آیا معاد و حساب و کتابی خواهیم داشت یا نه؟

باسلام و عرض ادب

در مورد معاد، چندین مسئله وجود دارد:
1.
ضرورت معاد
2. امکان معاد
3. شبهات ناظر به معاد

سوالی که مطرح شد هم ناظر به مسئله اول است و هم مسئله دوم. البته ممکن است در ادامه به مسئله سوم نیز پرداخته شود.
بنابراین سعی میکنم پاسخ خود را ناظر به این دو مسئله ارائه کنم.

پیش از پاسخ لازم است اشاره به این نکته داشته باشم که در مورد معاد، سه رویکرد عمده وجود دارد.

رویکرد اول، انکار معاد مطلقا: بر اساس دیدگاه برخی از آنجا که انسان به محض مرگ معدوم میشود، بنابراین، معادی که در ادیان ازآن سخن گفته میشود، مستلزم اعاده معدوم است. پس یا معاد مورد نظر محال است یا اینکه اعاده معدوم محال نیست.(1)

رویکرد دوم، اثبات معاد روحانی صرف: به نظر فلاسفه مشاء، معاد عبارت است از بازگشت روح انسان در عالم آخرت.(2)

رویکرد سوم، اثبات معاد جسمانی صرف: بر اساس دیدگاه برخی دیگر از اندیشوران، از آنجا که تمام حقیقت انسان بدن اوست که با مرگ متلاشی میشود، اما این بدن متلاشی شده، با علم و قدرت مطلق خداوند بازسازی شده و باز میگردد. ولی روح بازگشت ندارد.(3)

رویکرد چهارم، معاد روحانی و جسمانی: بر اساس این دیدگاه که هم روح و هم جسم را قابل اعاده میداند، معاد هم روحانی است و هم جسمانی.

برای اثبات معاد، دو گونه میتوان مشی کرد.
راه اول این است که با استفاده از ادله عقلی، ضرورت وجود معاد و سرایی دیگر را اثبات کنیم.
راه دوم این است که با استفاده ازادله نقلی، امکان وجود زندگی دیگر را بررسی کنیم.

اما راه اول
مسئله اول: ضرورت معاد
برای اثبات ضرورت معاد، چندین دلیل عقلی از سوی اندیشمندان ارائه شده است که مهمترین آنها عبارتند از: دلیل حکمت، دلیل رحمت، دلیل فطرت و دلیل عدالت.
از این بین، دو دلیل حکمت و عدالت از بقیه بهتر و اطمینان بخش تر است.

دلیل اول: دلیل حکمت
این دلیل از چند مقدمه تشکیل شده است:
م1. جهان هستی(ماسوی الله)، آفریده خداوند است.
م2. خداوند، جهان را به صورتی آفریده است که بیشترین خیر و کمال را برای بندگانش داشته باشد.
م3. جهان مادی، مجموعه ای از خیر و شر است که با هم تضاد دارد.
م4. انسان دارای روح جاودان است.
م5. انسان برای رسیدن به کمال خلق شده است.
م6. خداوند حکیم است و کار لغو انجام نمیدهد.
م7. هر آنچه مستلزم آن است که خداوند کار حکیمانه انجان نداده باشد، عقلا محال است.

بر اساس این مقدمات میتوان یک قیاس استنثائی اقامه کرد:
اگر زندگی انسان منحصر در همین زندگی دنیایی باشد، نقض غرض خلقت انسان است. نقض غرض بر خداوند محال است. پس مقدم نیز محال است.

اثبات ملازمه:
اگر زندگی انسان جز این نمی‌بود که پیوسته زحمت بکشد و با مشکلات طبیعی و اجتماعی، دست و پنجه نرم کند تا لحظاتی را با لذت و شادی بگذارند و آنگاه از فرط خستگی به خواب رود تا هنگامی‌که بدنش آمادگی فعالیت جدید را پیدا کند و مجدداً روز از نو و روزی از نو. بدیهی است نتیجه منطقی چنین نگرشی به زندگی انسان، جز پوچ گرایی نخواهد بود.


بطلان تالی:
نقض غرض نیز محال است چرا که مستلزم حکیم نبودن خداوند است و حکیم نبودن مستلزم کامل نبودن خداوند است. حال آنکه خداوند بر اساس ادله عقلی، از همه جهات کامل مطلق است و هیچ نقصانی در او راه ندارد.


بنابراین، با توجه به قطعی بودن حکمت خداوند، حتماً باید جهانی دیگر ورای این دنیای مادی باشد تا حکمت و هدف او از آفرینش تأمین شود. به‌خصوص با توجه به رنج‌هایی که در زندگی دنیا وجود دارد که اگر جهانی دیگر نباشد که مانند زندگی دنیا مستلزم رنج نباشد، ادامه همین زندگی دنیایی، حتی اگر تا ابد نیز امکان داشت با حکمت الهی ناسازگار بود.(4)

به نظر میرسد آیه شریفه زیر نیز ناظر به همین استدلال باشد:

وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما لاعِبینَ* ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکنَّ أَکثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ* إِنَّ یوْمَ الْفَصْلِ میقاتُهُمْ أَجْمَعینَ
ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است بیهوده نیافریدیم. ما آن‌ها را جز به‌حق نیافریدیم، اما اکثر مردم نمی‌دانند. قطعا روز جدایی، وعده‌گاه همه آنان است.[ دخان–۳۸-۴۰]

 


دلیل دوم، دلیل عدالت:
دلیل دیگری که برای اثبات ضرورت معاد اقامه شده است، دلیلی است که مبتنی بر صفت عدالت الهی است.
این دلیل نیز مقدماتی دارد که عبارتند از:
م1. خداوند متعال، عقلا عادل است.
م2. انسان در این دنیا، در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد اختیار دارد.
م3. برخی از انسانها در این دنیا از آزادی خود استفاده درست کرده و برخی سوء استفاده میکنند.
م4. سوء اختیاری که انسانها انجام میدهند بر دو نوع است: یا ظلم به خودش میکند یا ظلم به دیگران. به عبارت دیگر یا حق الله را زیر پا میگذارد یا حق الناس را.
م5. بر اساس عدالت الهی،
اولا: باید فرقی بین انسانها در احترام به حقوق الهی باشد.
ثانیا: باید فرقی بین انسانها در احترام به حقوق دیگر انسانها باشد.
م6. این دنیا، ظرفیت آنرا ندارد تا انسان نتیجه اعمال خود را به صورت کامل ببیند و تفاوت بین افراد در آن مشخص نمیشود.
بنابراین
اگر زندگی انسان محدود به همین زندگی دنیایی باشد، عدالت خداوند محقق نمیشود. تالی باطل است پس مقدم هم باطل است.

در نتیجه:
زندگی انسان محدود به همین دنیا نیست.(5)

در آیه شریفه 22 و 23 سوره جاثیه نیز به همین نکته اشاره شده است.
خداوند متعال در این آیه به مساوی نبودن نیکوکار و بدکار و برخورد متفاوت خداوند با آنان اشاره دارد و می‌فرماید:

أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکمُونَ* وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ

آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شده‌اند پنداشته‌اند که آنان را مانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند [به طوری‌که] زندگی آن‌ها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری می‌کنند. و خدا آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفریده است، و تا هرکسی به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش یابد، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.



مسئله دوم، امکان وقوع زندگی پس از مرگ

امکانی که در این مسئله به دنبال اثباتش هستیم میتواند هم امکان عقلی باشد و هم امکان وقوعی.
امکان عقلی اشاره به این دارد که یک مدعا عقلا ممکن است یا نه. در مقابل، مدعایی عقلا محال است که بالذات یا بالغیر مستلزم اجتماع نقیضین باشد.
امکان وقوعی نیز اشاره به این دارد که آن مدعا، گرچه عقلا مستلزم تناقض نیست ولی در عالم خارج نمیتواند محقق شود.

برای اثبات امکان عقلی میتوان با اثبات تناقض آمیز نبودن آن آموزه و مدعا پیش رفت.
ولی راهی که هم امکان عقلی را اثبات میکند و هم امکان وقوعی را آن است که انسان موارد مشابه را نشان دهد.

بنابراین استدلالی که پشتوانه همه این استشهادات است بدین صورت اقامه میشود:
م1. در متون دینی، موارد زیادی نقل شده است که نشان میدهد پس از مرگ طبیعی نیز زندگی دوباره ممکن است.
م2. اخباری که در متون دینی نقل شده است، صادق است و حجت.
م3. با اثبات وقوع یک مورد از زندگی پس از مرگ، اصل امکان تحقق اثبات میشود.
م4. با اثبات امکان تحقق و وقوع زندگی پس از مرگ، امکان ذاتی آن نیز اثبات میشود.
بنابراین، زندگی پس از مرگ بر اساس آیات و روایات، امکان دارد.




موارد مشابه عبارتند از:
1. جریان اصحاب کهف:
قرآن کریم از گروهی یاد می‌کند که برای در امان ماندن از آزار مشرکان و حفظ ایمان خود به غاری در بیرون شهر پناه بردند. اینان برای رفع خستگی، تصمیم گرفتند، اندکی استراحت کنند. اما ۳۰۹ سال به خواب رفتند. خداوند متعال، حکمت زنده کردن این افراد و آگاه شدن مردم از این جریان را، شناخت و اطمینان مردم نسبت به وقوع قیامت معرفی کرده است:



وَ کذَلِک أَعْثَرْنَا عَلَیهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لارَیبَ فِیهَا
و بدین گونه [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و [در فرا رسیدن] قیامت هیچ شکی نیست.(سوره کهف، آیه21)

2. زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی(ع):
آیات قرآن کریم، به‌روشنی نشان می‌دهد که حضرت عیسی(ع)، کسانی که روح از بدنشان جدا شده بود و مرده بودند را به اذن خداوند زنده می‌کرد.


وَ أُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْی الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ
و شفا می‌دهم کور مادرزاد را و پیس را و زنده می‌کنم مرده را به اذن پروردگار(سوره آل عمران، آیه49)
 

3. رویش دوباره گیاهان:
گیاهان که در زمستان خشک میشوند و پس از آن، در بهار دوباره زنده میشوند. همین مسئله دلیلی است به اصل امکان تحقق زندگی پس از مرگ. در قرآن کریم رویش دوباره گیاهان را نمونه‌ای از زنده کردن مردگان برشمرده است:




فَانظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِک لَمُحْیِی الْمَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ
پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می‌گرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده کننده مردگان است، و اوست که بر هر چیزی تواناست.(سوره روم، آیه50)


4. زنده شدن برخی انسانها.

در قرآن کریم به زنده شدن برخی از انسانها در همین جهان اشاره دارد که بهترین دلیل بر اثبات اصل امکان معاد است. از جمله، داستان یکی از انبیای بنی اسرائیل است که در سفری عبورش به مردمی‌افتاد که هلاک و متلاشی شده بودند و ناگهان به ذهنش خطور کرد که چگونه این مردم، دوباره زنده خواهند شد! خدای متعال جان او را گرفت و بعد از یک صد سال دوباره زنده اش ساخت و به وی فرمود: چه مدت در این مکان، توقف کرده ای؟ او که گویا از خوابی برخاسته است گفت: یک روز یا بخشی از روز! خطاب شد: بلکه تو یک صد سال در اینجا مانده ای! پس بنگر که از یک سوی، آب و نانت سالم مانده، و از سوی دیگر، مرکب سواریت متلاشی شده است! اکنون بنگر که ما چگونه استخوانهای این حیوان را بر روی هم سوار می‌کنیم و دوباره گوشت بر آنها می‌پوشانیم و آنرا زنده می‌سازیم.(سوره بقره، آیه259)


همچنین داستان زنده شدن یکی از بنی اسرائل در زمان حضرت موسی(ع) یکی دیگر از این موارد است. شخصی که به قتل رسیده بود، به قدرت خداوند دوباره زنده شد.(سوره بقره، آیه67-72) قرآن کریم بعد از بیان این داستان، آنرا نمونه ای برای اثبات زنده شدن مردگان یاد کرده و میفرماید:

ذلک یحیی الله الموتی و یریکم آیاته لعلکم تعقلون



اما در مورد دیدگاه ابن سینا در مورد معاد جسمانی
نکته اول اینکه بین عدم امکان اثبات با اثبات استحاله فرق وجود دارد.
بر اساس آنچه در مقدمات شما بود و فی الجمله درست است، اثبات وجود بهشت و جهنم، وابسته است به ممکن بودن و بعد ضرورت آن.
اما آنچه مورد انکار ابن سینا است، آن است که معاد جسمانی از نظر عقلی قابل اثبات نیست نه اینکه اثبات کرده است که عقلا چنین اموزه ای محال است. چرا که معاد جسمانی سر ازتناقض در نمی آورد.
نکته دوم اینکه معاد جسمانی منحصر در نگاه سینوی نیست و کسانی که مدعی معادجسمانی هستند، صورتهای دیگری از معاد جسمانی را بیان کرده اند که به اختصار عبارتند از:
1. بازگشت روح به بدن مادی دنیایی.
2. بازگشت روح به بدن مثالی
3. بازگشت بدن عنصری به سمت روح مجرد
4.
بازگشت روح به بدن عنصری تکامل یافته
5.
روح، بدنی متناسب با ملکات خود و عالم قیامت ایجاد می‌کند
6.
بازگشت روح با بدن هورقلیایی(6)



ـــــــــــ
1. رجوع کنید به: رازی، فخرالدین، الاربعین فی اصول الدین، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۳۹
2. ابن سینا، حسین بن علی، الشفا(الالهیات)، قم، مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۰۴ق، ص423
3. ر.ک: خخوش صحبت، مرتضی، معاد جسمانی از منظر علامه طباطبایی با تأکید بر تفسیر المیزان، مجله معرفت کلامی، ش۱۲، بهار و تابستان ۱۳۹۳،ص۳۸

4. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۷۷ش؛ ص۳۶۴-۳۶۵
5. مصباح یزدی، ص۳۶۶
6. برای مطالعه بیشتر ر.ک: مقاله معاد جسم عنصری(دلایل نقلی و نقد دیدگاه رقیب)

http://www.askdin.com/showthread.php?t=57254&p=952919&viewfull=1#post952919