شنود و برای دیگران عینا بیان می کند: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ؛ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ»(8)؛ زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن‏[ قرآن‏] حركت مده، چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست. پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن. سپس بيان و(توضيح) آن(نيز) بر عهده ماست.

در این آیات به صراحت آمده است که هم جمع و هم قرائت آیات از سوی خداوند است و محمد (صلى الله علیه وآله) صرفا تابع قرائت الهی است. خداوند آیات را می خواند و محمد (صلى الله علیه وآله) از آن قرائت، پیروی می کند و آیات را بازخوانی می کند؛ و چون قرائت متمضن الفاظ نیز می باشد پس پیامبر (صلى الله علیه وآله) تابع الفاظی است که خداوند بر او می خواند. به همین جهت، اساسا نزول قرآن در حوزه توانایی پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیست تا هر وقتی که بخواهد از طریق منابع معرفتی و تجارب تاریخی خود، به آن رهنمون گردد:
«وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى‏ إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»(9) هنگامى كه(در نزول وحى تاخير افتد، و) آيه‏اى براى آنان نياورى، مى‏گويند: چرا خودت(از پيش خود) آن را برنگزيدى؟! بگو من تنها از چيزى پيروى مى‏كنم كه بر من وحى مى‏شود؛ اين وسيله بينايى از طرف پروردگارتان، و مايه هدايت و رحمت است براى جمعيّتى كه ايمان مى‏آورند.

بنا بر آنچه گذشت، روشن می شود که آیات قرآنی عینا از سوی خداوند است و پیامبر (صلى الله علیه وآله) صرفا گیرنده و فرستنده است و فهم خود را در آن دخالت نداده است؛ و به همین جهت است که اولا قرآن خودش را معجزه شمرده است و به سوره ای از آن تحدی و مبارزه طلبی کرده است(10)؛ و گرنه صرفا تجربه بشری بوده که در معرض خطا و نقصان است.

6. اما درباره خواب نبوی حضرت محمد ص نیز گفتنی است که به باور دکتر سروش، خواب حضرت محمد ص یک خواب عادی و معمولی نیست؛ بلکه خوابی است که در آن حقایق به صورت رمزی و مثالی نمودار می شوند؛ چنانچه امیرالمومنین ع می فرمایند: «رویای انبیاء وحی است»(11).

روشن است که در این روایت، رویای انبیاء وحی دانسته شده است نه رویای رسولان. می دانیم که فرق است میان نبی و رسول. مستند به برخی روایات، انبیا جبرئیل را در رویا می دیدند اما رسول الله جبرئیل را در بیداری می دید و با او سخن می گفت. در این راستا از امام باقر ع نقل شده است که رسول کسی است که در بیداری جبرئیل را می بیند و با او سخن می گوید؛ اما نبی کسی است که جبرئیل را در خواب می بیند؛ خواب هایی از سنخ خواب ابراهیم ع و یا خواب های رسول الله ص قبل از نزول وحی.(12)

همانطور که مشهود است سروش شاهد قاطع به سود مدعای خودش ندارد و شواهد قاطع علیه مدعای خودش را نادیده می گیرد. بنابراین، قرآن محصول تلقی وحی در بیداری از خداوند است نه محصول مشاهدات نبی در رویا.

پی نوشت ها:
1. سروش، عبدالکریم، مقاله اول از سلسله مقالات «محمّد(ص) راوي رؤياهاي رسولانه».
2. « جعلت فداك الغشية التي كانت تصيب رسول الله (ص) إذا نزل عليه الوحي؟ قال : فقال ذلك إذا لم يكن بينه وبين الله أحد ، ذاك إذا تجلى الله له ، قال : ثم قال : تلك النبوة يا زرارة ، وأقبل يتخشع»(شیخ صدوق، التوحید، موسسه النشر الاسلامی، ج18، ص256) همچنین: « فَسُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْغَشْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَأْخُذُ النَّبِيَّ ص أَ كَانَتْ تَكُونُ عِنْدَ هُبُوطِ جَبْرَئِيلَ ع فَقَالَ لَا إِنَّ جَبْرَئِيلَ كَانَ إِذَا أَتَى النَّبِيَّ ص لَمْ يَدْخُلْ عَلَيْهِ حَتَّى يَسْتَأْذِنَهُ وَ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ إِنَّمَا ذَلِكَ عِنْد مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ بِغَيْرِ تَرْجُمَانٍ وَ وَاسِطَة»(شیخ صدوق، کمال الدین، انتشارات اسلامیه، ج1، صص85-86).
بنابراین، تنها زمانی که بین خدا و رسول ص واسطه ای نبود، پیامبر ص بیهوش می شدند. می دانیم که کلام الهی به سه صورت است و اینطور نیست که دائما بی واسطه باشد: «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»(شوری: 51).
3. «عن أبي عبدالله قال : إن أباذر رحمة الله عليه مر برسول الله وعنده جبرئيل في صورة دحية الكلبي ، وقد استخلاه رسول ـ الله ، فلما رآهما انصرف عنهما ولم يقطع كلامهما فقال جبرئيل: يا محمد هذا أبوذر قد مربنا ولم يسلم علينا ، أما لو سلم لرددنا عليه ، يا محمد إن له دعاء يدعو به معروفا عندأهل السماء ، فاسأله عنه إذا عرجت إلى السماء. فلما ارتفع جبرئيل جاء أبوذر إلى النبي فقال رسول الله : ما منعك ياباذر أن تكون قد سلمت علينا حين مررت بنا فقال : ظننت يا رسول الله أن الذي كان معك دحية الكلبي قد استخليته لبعض شأنك ، فقال : ذاك جبرئيل ياباذر وقد قال : أما لوسلم علينا لرددنا عليه ، فلما علم أبوذر أنه كان جبرئيل دخله من الندامة ما شاء الله حيث لم يسلم فقال له رسول الله : ما هذا الدعاء الذي تدعوبه؟ فقد أخبرني أن لك دعاء معروفا في السماء ، فقال نعم يا رسول الله أقول : اللهم إني أسئلك الايمان بك ، والتصديق بنبيك ، والعافية من جميع البلاء ، والشكر على العافية ، والغنى عن أشرار الناس»( علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج95، ص354).
4. الحاقه/ 43-46.
5. ابن منظور، لسان العرب، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ج11، ص572.
6. شوری/ 7.
7. زخرف/ 3-4.
8. قیامت/ 16-19.
9. اعراف/ 203.
10. «وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»(یونس/ 37-38).
11. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج61، ص181.
12. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْمُحَدَّثِ قَالَ الرَّسُولُ الَّذِي يَأْتِيهِ جَبْرَئِيلُ قُبُلًا فَيَرَاهُ وَ يُكَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ وَ أَمَّا النَّبِيُّ فَهُوَ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ وَ نَحْوَ مَا كَانَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْيِ حَتَّى أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَةِ وَ كَانَ مُحَمَّدٌ ص حِينَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ جَاءَتْهُ الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ يَجِيئُهُ بِهَا جَبْرَئِيلُ وَ يُكَلِّمُهُ بِهَا قُبُلًا وَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَأْتِيهِ الرُّوحُ وَ يُكَلِّمُهُ وَ يُحَدِّثُهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ يَرَى فِي الْيَقَظَةِ وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِي يُحَدَّثُ فَيَسْمَعُ وَ لَا يُعَايِنُ وَ لَا يَرَى فِي مَنَامِهِ»(شیخ کلینی، کافی، انتشارات اسلامیه، ج1، ص176). همچنین: « الرَّسُولُ الَّذِي يَظْهَرُ لَهُ الْمَلَكُ فَيُكَلِّمُهُ وَ النَّبِيُّ هُوَ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ»( شیخ کلینی، کافی، انتشارات اسلامیه، ج1، ص177).


http://www.askdin.com/showthread.php?t=63567&p=996669&viewfull=1#post996669