امی بودن پیامبر (ص) و روایت << قلم ودوات >>

پرسش:

در روایت دوات و قلم آمده که پیامبر فرمود کاغذ و قلمی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم: «اکتب لکم کتاباً لن تضلّوا بعده ابداً»؛ اما در سوره عنکبوت داریم که خداوند خطاب به پیامبر فرمود: ﴿لاتخطه بیمینک...﴾. آیا این دو با یکدیگر تناقض ندارند؟

 
 
پاسخ:
واقعه «قلم و قرطاس»، «قلم و دوات» یا «یوم الخمیس» که بسیاری از منابع خبری شیعه و سنی این حدیث را نقل کرده‌اند،(۱) یکی از مشهورترین وقایع تلخ، در روزهای پایانی عمر پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله می‌باشد؛ به این صورت که جمعی از اصحاب به عیادت ایشان رفته و در حالی که رسول خدا در آستانه رحلت از دنیا قرار داشت و اطراف حضرت گروهی ازجمله عمر بن خطاب در خانه آن حضرت حاضرشده بودند، فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: بیماری بر پیامبر غلبه کرده [و العیاذ بالله هذیان می‌گوید] و ما قرآن را داریم و برای ما کافی است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد... هنگامی‌که سر و صدا و غوغا در حضور آن حضرت و اختلاف زیاد شد، ایشان فرمود: برخیزید و از نزد من بروید.(۲)
علی‌رغم ذکر این روایت در منابع روایی متنوع، ممکن است این‌گونه اشکال شود که با توجه به آیه ۴۸ سوره عنکبوت که خداوند خطاب به پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود که «پیش از این [قرآن]، تو هیچ نوشته‌ای را نمی‌خواندی و آن را با دست خود نمی‌نوشتی»،(۳) یا این روایت معتبر نیست یا اگر معتبر است، لابد حق با عمر بود و پیامبر –نعوذبالله- هذیان می‌گفت چرا که در آن نقل شده که ایشان فرمود «قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم» در حالی که ایشان فاقد این توانایی بود.
با عنایت به این مقدمه، در ادامه در قالب چند نکته به نقد و بررسی این اشکال می‌پردازیم.
 
نکته اول
آیه ۴۸ سوره مبارکه عنکبوت، با اشاره به یک حقیقت تاریخی، حقانیت قرآن را اثبات می‌کند. این آیه بیان می‌کند که پیش از این، پیامبر صلی‌الله علیه و آله، نه می‌خواند و نه می‌نوشت و این نشان می‌دهد که این قرآن، محصول مطالعه و تحقیقات ایشان نیست. اگر ایشان بر خواندن و نوشتن مسلط می‌بود، منتقدان و مخالفان به ایشان اشکال می‌گرفتند که شاید ایشان این مطلب را از جایی خوانده و در مکاتباتش با دیگران این مطلب را فهمیده است.(۴)
 با این حال، برخی از محققان به این مطلب نیز توجه داده‌اند که این آیه، فقط بیانگر این حقیقت تاریخی است که ایشان پیش از این، نه می‌خواند و نه می‌نوشت و به تعبیر قرآنی، ایشان «امّی» (مکتب نرفته و درس ناخوانده) بود؛(۵) اما جایی نیامده که ایشان پس از نبوت و در سال‌های تبلیغ اسلام، فاقد توانایی بر خواندن و نوشتن بود. شاید بعدها این توانایی را موردی و به شکل اعجازین یافتند؛ چنانکه گزارش شده، صلح حدیبیه را ایشان شخصاً نوشت؛ که این نیز به نوبه خود، معجزه دیگری بر حقانیت نبوت ایشان است.(۶)
 
نکته دوم
احتمال دیگری نیز مطرح است مبنی بر اینکه، منظور از کتابت وصیت، کتابت از طریق کاتبان بود. با توجه به اینکه همه می‌دانستند پیامبر اکرم، امّی بوده و خواندن و نوشتن نمی‌دانست و در بستر بیماری بود و اساساً توان نوشتن نداشت، پس حتماً مقصودشان از کتابت، کتابت مستقیم نبود. از این منظر، مقصود اصلی پیامبر ازجمله «چیزی برای شما بنویسم»، این بوده است که وصیت من توسط فردی از جمع اصحاب نگاشته شود. روایتی در کتاب سلیم بن قیس هلالی آمده که بعد از هرج و مرج و رفتن مردم از اتاق پیامبر، ایشان به صورت خصوصی نام امامان و جانشینانِ پس از خود را املا نمود و امام علی نیز نوشت.(۷) این روایت، به خوبی، این احتمال را تقویت می‌کند که منظور از کتابت، کتابت مستقیم نبود.
 
این‌گونه سخن گفتن، در زندگی روزانه، کاملاً مرسوم است. مثلاً کسی که مرکز نشر کتاب دارد، به مؤلف می‌گوید کتابت را بیاور تا برایت چاپ کنم؛ در حالی که می‌دانیم خودش این کارها را انجام نمی‌دهد، بلکه به دستور او دست‌اندرکاران آن دفتر نشر، به این کار اقدام می‌کنند؛ اما چون به دستور او این کار انجام می‌شود، به همین جهت می‌گوید، خودم چاپ و نشر می‌کنم.
بنابراین، با توجه به قرائن تاریخی، منظور از کتابت، کتابت به دست مبارک پیامبر نبود تا با مفاد آیه ۴۸ سوره عنکبوت منافات داشته باشد.
 
نکته سوم
در پایان لازم به ذکر است، غرض اصلی حضرت از کتابت، اتمام حجت با اصحاب بود و اینکه همه حاضران به باطن واقعی برخی مدعیان خلافت پی ببرند؛ چراکه یک خط، مهم‌تر و بالاتر از بلند کردن دست امام علی علیه‌السلام مقابل یک‌صد هزار نفر در غدیر خم نبود و روشن بود که مخالفان، زیر بار این خط هم نمی‌رفتند و با بهانه‌های واهی اعتبار آن را نیز زیر سؤال می‌بردند(۸) روشن بود که آن‌ها پس از این نیز اعتبار این خط و کتابت را زیر سؤال می‌بردند و چنانکه در حضور حضرت، آن را هذیان دانستند، در خفا و نزد دیگران نیز آن را ناشی از پریشان حالی پیامبر می‌دانستند. به همین جهت، نگارش این نامه بی‌فایده بود و پیامبر نیز به این حقیقت آگاه بود و فقط می‌خواست آن را بر ره پویان حقیقت، آشکار سازد و پس از پراکنده شدن جمعیت، حقیقت را برای افراد باقیمانده در اتاق بیان نماید.
 
 
نتیجه
بنا بر آنچه گذشت، روشن می‌شود که
اولاً آیه ۴۸ سوره عنکبوت، مطلق کتابت را انکار نمی‌کند و چه‌بسا پیامبر در واقعه دوات و قلم، درصدد کتابت اعجازین بود.
ثانیاً بنا بر شواهد موجود، ظاهراً منظورشان از کتابت، کتابت باواسطه بود؛ یعنی اینکه املاء کنند و کاتب به دستور ایشان بنویسد. در این صورت نیز این مطلب با آیه ۴۸ سوره عنکبوت در تعارض نیست.
بنابراین، این روایت از حقایق تلخ تاریخی است و مفاد آیه یاد شده، اعتبارش را زیر سؤال نمی‌برد.
 
 
 
کلمات کلیدی
روایت قلم و دوات، روایت یوم الخمیس، روایت قرطاس، امّی بودن پیامبر.
پی‌نوشت‌ها: 
۱. برای نمونه، رک: نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح (صحیح مسلم)، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج ۵، ص ۷۵-۷۶؛ ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الامام احمد بن حنبل، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۸ م، ج ۲، ص ۴۵؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، محقق ابراهیم انصاری زنجانی، قم، الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، بی‌تا، ص ۴۰۶؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه، بی‌تا، ج ۱، ص ۲۳۶.
۲. «لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ وَفِی البَیتِ رِجَالٌ، فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ: هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ...»؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، بیروت، دار طوق 
النجاه،۱۴۲۲ ق، ج ۷، ص ۱۲۰، رقم ۵۶۶۹.
۳. سوره عنکبوت، آیه ۴۸: ﴿ وَمَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیمِینِکَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾.
۴. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ ش، ج ۱۶، ص ۲۰۷-۲۰۸.
۵. سوره اعراف، آیه ۱۵۸: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِی الْأُمِّی﴾.
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج ۱۶، ص ۳۰۸.
۷. «سَمِعْتُ عَلِیاً عَلَیهِالسَّلَامُ- بَعْدَ مَا قَالَ ذَلِکَ الرَّجُلُ مَا قَالَ وَ غَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ دَفَعَ الْکَتِفَ: أَلَا نَسْأَلُ رَسُولَ اللَّهِ عَنِ الَّذِی کَانَ أَرَادَ أَنْ یکْتُبَ فِی الْکَتِفِ مِمَّا لَوْ کَتَبَهُ لَمْ یضِلَّ أَحَدٌ وَ لَمْ یخْتَلِفْ اثْنَانِ، فَسَکَتُّ حَتَّی إِذَا قَامَ مَنْ فِی الْبَیتِ وَ بَقِی عَلِی وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ عَلَیهِمُ السَّلَامُ وَ ذَهَبْنَا نَقُومُ أَنَا وَ صَاحِبِی أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ، قَالَ لَنَا عَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ: اجْلِسُوا...»؛ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق: محمد انصاری زنجانی، قم، انتشارات الهادی، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۸۷۷-۸۷۸.
۸. چنانکه اینک اعتبار گفته‌های پیامبر در روز غدیر را نیز زیر سؤال می‌برند و آن رخداد مهم تاریخی و آن خطبه خطیر را صرفاً به معنای اظهار دوستی پیامبر نسبت به امام علی علیهالسلام می‌دانند! بگذریم از اینکه اگر واقعه غدیر، صرفاً همین مفاد (اظهار دوستی پیامبر به امام علی و سفارش مردم به این دوستی) را نیز می‌داشت، باز هم بسیاری از این منافقان کوردل، به این گفته پیامبر عمل‌نکرده و با بهانه‌های واهی به حضرت علی و حضرت زهرا سلام‌الله علیهما جسارت‌ها کردند.