مناظره امام رضا(علیه السلام) با عمران صابئی

سوال:
امام رضا(علیه السلام) در مناظره با عمران صابئی فرموده اند :
أما الواحد فلم يزل واحدا كائنا لا شيء معه بلا حدود وأعراض ولا يزال كذلك .
سپس می فرماید : ثم خلق خلقاً مبتدعاً مختلفاً بأعراض وحدود مختلفة
اگر خداوند بدون حدود و اعراض و ... بوده با خلق مخلوقات و دادن حد به آنها خودش نیز محدود نمیشود؟ منظور امام از جمله "لا یزال کذلک" چیست؟ مگر میشود موجودی نامحدود باشد و موجودی دیگر با حدود مختلف خلق شود ولی هیچ حدی بر موجود اول به وجود نیاید ؟


جواب:
این روایت در کتب متعدد روایی شیعه وارد شده است (عیون اخبار الرضا، امالی صدوق ، بحار الانوار که از این دو کتاب گرفته است)
امام رضا(علیه السلام) در ضمن مناظره با سران ادیان و مذاهب با عمران صابئی مناظره می فرمایند که قسمتی از این مناظره به شرح ذیل است:
فقال عمران الصابى: اخبرني عن الكائن الاول وعما خلق فقال له: سالت فافهم اما الواحد فلم يزل واحدا كائنا لا شئ معه بلا حدود واعراض ولا يزال كذلك ثم خلق خلقا مبتدعا مختلفا باعراض وحدود مختلفه لا في شئ اقامه ولا في شئ حده ولا على شئ حذاه ومثله له فجعل الخلق من بعد ذلك صفوه وغير صفوه واختلافا وائتلافا والوانا وذوقا وطعما لا لحاجه كانت منه الى ذلك ولا لفضل منزله لم يبلغها إلا به ولا ارى لنفسه فيما خلق زياده ولا نقصانا تعقل هذا يا عمران؟ قال: نعم و الله يا سيدى قال: واعلم يا عمران انه لو كان خلق ما خلق لحاجه لم يخلق إلا من يستعين به على حاجته ولكان ينبغى ان يخلق اضعاف ما خلق لأن الاعوان كلما كثروا كان صاحبهم اقوى والحاجه يا عمران لا يسعها لانه كان لم يحدث من الخلق شيئا إلا حدثت به حاجه اخرى ولذلك اقول: لم يخلق الخلق لحاجه ولكن نقل بالخلق الحوائج بعضهم الى بعض وفضل بعضهم على بعض بلا حاجه منه الى فضل ولا نقمه منه على من اذل فلهذا خلق قال عمران: يا سيدى هل كان الكائن معلوما في نفسه عند نفسه؟ قال الرضا عليه السلام: إنما يكون المعلمه بالشئ لنفى...(1)

اما درباره این قسمت از متن : "اما الواحد فلم يزل واحدا كائنا لا شئ معه بلا حدود واعراض ولا يزال كذلك "

باید بدانید که خدا قبل از این که خلق را بیافریند نا محدود بوده چه در صفات و چه در وجود و بعد از این که مخلوقات را آفرید هیچ محدودیتی در صفات و ذات و وجود خدا واقع نشده است به عبارت دیگر مخلوقات پاره ای از وجود خدا نیستند که با محدود ساختن مخلوقات (موجود ساختن آنها) وجود خدا محدود شده باشد.

امام رضا(علیه السلام) ابتدا عنوان فرمودند که از ازل کسی با خدا نبوده است و هیچ خلقی نبوده و خدا آنها را خلق کرده است به عبارت دیگر امام می فرماید رتبه و مرتبه ازل مختص ذات الهی است نه مخلوقات، چرا که رتبه مخلوقات امکان و حدوث است نه وجوب و ازل. بنا بر این در ازلیت خدا هیچ چیزی همراه ازلی نیست و در وجوب ذاتی خدا هیچ چیزی واجب بذاته نیست . از این روست که می فرماید: "لا شی معه بلا حدود " چرا که حدود و اعراض از شئون حوادث و زمان و مکان است. که همه این ها مخلوق خداست. بنا بر این بر خدا حدود و اعراض جاری نمی شود.
بنا بر این خدای عزوجل نه شیءی با اوست نه خدای تبارک و تعالی دومی دارد و نه چیزی بر او واقع می شود : چرا که برای واقع شدن بر خدا نیاز به هم رتبه بودن در ذات دارد. و قبلا گفتیم که همه چیز غیر از خدا در رتبه امکان وجود دارد .بنا بر این نه بر چیزی قائم است(به ذات خود قائم است) نه مستند به چیزی است بلکه همه اشیاء بر او قائم اند و همه چیز به او مستند است.

این وجوب وجود و لا حدیت عین ذات خداست و هیچ گاه از او زائل نمی شود و از ازل تا ابد خدا واجب بوده و هیچ حدی ندارد و محدود به چیزی نمی گردد.

این گونه نیست که خدا با آفرینش مخلوقی و اعطای وجود به او قسمتی از وجودش کاسته و محدود شود و در آن جا که آن مخلوق وجود دارد دیگر خدا نباشد یا خدا همان مخلوق باشد(حلول) .

توضیح بیشتر:

معنای بی نهایت بودن خدا این است که ذات خدا ذاتی است نامتناهی از هر جهت و دارای تمام کمالات(2) و وجود او از هر جهت که فرض کنیم نامحدود است، جایی نیست که نباشد، زمانی نیست که وجود نداشته باشد، کمالی نیست که دارا نباشد(3) لذا ذات خدا هیچ حد و مرزی ندارد و به فرمودۀ قرآن کریم "هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ" (4) و " فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (5) خدا در همه جا وجود داشته و محدود به حد و مرز خاصی نیست و از جمله، فوق زمان و مکان است، اما معنای بی نهایت بودن خدا این نیست که خدا همۀ مکان ها را اشغال کرده باشد بلکه اساسا هیچ مکانی را اشغال نکرده است زیرا این جسم (موجود دارای ابعاد سه گانه طول ،عرض،ارتفاع) است که مکان اشغال می کند و خداوند جسم نیست تا مکانی را اشغال نماید.

آیه الله مکارم شیرازی(حفظه الله) می فرماید: اما این که خدا جسم نیست به خاطر این است که هر جسمی محدود است، محدود از نظر زمان، مکان، کیفیات و خواص و آثار و هر جسمی ابعاد معینی دارد در حالی که ذات خداوند وجودی است از هر نظر بی پایان و نامحدود و بدیهی است چنین وجودی را نمی توان در ابعاد جسم و در زندان زمان و مکان محصور کرد(6)

علاوه بر اینکه لازمۀ مکان داشتن اشیاء، محدودیت اشیاء در آن مکان خاص بوده و اگر خدا مکان داشته باشد، یعنی محدود به مکان خاصی است که این با نامحدود بودن ذات خدا سازگار نیست.(7) امام کاظم (علیه السلام) می فرماید: "به درستی که خداوند متعال همیشه وجود داشت، بدون زمان و مکانی و الآن نیز همانگونه است، هیچ مکانی از او خالی نیست و در عین حال هیچ مکانی را اشغال نمی کند و در هیچ مکانی حلول نکرده است." (8)شخصی از امام علی (علیه السلام) سؤال کرد پروردگار ما ،قبل از آنکه آسمان و زمین را بیافریند کجا بود؟ حضرت فرمودند: کجا، سؤال از مکان است، خداوند وجود داشت و هیچ مکانی وجود نداشت.(9)

از طرف دیگر خدا موجودی، غنی و بی نیاز از غیر است و تمام ممکنات محتاج به اویند و اگر بخواهد مکانی داشته باشد برای وجود خود نیاز به آن مکان خواهد داشت، که در این صورت دیگر خدا واجب الوجود و غنی نبوده، بلکه نیازمند به مکان خواهد بود، مثل ما انسان ها که برای وجود خود نیازمند به مکان می باشیم .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) به یکی از دانشمندان یهود می فرماید: خداوند متعال مکان را آفرید بنابراین ممکن نیست خودش مکانی داشته باشد و برتر از آن است که مکانی او را در خود جای دهد، آیا در یکی از کتاب های دین خود ندیده ای که روزی موسی بن عمران (علیه السلام) نشسته بود فرشته ای از شرق آمد، حضرت موسی فرمود از کجا آمده ای؟ گفت از نزد پروردگار، سپس فرشته ای از غرب آمد فرمود از تو کجا آمده ای؟ گفت از نزد پروردگار، فرشته ای دیگر آمد فرمود تو از کجا آمده ای؟ گفت از آسمان هفتم و از نزد پروردگار، باز فرشته ای دیگر آمد فرمود تو از کجا آمده ای؟ گفت از زمین هفتم از نزد پروردگار، در اینجا فرمود منزه است کسی که هیچ مکانی از او خالی نیست و هیچ مکانی به او نزدیک تر از مکان دیگر نیست.(10) در حالی که اگر خدا یک موجود مکان دار باشد اولا؛ محدود به آن مکان بوده و دیگر نمی تواند در مکان های دیگر وجود داشته باشد و ثانیاً؛ او نیازمند به مکان خواهد بود نه خالق و آفریدگار مکان تا مکان نیازمند به او بوده باشد.
دلیل دیگر این است که مکان حادث است (ابتدا نبوده و بعد به وجود آمده است) و قدیم و ازلی نیست در حالی که خداوند هم ازلی (قدیم) و هم ابدی است(11) و اگر خداوند متعال بخواهد مکان داشته باشد، همانطوری که مکان امری حادث است، خدا نیز حادث بوده و قدیم بالذات و ازلی نخواهد بود در حالیکه خدا قدیم بالذات و ازلی است لذا نمی تواند مکان داشته باشد.(12)

اما اینکه می گوییم خدا در همه جا هست یعنی اساساً خدا مافوق مکان است لذا مکان ها در برابر او یکسان است و همه جا را پر کرده و وجود خدا در همه جا هست.(13)
قرآن کریم در این باره می فرماید: "مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بى‏ نیاز و داناست"‏.(14)

اما رابطۀ موجودات عالم با خدا چیست؟

بدون شک موجودات عالم دارای کثرت و تعدد و اختلاف انواع و اصناف هستند اما همه ظهور تجلی صفات پروردگار متعال و فیضی از افاضات نامتناهی او به شمار می آیند.

عمران صابئی از امام رضا (علیه السلام) سؤال کردند که آقا بفرمائید آیا خدا در خلق است یا خلق در خدا قرار دارد؟ فرمود: عمران خداوند منزه از چنین حرفهاست، اینک به لطف خدا برایت مثالى مى‏زنم که درک کنى. بگو ببینم وقتى به آینه نگاه مى‏کنى و خود را در آن مى‏بینى تو در آینه هستى یا آینه در تو قرار دارد؟ اگر هیچ کدام از شما دو تا در هم قرار ندارید پس به چه چیز خود را در آن مى‏ بینى؟! عمران گفت به وسیله نورى که بین من و آینه قرار دارد. حضرت رضا علیه السلام فرمود: آیا آن نورى که در آن آینه است بیشتر از نورى است که در چشم خود مى‏ یابى؟ گفت آرى. فرمود: پس به ما نشان ده. عمران نتوانست جوابى بگوید. حضرت رضا علیه السلام فرمود: پس در واقع نور واسطه شده که خود و آینه را ببینى بدون اینکه در یکى از شما دو تا داخل شود (پس امکان دارد خداوند نیز تأثیر در آفرینش نماید بدون اینکه او در آنها باشد یا آنها در او باشند).(15)

حضرت علی (ع) در این باره می گوید: لَیْسَ فِی الْأَشْیَاءِ بِوَالِجٍ وَ لَا عَنْهَا بِخَارِج(16)؛ او در اشیاء داخل نیست و از آنها بیرون نیست‏.
نکتۀ پایانی این که وجود حقیقی فقط از آن خدا بوده و بقیه موجودات، مرآت و آینه ای هستند که عکس رخ یار در آن افتاده است. آنها نمایانگر و تجلی ذات ربوبی هستند. و این معنای کلام امیرالمؤمنین (ع) است که می فرماید: "من هیچ موجودی را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن دیدم .(17)چرا اگر خدا نبود هیچ موجودی نبود.


پی نوشت ها:
1- صدوق، عيون أخبار الرضا، ج 2 باب 12 ص 139 ح 1.
2-مکارم شیرازی، ناصر، عقیده یک مسلمان، ص 38، مطبوعاتی هدف، چاپ اول.
3-مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم؟، ص 42، انتشارات محمدی(ص).
4- انعام، 3.
5-بقره، 155.
6- مکارم شیرازی، عقیده یک مسلمان، ص 43، نشر هدف، 1374.
7- همان، ص 47.
8- شیخ صدوق(ره)، توحید باب 28، حدیث 12: «ان الله تبارک و تعالی کان لم یزل بلازمان و لامکان و هو الآن کماکان لایخلوا منه مکان و لایشغل به مکان و لایحل فی مکان».
9- صدوق، التوحید،جامعه مدرسین، ج1، 179.
10- مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص 201، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم‏، 1413 ق‏.‏
11- حدید:3؛ «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم»
12- شیخ طوسی (ره)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 318، انتشارات شکوری، زمستان 1373ش.
13- مکارم شیرازی، خدا را چگونه بشناسیم؟، ص 81، انتشارات محمدی.
14- بقره، 155: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم».
15- احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج ‏2، ص 307.اسلامیه، 1379.
16- نهج البلاغه، خطبۀ 186.
17- جعفری، محمد تقی، ترجمه‏ و تفسیر نهج ‏البلاغه، ج 14، ص 290: «ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و بعده و معه».

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62770&p=989198&viewfull=1#post989198