چرا خداوند می آفریند؟


پرسش: چرا خدا موجودی دارای ذات است که باآن هستی رامی آفریندوموجودات رابه اطاعت او توسط پیامبروامام فرامی خواند؟

پاسخ:
پیش از پاسخ، ابتدا لازم است به چند نکته توجه شود.
نکته اول: لازم است در سوال تصحیحی صورت بگیرد.
اینکه خدا ذاتی دارد که با آن می آفریند، تعبیری است مسامحی و سطحی و به همین جهت میتواند رهزن باشد.
خداوند متعال، موجودی است که می افریند، نه اینکه "ذاتی دارد که با آن هستی را می آفریند".
تعبیری که در سوال به کار رفته است، تداعی این را دارد که ذات خداوند چیزی جدای از وجود و هستی اوست و آن ذات وسیله ای برای ایجاد دیگران.
البته به نظر میرسد این اشتباه، کاملا اگاهانه بوده است. چرا که در ادامه گفته میشود پیامبران و امامان برای این فرستاده شده اند که از ذات خداوند اطاعت کنند و کسی که دستور میدهد، خداوند است.
پس نکته اول اینکه خداوند و ذاتش، دو چیز جدای از هم نیستند. برخلاف سایر موجودات که یک ذات(ماهیت) دارند و یک هستی.

نکته دوم: این سوال ناظر به چیست؟
در این مورد، لازم است دقتی در سوال صورت بگیرد.
سوال میتواندناظر به دو جنبه باشد:
جنبه اول: علتی که باعث میشود خداوند بیافریند. بدین معنا که چه عاملی باعث شده است که خداوند آفریننده موجودات باشد؟
جنبه دوم: فلسفه آفرینش موجودات. بدین معنا که خداوند چرا بقیه موجودات را افرید و هدف او از افرینش چه بوده است؟


این دو جنبه در مورد آفرینش، در مباحث کلامی به عنوان هدف راجع به فاعل و هدف راجع به فعل مطرح شده است.
بنابراین لازم است دقت کنیم که این دو هدف از یکدیگر جدا شود.

نکته سوم: هدف راجع به فاعل و هدف راجع به فعل
سوال «هدف از خلقت چيست» يك وقت به اين معناست كه هدف خالق از خلقت چيست، يعني خالق چه انگيزه‌اي دارد و چه چيز عامل و باعث و محرّك او براي خلقت است، اين چيزي است كه خلقت نمي‌تواند باين معنا هدف داشته باشد، اين مستلزم نقص و كمبود فاعل (خداوند) است. يعني اين گونه هدفداري تنها در فاعل‌هاي بالقوه و در مخلوقات صادق است، و در خالق هستي، يعني خداوند، مورد و مصداق ندارد؛ چون اين‌گونه هدف داشتن‌ها برمي‌گردد به استكمال يعني فاعل با كار خود مي‌خواهد به چيزي و كمالي كه ندارد برسد.
خدا هیچ نیازی به کسی ندارد و هر چه آفریده است از روی لطف کرم و حکمتش بوده است. خدا هر موجودی را که امکان بودن داشته است را آفریده است خدا چون خدا است می آفریند چون جود و کرم و لطف دارد آفریده است خدا غنی و بی نیاز است و همه چون مخلوق اویند به او نیاز دارند.
چشمه چون چشمه است می جوشد خورشید چون خورشید است می تابد و اگر به دیگران فایده می دهد نه به خاطر نیازش است بلکه مقتضای ذاتش تابش است.
ولي يك وقت هدف فعل مطرح است، زيرا هر كاري را كه در نظر بگيريم اين كار بسوي هدف و كمالي است و براي آن كمال آفريده شده تا به آن برسد،مانند گياهي كه از زمين مي‌رويد و شروع به رشد و فعاليت مي‌كند، و به سوي كمال پيش مي‌رود. اين غايت فعلي است.

ما پاسخ سوال:
مسئله فلسفه و هدف از خلقت و آفرینش انسان از مسائل حیاتی و مهم و دامنه دار در مورد انسان است. دیدگاه های متفاوتی در این زمینه بیان شده است. قران کریم نیز در چند مورد به این مسئله اشاره کرده است و هدف از افرینش را چند مسئله معرفی نموده است. بررسی این مسئله به مقدماتی نیاز دارد.
م1. هر انسان عاقل و حکیمی از کارهایی که انجام میدهد، اهدافی دارد. خواه اهداف مادی و خواه اهداف معنوی؛
م2. اهداف موجودهای محدود از کارهای خود، رفع کمبودها و نیازهای خود نیازهای مادی و نیازهای معنوی و روحی است؛
م3. خداوند متعال با توجه به اینکه وجودی نامحدود است، کارهایش به خاطر رفع نیازها و کمبودهای وجودی اش نیست؛(1)
م4. خداوند متعال، فیاض است و مبدئی است که موجودات را در تحت حمایت خویش گرفته و انان را پرورش میدهد؛
م5. کمال موجودات، ارتقای وجود است که در طی کردن مسیری طولانی بوجود می آید و انسان باید با پای خود این مسیر را طی کند و با اراده و تصمیم خویش، به ان برسد. و با اجبار نمیتواند به آن برسد.
م6.خداوند متعال بوسیله اوامر و تکالیف و برنامه های تربیتی ادیان و شرایع، به کمک نیروی عقل ادمی امده و مسیر را برایش مشخص کرده است.
م7. در حدیث شریفی از امام حسین (علیه السلام) بیان شده که خداوند متعال انسانها را برای شناخت خودش افرید، و زمانی که او را بشناسند، از عبادت و بندگی غیر او بی نیاز میشوند و فقط او را میپرستند؛(2)
م8. در حدیث شریفی از امام کاظم (علیه السلام) بیان شده که چون خداوند انسانها را براى هدف تكاملى آفريده وسائل آن را از نظر تكوين و تشريع فراهم ساخته و در اختيار او گذارده است«ان الله خلق الجن و الانس لیعبدوه و لم یخلقهم لیعصوه»(3)
م9. هدف از آفرینش سایر موجودات غیر از انسان نیز، رسیدن فایده و کمک به انس و جن در مسیر کمال خودشان است.(4) در حدیث مشهور قدسی خطاب به حضرت ختمی مرتبت بیان شده که اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و هدف از آفرینش را وجود نازنین ایشان به عنوان انسان کامل معرفی کرده است.(5): "لولاک لما خلقت الافلاک»(6)


با توجه به این مقدمات، آنچه از آیات و روایات به دست می آید این است که هدف نهایی خداوند از آفرینش انسان این است که او را به کمال لایق خودشان برساند.(7) فلسفه عبادات و نیایش های انسانی نیز برای همین منظور است. تكامل، هدف نهايى افرینش است.اگر در آیات و روایات به موارد دیگری همچون عبادت "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"(8) و معرفت خودش"کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف" (9) به عنوان فلسفه خلقت اشاره شده، تماما به همین مطلب اشاره دارد و به منظور کامل شدن انسان و رسیدن به قرب اوست.(10)؛

زیرا عبادت و معرفت نظری به ذات خداوند و شناخت او، دو وسیله گرانبها برای سیر این مسیر پر پیچ و خم و حساس است. شناخت خداوند به کمک این مباحث روشن میشود که هدف خداوند از افرینش انسان، به کمال رساندن او بوده و هدف از افرینش جهان، رسیدن انسان به این کمال مطلوب خودش بوده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که اگر انسان خلق نمیشد، فلسفه خداوند از خلقت و آفرینش تأمین نمیشد.
البته ارتقای وجودی به معنای کمال یافتن و رسیدن به درجات قرب الهی، منحصر در موجودات دارای عقل و شعور است.

برخی این کمال را از ابتدا دارند و ارتقا برای آنان راه ندارد مانند فرشتگان و برخی دیگر، از ابتدا تکامل ندارند و به تدریج درجات کمال و نقص را میپیمایند. اما موجودات دیگر، به نظر میرسد تکامل وجودی به معنایی که گذشت ندارند و تنها در کیفیت و کمیت عوارض بدن و جسمشان تغییر میکنند. در قران کریم نیز،این هدف را تنها در مورد انسان و جن بیان کرده است و اشاره ای به سایر موجودات نکرده است که در این هدف شریک باشند.»و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون».(11)


ممکن است به نظر برسد، اگر فلسفه وجودی موجودات دیگر عالم طبیعت، به تکامل رسیدن انسان باشد، موجوداتی که میلیارد ها سال پیش بوجود آمده و از بین رفته اند. موجوداتی در حال حاظر در کائنات هستند که فقط از نظر زمانی در این مقطع از زمان وجود دارند ولی تاثیر احتمالی انها بر کره زمین میلیونها سال دیگر رخ خواهد داد و موجوداتی هم واقعا در میلیونها سال دیگر بوجود خواهند آمد. فایده و کمک آنها به انسان چیست؟
اما این ایراد درست نیست. ما مدعی هستیم که موجودات عالم طبیعت، یا خودشان در مسیر تکامل هستند( مثل انسان و جن) یا در خدمت دسته اول و برای رسیدن به تکامل انها هستند. حال برای نقض این مطلب حداقل باید اثبات کرد که موجوداتی در عالم طبیعیت باشند که هیچ تأثیری در انسان ندارند. بنابراین با احتمالات نباید بحث کرد. اینکه موجوداتی هستند که الان بی فایده اند و تأثیر انها میلیونها سال دیگر روی میدهد نمیتواند در مسیر استدلال ماخلل ایجاد کند.

بعلاوه اینکه موجوداتی قبلا بوده اند و الان نیستند نشان نمیدهد که برای انسان فایده ای ندارند. فایده که تنها فایده و تأثیر مستقیم نیست بلکه به صورت غیر مستقیم نیز یک موجود میتواند در جهان افرینش فایده داشته باشد. مثلا یک کرم به تنهایی شاید به درد انسان نخورد ولی همین کرم اگر نباشد، قسمتی از چرخه حیات مختل میشود و مثلا جریان تجزیه بدون ایراد و اشکال مواد نباتی و گیاهان مختل میشود. یا مثلا موجوداتی که در سالهای متمادی قبل وجود داشته اند و حتی شاید قبل از بوجود آمدن انسان بر روی زمین، این نیز منافاتی با بیان بنده ندارد.

زیرا این موجودات نیز در چرخه حیات و آفرینش نقشی را ایفا میکردند و تأثیری را داشتند که برخی از آنها تا کنون ادامه دارد. مثلا گیاهان و درختانی که شاید صدها هزار یا ملیونها سال پیش در زیر زمین دفن شده اند یا صدفها و موجودات دریایی آن زمانها، اکنون به صورت معادن نفت و زغال سنگ و ... در آمده و به درد انسانها میخورد.

ممکن است گفته شود اگر هدف رسیدن به کمال است، چرا عوامل باز دارنده از رسیدن به کمال وجود دارند؟ اگر هدف خداوند رسیدن انسان به کمال است چرا عوامل باز دارنده را اجازه وجود داده است؟
پاسخ این است که وجود این موانع و مزاحم های مادی نیز جزئی از مسیر تکاملی انسان است. مثلا فرض کنید معلمی میخواهد شاگردش را تربیت کند یا مطلبی را به او یاد بدهد، این معلم گاه برای اینکه مطلبی بهتر در ذهن او جای بگیرد، هیچ کمکی به او نمیکند و او را مجبور میکند که خودش جوابی برای آن مطلب پیدا کند. وقتی خداوند انسان را بر روی زمین فرستاد، قصدش این بود که در طول زندگی در دنیا و در کنار تمام مشکلات و سختی ها، در عین ا ینکه زندگی میکند، خوب و صالح بماند و از زشتیها پرهیز کند.

بنابراین
اولا: خداوند از خلقتش، هدفی که به خودش بازگردد(یعنی نفع راجع به خودش) را ندارد.
ثانیا: هدف راجع به فعل خداوند از خلقتش(یعنی نفعی که به مخلوقاتش بر میگردد) به چند صورت بیان شده است ولی وجه جمع همه آنها رسیدن به قرب الهی و کمال است که از راه عبودیت و معرفت ذات خداوند متعال حاصل میشود.

موفق باشید.


ـــــــــــــــــــ
[1] محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، بیروت، موسسه اعلمی، 1390، چاپ دوم، ج18 ص 385
[2] محمد بن علی ابن بابویه، علل الشرایع، قم، داوری، 1385ش، ج 1 ص 9؛ تفسیر المیزان، ج18 ص 423
[3] محمد بن علی ابن بابویه، التوحید، قم، نشر اسلامی، 1398ق، ص 356
[4] المیزان، ح11 ص 86
[5]فلسفه خلقت انسان، عبدالله نصری، بخش دوم
[6] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق، چاپ دوم، ج 14 ص 406
[7] . محمد تقی مصباح یزدی، اموزش عقائد، تهران، نشر بین الملل، 1377ش، ص 364
[8] . سوره الذاریات، آیه56
[9] . منسوب به امام جعفر صادق، مصباح الشریعه، بیروت، اعلمی، 1400ق، ص 108
[10] . محمد حسینی همدانی، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه، 1363ش، ج1 ص 238
[11] . ذاریات، 56