آیا تقدیر یک فرآیند کاملا تصادفی است؟

پرسش:
تقدیر یک فرآیند کاملا تصادفی در بازه ی مشخص است و یا با برنامه ریزی قبلی است ؟ وجود شر و شرور در عالم ماده تقدیر را رقم می زند؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. هر نوع كارى كه حالت اتقان، استحكام و قطعيت و ضرورت به خود بگيرد و از تزلزل و تردد پيراسته باشد «قضا» ناميده مى شود؛ مثلاً از آن جا كه آسمان ها با استوارى خاصى آفريده شده اند، خداوند خلقت آنها را با لفظ «قضى» بيان نموده است چنان كه مى فرمايد: «فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَات» (1) آسمان ها را با استوارى كاملى آفريده و خلقت آنها را به پايان رسانيد. یا از آن جا كه حكم قاضى معمولاً استحكام خاصى دارد و لازم الاجراء است حكم او را «قضا» و شخص او را «قاضى» مى نامند. (2)

2. قدر به معناى حد و اندازه است. اين لفظ در قرآن در اين معنا زياد استعمال شده است مانند: «أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا...» (3) از آسمان آب نازل كرد سيلاب در دره ها به اندازه خود جريان يافت. «قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيءْ قَدْرًا» (4) خداوند براى هر چيزى اندازه و حدى تعيين نموده است. «وَ اللهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهَار» (5) خداوند شب و روز را اندازه گيرى و تعيين مى كند. (6)

3. در حديثى كه يونس بن عبدالرحمان، كه از رجال علمى شيعه است، از حضرت رضا(عليه السلام) نقل كرده است، حقيقت معناى قضا و قدر، به نحوى كه توضيح داده شد كاملاً منعكس مى باشد.
وى مى گويد به حضرتش عرض كردم قدر چيست؟
فرمود: «هى الهندسة ووضع الحدود فى البقاء والفناء» قدر عبارت است از مهندسى و اندازه گيرى موجودات و تعيين مقدار بقا، و هنگام فنا، و نابودى آنها.
سپس مى گويد: عرض كردم قضا چيست؟!
فرمود: «هو الابرام واقامة العين» اتقان و قطعى شدن شىء و به پا داشتن آن.(7)
توضيح مطلب اين كه هر فاعلى پيش از انجام هر كارى، حدود آن را تعيين مى نمايد، و اين همان «قدر» است. هنگامى كه از طريق علت، وجود معلول قطعى گرديد در اين صورت مرحله قضا(قطعى بودن وجود پديده) تحقق مى پذيرد. (8)

4. تقدير و قضاى الهى را در سه مرحله مى توان بررسى كرد:آفرينشى، علمى و عينى.
تقدیر آفرینشی همان سنت هاى آفرينشى است كه خدا آنها را در جهان، و در زندگى انسان حاكم ساخته است. مثلا آتش مى سوزاند، آب هم خنك مى كند، جامعه عدالت محور به صلح و صفا می رسد و ...
مقصود از تقدير علمى اين است كه خدا از ظرفيت و اندازه هر موجودى آگاه بوده و از پيدايش هر پديده اى، در زمان خاصى به صورت قطع اطلاع دارد و مى داند كه فلان پديده از علل و مبادى خود، سرخواهد زد. در مورد انسان نیز علم خدا بر اين تعلق گرفته است كه انسان از روى اختيار، فعلى را انجام دهد(و قطعاً انجام خواهد داد) و همچنين علم او تعلق گرفته كه آتش بدون اختيار بسوزاند.
مقصود از تقدير و قضاى عينى اين است كه خدا وجود هر پديده اى را اندازه گيرى مى كند، آن گاه در شرايط خاصّى وجود آن را ضرورى مى سازد. (9)


5. از اين جا روشن مى شود كه تقدير، مقدّم بر قضاست، همچنان كه در كار مهندسان نيز تقدير، مقدّم بر صنع و ايجاد است. وجود شىء طرّاحى مى گردد، آن گاه ساخته مى شود. برقى در محاسن از هشام بن سالم و او از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: «إنّ الله إذا أراد شيئاً قدّره، فإذا قدّره قضاه، فإذا قضاه أمضاه» چون خداوند ایجاد چیزی را اراده کند، آن را مقدرش می کند و چون مقدرش کند، آن را متقن می سازد و چون متقن ساخت، آن را امضاء می کند و ایجاد می سازد.(10)

6. با این توضیحات مشخص می شود که سرنوشت هر کسی، بر اساس تقدیری است که معلوم نزد خداوند است و تصادفی و بدون علت نمی باشد. اساسا تصادفی بودن یک پدیده، به معنای علت نداشتن یک پدیده، قابل قبول نیست. اما تصادفی بودن یک پدیده، به معنای جهل من به علتش، کاملا معقول و قابل قبول است.
گاهی تصادفی بودن را به معنای اخیر استعمال کرده اند؛ مثلا من چون نمی دانم که قرار است امروز در قرعه کشی برنده شوم و نظام علّی و معلولی مرا برنده قرعه کشی می سازد، من برنده شدن در این قرعه کشی را شانسی و تصادفی می دانم؛ در حالی که اگر به علل رخداد این حادثه علم داشتم، متوجه می شدم که این رخداد معلول علل سابق است و مشمول علم و قضا و قدر الهی است.
البته این امر به معنای نادیده گرفتن اختیار آدمی نیست. بی تردید هر یک از ما در موقعیتی متولد شده ایم که انتخاب ما نیست. مثلا این که من در ایران در خانواده ای مذهبی و در فلان شهر و ... متولد شدم، به انتخابم بستگی نداشت. اما با این حال، بخشی از موقعیتی که بعدا برای ما رقم می خورد، معلول انتخاب های سابق ما است. مثلا این که من باسواد شوم و به مدارج عالی دست یابم، معلول انتخاب خودم است که برای ادامه تحصیل بکوشم یا نه. بنابراین، تمامی آنها تابع نظام علّی هستند و هیچ یک تصادفی نیستند.

7. همچنین مشخص می شود که شر و شرور و تمامی حوادث مسبوق به تقدیر هستند نه این که آنها تقدیر را رقم بزنند. در واقع، قضا و قدر و تقدیر، عناوین عامی هستند که شامل هر حادثه و رفتار و رخدادی هستند؛ خواه از نوع خیرات باشد یا از نوع شرور.


پی نوشت ها:
1. فصلت/12
2. سبحانی، جعفر، راه سوم میان جبر و تفویض، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، صص175-178.
3. رعد/17.
4. طلاق/3.
5. مزمل/20.
6. سبحانی، جعفر، راه سوم میان جبر و تفویض، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، صص178-180.
7. شیخ کلینی، کافی، انتشارات اسلامیه، ج1، ص158.
8. سبحانی، جعفر، راه سوم میان جبر و تفویض، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، صص180-181.
9. سبحانی، جعفر، راه سوم میان جبر و تفویض، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، صص182-187.
10. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج5، ص121.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63436&p=995208&viewfull=1#post995208