آیا خداوند اغراء به جهل میکند؟

پرسش
با توجه به اینکه خداوند با تخم کبوتر و تار عنکبوت به دروغ به مشرکین فهماند که کسی در غار نیست، یا اینکه در قرآن فرمود ما جهان را در شش روز خلق کردیم، در حالی که لازم است مفسرین بیایند و بگویند منظور از این 6 روز، 6 مرحله است؛ آیا خداوند اغراء به جهل میکند؟


پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند مقدمه و نکته:

نکته اول:
دروغ در جایی است که مفهومی که مطابق با واقع نیست به مخاطب انتقال داده شود، یعنی خود سخن و یا رفتار مستقیما حاکی از یک امر غیر واقعی و دروغ باشد، نه اینکه مخاطب اشتباه نتیجه بگیرد! در رفتار خداوند با مشرکین چنین فعلی یعنی انتقال مفهوم غلط از خداوند سر نزد. در قضیه ای که نقل فرمودید، فعلی که از خداوند سر زده تخم کبوتر و تار عنکبوت بوده، آیا تخم کبوتر دروغ بود؟ یا تار عنکبوت دروغ بود؟ اینها همه راست بودند. اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در غار نیست سخن خداوند نبود، نتیجه گیری خود مشرکین بود.
به عبارت دیگر در جایی که انسان داده هایی به کسی بدهد که مستقیما دارند از چیزی میگویند که غلط است، و نیاز به فکر کردن و پردازش اطلاعات ندارد، اینجا دروغ است، اما اگر یک سری داده هایی به مخاطب داده شود که صحیح هستند اما خود مخاطب با تحلیل و پردازش به یک امر اشتباه برسد اینجا دروغ نیست.

نکته دوم:
اغرا به جهل یعنی به نادانی و گمراهی کشاندن، بنابراین هر دروغی اغراء به جهل نیست، بلکه دروغی اغرا به جهل است که مفسده داشته باشد.(1) بنابراین اگرچه دروغی از خداوند صادر نشده، اما مقدمه دوم شما به خودیِ خود اشکال دارد که دروغ موجب اغراء به جهل است، این دو تلازمی ندارند.

اغرا به جهل حتی گاهی با سکوت هم محقق میشود، یعنی آن اطلاع و آگاهی از مسائلی که برای هدایت و سعادت بشر لازم است که نوع بشر دستش به آن نمیرسد و اگر از جانب خداوند به او نرسد گمراه میشود را خداوند به او نرساند و او را در جهلش رها کند،این هم اغراء به جهل است، به همین خاطر میگوییم معجزه حجت است چون خداوند باید مدعی کاذب را رسوا کند و اگر چنین نکند اغراء به جهل کرده است.

بنابراین قبح اغراء به جهل در خصوص خداوند به این است که خداوند اموری که مربوط به هدایت انسان ها می شود را از آنها دریغ کند، یا نعوذبالله دروغ بگوید، دروغ که از او منتفی است همانطور که اشاره شد، و اما در مورد کیفیت خلقت آسمان ها و زمین هم حتی اگر اصلا سخنی هم نمی گفت اغرا به جهل نبود، چه برسد به اینکه حالا به قول شما مبهم حرف زده است، که البته از قرائن، حقیقت مطلب روشن میشود، بنابراین اغزاء به جهلی در کار نیست.
در ادامه توضیح بیشتری در این رابطه عرض خواهد شد.


نکته سوم
همانطور که اشاره شد اینکه معنای برخی از آیات قرآن به روشنی فهمیده نمیشود مطلقا دلالتی بر اغراء به جهل ندارند، اما برای روشن تر شدن مسئله چند نکته بیان میشود:

الف) معانی لغات عربی را باید با مراجعه به کتب لغت یافت، نه استعمال فارسی یا ترجمه ها؛ «یوم» در عربی صرفا به معنای زمان طلوع تا غروب خورشید نیست که بعد به قول شما مفسرینی چون آیت الله مکارم و علامه طباطبایی بیایند تأویل و تفسیر کنند، بلکه «یوم» از اساس در عربی به معنای زمان کوتاه و بلند هم به کار می رود(2) همانطور که در فارسی مثلا می گوییم: "روزی که تو به عهدت وفا کنی من چنان خواهم کرد، اینجا منظور از روز، صبح تا غروب نیست، بلکه به جای زمان آمده است.

ب) در خصوص اینکه چرا خداوند فلان لفظ را به کار برده و فلان لفظ را به کار نبرده است، باید دقت کرد که قضاوت در خصوص انتخاب الفاظ از سوی خداوند زمانی پذیرفتنی خواهد بود که کسی با همان احاطه علمی که خداوند دارد انتخاب این الفاظ را به قضاوت بنشیند، این الفاظ حکیمانه است و اتفاقا گاهی دریچه های جدیدی به روی بشر می گشاید، مثلا برای لگدمال نشدن مورچه ها قرآن کریم در آیه 18 سوره نمل تعبیر «لایحطمنکم» را به کار برده که به معنای شکسته نشدن است، و این تعبیر اتفاقا دقیق انتخاب شده است چرا که جنس مورچه از «کیتین» است که حالت شکنندگی دارد.
بنابراین قضاوت کردن در خصوص انتخاب الفاظ از سوی خدا به این سادگی نیست!

ج) فهم یک مطلب در گرو کنار هم گذاردن معنای لغوی، اصول زبان شناسی، و قرائن جمله است و اگر انسان با رعایت این مسائل به فهم یقینی نرسید توقف می کند، ابهام یک متن به معنای دروغ یا اغرا به جهل نیست، بلکه انسان است که تا زمانی که معنای حرفی را نمی فهمد نباید موضع گیری کند.
خداوند خودش فرموده که همه قرآن برای ما قابل درک نیست، مثلا حروف مقطعه را نازل کرده که مردم از آن هیچ فهمی ندارند، اینها اغرا به جهل نیست؛ یا فرموده: قرآن آیات متشابهی هم دارد که باید آنها را به محکمات ارجاع داده، یا از راسخون فی العلم مدد گرفت، لذا بدون ارجاع به محکمات یا کمک گرفتن از راسخون فی العلم نمی توانیم آن را اغرا به جهل بدانیم!
مثلا در مورد روز قیامت هم آمده که مدت آن 50 هزار سال است، خب هر سال خودش 365 روز است، پس روشن میشود منظور از این روز، روز معمولی از طلوع خورشید تا غروب آن نیست!! باید نگاهی جامع نگرانه داشت و قرائن را درک کرد.

بنابراین وقتی که «یوم» به معنای زمان و مدت هم به کار می رود، و وقتی خورشید و زمین خودشان عامل شکل گیری روز و شب هستند و بدون آنها اصلا روز و شب معنا ندارد، با این دو قرینه کسی که بگوید جهان را در شش ایام خلق کرده ایم هیچ انسان عاقلی توجهش به سمت اینکه شش روز باشد نمی رود، چرا که اصلا خورشید و زمین و روز و شب به این معنا وجود نداشته که بگوییم جهان در شش روز فراهم آمده است، خداوند دارد از مراحل پیدایش هستی از جمله خود خورشید و زمین سخن می گوید!

د) اگر کتابی برای یک قشر خاص نوشته شده باشد بله باید هماهنگ با سطح فهم آنها باشد، اما وقتی کتابی برای تمام بشریت نوشته میشود باید برای تمامی آنها جذابیت داشته باشد، باید هر زمان یک حرف جدید داشته باشد، اگر همه قرآن را مردم همان زمان میفهمیدند طبیعتا برای مردمان آینده که قلمرو اگاهی بیشتری دارند جذابیت نمیداشت!
بنابراین لازم است برای مخاطبین در طراز بالاتر هم سخن بگوید و لازمه آن عدم فهم همگانی از قرآن است، لذا در روایات داریم آیات ابتدایی سوره حدید و سوره توحید برای مردم اخرالزمان نازل شده است که اهل تفکر هستند.(3)

_________________________
1. ر.ک: امام خميني(ره)، كتاب البيع، قم، اسماعيليان، 1410ق، قم، ج2 ص 64و65.
2. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، دارالقلم،1412ق، چاپ اول، بیروت، ج1، ص894.
3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، 1407، چاپ چهارم، تهران، ج1، ص91.
 

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61440&p=967956&viewfull=1#post967956