حضرت عیسی(ع) چگونه به آسمان عروج کرد؟

پرسش: آیا عروج حضرت عیسی به آسمان به معنای این است که ایشان در نقطه دیگری در جهان غیر از زمین ما به سر میبرند؟
یا اینکه عروج حضرت به معنی این است که ایشان از نظر روحی به عوالم غیر مادی عروج کرده اند و جسم ایشان در خود زمین هست و از نظر ها پنهان شده اند؟


پاسخ:
مسئله مورد نظر در دو آیه از قران کریم منعکس شده است:

وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي‏ شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً* بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً(1)
«و اين گفتارشان كه ما مسيح عيسى بن مريم را كشتيم، با اينكه فرستاده خدا بود ولى نه او را كشتند و نه به دار آويختند بلكه از ناحيه خدا امر بر آنان مشتبه شد و آنها كه در باره وى اختلاف كردند هنوز هم در باره عيسى در شك هستند، اگر ادعاى علم مى‏كنند دروغ مى‏ گويند، مدركى جز پيروى ظن ندارند و به يقين او را نكشته ‏اند. بلكه خدا وى را به سوى خويش بالا برد و عزت و حكمت صفت خداست»(2)

«إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى‏ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا...»(3)
«و به ياد آر آن زمان را كه خداى تعالى گفت: اى عيسى من تو را خواهم گرفت و به سوى خود بالا خواهم برد و از شر كسانى كه كافر شدند پاك خواهم كرد...»(2)

در مورد عروج حضرت مسیح(ع) بحث‌های فراوانی میان اندیشمندان وجود دارد. یکی از این مسائل این است که آیا عروج ایشان با جسم بوده است یا با روح. بر اساس آیات قرآن کریم که به این مسئله پرداخته است، دو احتمال میتوان در این مورد داد:

احتمال اول که از قرائن بیشتری برخوردار است این است که عروج حضرت مسیح با جسم و روح ایشان بوده است نه صرفا با روح.
توضیح اینکه
م1. بر اساس سیاق آیات، یهودیان خیال میکردند که حضرت را کشته و به دار زده اند. إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ
م2. خداوند در ادامه آیه با نفی ادعا و تصور یهودیان بیان میکند که مسیح(ع) توسط آنان کشته نشده است.
م3. در آیه بعد با لفظ "بل" که ادات اضراب است، بیان میکند که ایشان را بالا برده است " بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً" و در آیه 55 سوره آل عمران بیان میکند که او را به سمت خود بالا برده است." إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى‏ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ"
4. بالا بردن عیسی با روحش به صورتی که توسط خداوند از جسمش جدا شده باشد، با اضراب "بل رفعه الله الیه" سازگار نیست. چون بالا رفتن روح بعد از مردن هم در قتل هست و هم در آويخته شدن به دار و هم در مردن عادى، چون هر كسى كه بميرد روحش به عالم ارواح بالا مى‏رود ديگر معنا ندارد بفرمايد:" بلكه ما او را به سوى خود بالا برديم" كلمه" بلكه" به ما مى‏فهماند بالا بردن عيسى با روح و جسمش بوده.


باتوجه به این چند مقدمه، سیاق آیات نشان میدهد همان شخصى را كه يهود دعوى كشتن و به دار زدن او را دارند خداى تعالى با همان بدن شخصيش به سوى خود بالا برده و از كيد دشمن حفظ فرموده، پس معلوم مى ‏شود عيسى (ع) را با بدن و روحش به آسمان بالا برده، نه اينكه مانند ساير انسانها روحش از كالبدش جدا شده و به آسمان بالا رفته باشد.(4)


در تفسير قمى از امام باقر ع روايت كرده كه فرمود: عيسى ع در هنگام عصر آن شبى كه خداى تعالى او را به آسمان بالا برد، ياران خود را كه دوازده نفر بودند، نزد خود خواند و ايشان را داخل خانه‏اى كرد و سپس از چشمه‏اى كه در كنج آن خانه بود در آمد، در حالى كه آب از سر و رويش مى‏ريخت، فرمود: خداى تعالى به من وحى كرد كه همين ساعت مرا به سوى خود بالا مى‏برد، و مرا از يهود پاك مى‏كند، كداميك از شما داوطلب مى‏شويد به شكل من در آيد و خداى تعالى شكل مرا به او بدهد و به جاى من كشته و به دار آويخته گردد و در عوض در بهشت با من باشد؟ جوانى از ميان آنان گفت: يا روح اللَّه من حاضرم، فرمود: بله تو همانى، آن گاه رو كرد به بقيه و فرمود: بدانيد كه بعد از رفتن من يكى از شما تا قبل از رسيدن صبح دوازده بار بر من كافر مى‏شود (و اظهار بيزارى از من مى‏كند)، مردى از ميان جمع گفت: يا نبى اللَّه آن منم؟ عيسى ع گفت: مثل اينكه از نفس خودت چنين چيزى را احساس كرده‏اى، باشد تو همان شخص باش، آن گاه رو كرد به بقيه و فرمود: بعد از من ديرى نمى‏ پايد كه به سه فرقه متفرق مى‏شويد، دو فرقه به خداى تعالى افتراء مى‏بندند و در آتش خواهند بود و يك فرقه اهل نجات است، و آن فرقه‏اى است كه از شمعون صادقانه پيروى مى‏كند و به خدا دروغ نمى‏بندد كه آن فرقه در بهشت خواهد بود، اين را كه گفت در جلو چشم همه اصحابش از زاويه خانه به طرف آسمان بالا رفت و ناپديد شد.
از سوى ديگر يهود كه مدتها در جستجوى مسيح بود، در همان شب آن خانه را پيدا كرده، آن جوانى را كه داوطلب شده بود به شكل عيسى ع درآيد، گرفتند و كشتند و به دار آويختند و سپس آن كس ديگر را كه عيسى ع خبر داده بود تا صبح دوازده نوبت كافر مى‏شوى را گرفته و او همان كفرها را دوازده بار مرتكب شد. (5)


احتمال دوم نیز این است که رفع، خود نوعى خلاص کردن بوده كه خداوند عيسى را به آن وسيله خلاص كرده و به همين وسيله او را از دست يهوديان نجات داد، حال فرق نمى‏كند كه اين تخليص به وسيله قبض روح عيسى باشد يا نباشد و پاى قتل و صلبى به ميان نيامده باشد بلكه به نحوى ديگر بوده باشد كه ما آن را نمى‏شناسيم و يا آنكه با لقاء خدا زنده و باقى مانده باشد، به نحوى كه ما از چگونگى آن سر در نمى‏ آوريم. و این مسئله از نظر عقلی منعی ندارد. روایتی نیز در عیون اخبارالرضا در تایید این احتمال وجود دارد:
«فَإِنَّهُ مَا شُبِّهَ أَمْرُ أَحَدٍ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ حُجَجِهِ لِلنَّاسِ إِلَّا أَمْرُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَحْدَهُ لِأَنَّهُ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ حَيّاً وَ قُبِضَ رُوحُهُ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ رُفِعَ إِلَى السَّمَاءِ وَ رُدَّ عَلَيْهِ رُوحُه‏»
امر هيچ يك از انبياء و حجت‏هاى الهى بر مردم مشتبه نشد مگر امر عيسى ع و بس، براى اينكه عيسى ع را زنده به آسمان بردند و بين آسمان و زمين قبض روحش كردند و بدن بى‏روح و روح بى‏بدنش را به آسمان بردند و دوباره روحش را به بدنش برگرداندند.(6)

نتیجه اینکه
اولا: اصل زنده بودن ایشان نزد خداوند واضح است.
ثانیا: عروج از میان مردم با جسم وروح ایشان بوده است.
ثالثا: اکنون با جسم و روحشان در آسمان به سر میبرند.
رابعا: مشخص نیست که در فرایند عروج، روح از جسم ایشان قبض شده و بعد روح به آن بازگشته است(همانند سایر انسانها که بر اساس معاد جسمانی، در برزخ روح از بدنشان جدا میشود و در قیامت دوباره به بدن باز میگردد) یا اینکه در تمام این فرایند روح ایشان در جسمشان بوده است.

موفق باشید.

ــــــ
1. سوره نساء، آیه 157-158
2. ترجمه ها بر اساس تفسیر المیزان است.
3. سوره آل عمران، آیه55
4. ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص133-135( ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، نشر اسلامی، 1374، چ پنجم)

5. تفسیر قمی، ج1،ص103(علی بن ابراهیم قمی، قم، دار الکتاب، 1363، چ سوم)
6. عیون اخبارالرضا، ج1، ص216(ابن باویه، تحقیق مهدی لاجوری، تهران، نشر جهان، 1378)

http://www.askdin.com/showthread.php?t=59114&p=964915&viewfull=1#post964915