با توجه به این که در عرفان اسلامی، نفی خواطر و خلسه پیشنهاد شده، آیا این روش آرامش و خاموش کردن افکار به وسیله موسیقی‌ها مدیتیشن، مورد پسند و مثبت هست یا خیر؟ چون جناب ابن سینا گفت که موسیقی، صدای خداست و می‌نویسد: «گاهی عارف به «نغمه رخم»، یعنی آهنگ ملای

سؤال:
با توجه به این که در عرفان اسلامی، نفی خواطر و خلسه پیشنهاد شده، آیا این روش آرامش و خاموش کردن افکار به وسیله موسیقی‌ها مدیتیشن، مورد پسند و مثبت هست یا خیر؟ چون جناب ابن سینا گفت که موسیقی، صدای خداست و می‌نویسد: «گاهی عارف به «نغمه رخم»، یعنی آهنگ ملایم نیاز دارد تا او را متّعظ کند» (الإشارات و التّنبیهات، ص 360)؟ و آیا نشستن در محیطی آرام و بستن چشم‌ها در شب‌ها و خاموش کردن افکار در حدود 15 یا 30 دقیقه و نفی خواطر کردن، می‌تواند تأثیر مثبتی روی روان آدمی داشته باشد و یا در یک جا نشستن و تفکر در قوه‌های نفس بیش‌تر می‌تواند تأثیر داشته باشد؟

پاسخ:
1. در عرفان اسلامی گوش دادن به چنین موسیقی ای جایگاهی ندارد. و روشی پسندیده برای نفی خواطر نیست. حضرت آیت الله جوادی آملی (زید عزه) در این زمینه فرمود: «انسان دارای بینش و گرایش است. از نظر بینش و علم، بسیاری از افراد، امکان ترقی دارند؛ یعنی این استعداد که خوب و بد را بفهمیم، در ما وجود دارد و با درس و بحث شکوفاتر می‏‌شود. همه ما در مسأله فهم خوب و بد، در یک مرز مشترک قرار داریم؛ یعنی هم بدها و همه خوب‌ها را به درستی تشخیص می‏‌دهیم .
اما در حوزه گرایش، ما انسان‌ها در برابر بد و خوب، گرایش یکسانی نداریم؛ ما به کارهای خوب گرایش کامل داریم، به کارهای بد هیچ گرایشی نداریم، پس بینش ما نسبت به بد و خوب یکسان است؛ اما گرایش ما به آنها این‏ گونه نیست؛ برای مثال ما غذای خوب و بد یا سودمند و زیانبار را به صورت یکسان تشخیص می‏‌دهیم که تشخیص ما درباره هر دو یکسان است؛ اما گرایش دستگاه گوارش ما به هر دو یکسان نیست؛ دستگاه گوارش، غذای خوب را به راحتی هضم می‏‌کند؛ امّا غذای مسموم را تحمل نکرده، با تهوع پس می‏‌زند. این رفتار در روح انسان هم وجود دارد.
روح اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خیانت، و صدق و کذب را به صورت یکسان تشخیص می‏‌دهد؛ اما به همه اینها گرایش یکسان ندارد؛ یعنی به عدل، امانت و صدق گرایش دارد، بنابراین، وقتی کودکی برای نخستین بار دروغ می‏‌گوید، بدنش می‏‌لرزد؛ ولی هنگام راستگویی با شجاعت حرف می‏‌زند.
برای تنظیم دستگاه بینش و دانش (عقل نظری)، باید راه‌های برهانی، نظیر فلسفه، حکمت، کلام و عرفان را بپیماییم و برای تنظیم گرایش (عقل عملی)، باید کارهای عملی را پی‏ بگیریم.
«عقل عملی»، همه تصمیم‏‌گیری‌های گرایشی انسان را بر عهده داشته و کارهایی نظیر عزم، اراده، محبت، اخلاق، نیت و... را مدیریت می‏‌کند. اگر این مدیر به درستی تربیت شود، در برابر فتواهای عقل نظری خضوع می‏‌کند؛ یعنی برای انجام هر کار از عقل نظری فتوا می‏‌گیرد؛ ولی اگر این مدیر به درستی تربیت نشود، خودسری کرده، از مرکز فرهنگی خود که عقل نظری و دانش است، استفتا نمی‏‌کند و به عکس، از زیرمجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر می‏‌خواهد و بر اساس میل آنها عمل می‏‌کند.
بدین ترتیب، عقل عملی دیگر مدیر نیست؛ بلکه شیطان است. برای آن که این مدیر هدایت شود، راه‌های فراوانی وجود دارد. یکی از راه‌های هدایت، چنان که در دعای شریف کمیل آمده است: «و سلاحه البکاء»، اشک، آه و گریه است که اسلحه درونی مؤمن است.
بنابراین، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواسته‏‌های غضب و شهوت ایستاده و از آنها پیروی نمی‏‌کند، در غیر این صورت، طبق میل خشم و شهوت تصمیم می‏‌گیرد. برخی می‏‌گویند: من هر کار بخواهم انجام می‏‌دهم و به کسی کاری ندارم؛ یعنی این انسان از مرکز فرهنگی روح پیروی نمی‏‌کند و در پی ارضای خواسته‏‌های شهوت و غضب است.
اگر عقل عملی کسی با دعا، مناجات و گریه سر و کار داشته باشد، نرمش صادق می‏‌یابد و از عقل نظر پیروی کرده و بر خلاف رضای خدا، کاری انجام نمی‏‌دهد. خواندن و گفتن شعرها یا نثرهای دلپذیر، در نرمی عقل عملی بسیار مؤثر است. ما باید بکوشیم از نواختن، به خواندن اشعار، منتقل شویم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به وجود می‏‌آورد.
همان‏ طور که خنده صادق و کاذب وجود دارد، گریه صادق و کاذب هم وجود دارد: گاه انسان با یک طنز ادبی ظریف می‏‌خندد که خنده‏‌ای صادق است. گاهی هم با قلقلک می‏‌خندد که کاذب و بی‏‌ارزش است. گریه هم این‏ گونه است: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین (علیه‌السلام) گریه می‏‌کند. گاهی هم با مارش عزا، بی‏ آن که متوفا را بشناسد، اشک می‏‌ریزد که اشکی کاذب است.
موسیقی ممکن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشکی کاذب به همراه بیاورد و ما خیال کنیم که در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده است. این مشکل موسیقی‏‌های «به اصطلاح» عرفانی است. سایر موسیقی‏‌ها نیز (مسلما)ً مخرب و مخدراند و باعث نافرمانی عقل عملی، از عقل نظری، شده و انسان را در دام گناه می‏‌افکنند.» (1)
2. و آن جمله اولی که از بوعلی در رابطه با موسیقی نقل نمودید: «موسیقی صدای خداست» باید صدر و ذیلش بررسی گردد و منبع آن مشخص شود تا روی آن بحث گردد.
و دررابطه با آن جمله دوم شیخ الرئیس در اشارات که فرمود: «عارف به نغمه رخم، یعنی آهنگ ملایم نیاز دارد تا او را متّعظ کند»
باید عرض کنم که بحث ایشان در رابطه با کلام واعظ است، به این معنا کسی که می‌خواهد موعظه کند و موعظه‌اش اثر گذار باشد، باید شرایطی رعایت گردد: «ثم نفس الكلام الواعظ من قابل ذكي بعبارة بليغة و نغمة رخيمة و سمت رشيد» (2) یعنی سخن واعظ، باید،موزون و بلیغ و رسا باشد. صدایش زبر و زمخت و گوش خراش نباشد؛ بلکه با یک لحن نرمی و اسلوب دلنشینی صورت گیرد. بنابراین، این بیان جناب «بوعلی سینا» ارتباطی به موسیقی مصطلح ندارد.
3. و البته اگر انسان هر شب، دقایقی از وقت خویش را به خلوت بگذراند، بدون هیچ سر و صدایی حتی تیک تیک ساعت، این امر می‌تواند تاثیر مثبتی در روان انسان بگذارد.

منابع:
1. http://sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=6818
2. بخارایی، حسین بن سینا، فصل هشتم، نمط نهم اشارات و تنبیهات، ص 380.

http://www.askdin.com/thread38668.html