اعدام برخی افراد در جریان فتح مکه

پرسش:

آیا صحیح است که در فتح مکه تعدادی از عفو عمومی استثنا شدند و آن تعداد نیز تنها دو زنی که علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله) شعر می سرودند به قتل رسیدند؟  آیا جرم این دو نفر آوازه خوان و دیگر افراد جاسوسی ، اقدام مسلحانه و قتل بوده و یا تنها بواسطه شعر و هجو و تمسخر پیامبر(صلی الله علیه وآله) اعدام شده اند؟ 

 

پاسخ:

اکثر ساکنین مکه در طول سیزده سالی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان در این شهر حضور داشتند آنها را اذیت و آزار داده و حتی برخی از آنان مانند یاسر و سمیه پدر و مادر عمار تحت شکنجه های آنها به شهادت رسیدند. لذا مسلمانان مجبور به هجرت به مدینه شدند. در طول مدتی که مسلمانان در شهر مدینه زندگی می کردند باز مشرکین از آزار و اذیت و جنگ با آنان دست بر نداشته تا نهایت در سال هشتم هجرت مکه به دست مسلمانان فتح شد اما با آنهمه ظلم و ستمی که مشرکان کرده بودند پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمان عفو عمومی صادر کردند.

سعد بن عباده با پرچم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از برابر ابوسفیان گذشت فریاد کشید:ای ابوسفیان! امروز روز خون ریختن است و خدا قریش را خوار و ذلیل می‌کند. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ابوسفیان رسید، ابوسفیان گفت: آیا شما دستور داده‌اید که خویشاوندانت را بکشند؟ تو را در مورد قوم خودت به خدا سوگند دهم و تو نیکوکارتر و با پیوندترین مردمی. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: امروز روز رحمت و مهربانی است. امروز روزی است که خداوند قریش را با ایمان عزیز و گرامی خواهد داشت(1)

اما با این حال برخی از افراد به دلیل جرم و جنایتشان از عفو عموی استثنا شدند. از جمله:

عکرمة بن ابی جهل: پیش از اینکه کشته شود امان گرفت.(2)

صفوان بن امیه:پیش از اینکه کشته شود امان گرفت و دو ماه در مورد اسلام تحقیق کرد سپس اسلام آورد.(3)

  • عبدالله بن ابی سرح: عثمان برایش امان گرفت.(4)
  • عبدالله بن خطل: به جرم اینکه مسلمانی را کشته بود(5) پس از فتح مکه به دست مسلمانان کشته شد.(6)
  • حویرث بن نقیذ: علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان شعر می‌سرود، پس از فتح مکه نیز به شرایط عفو عمومی اعتنا نکرده و به بیرون از خانه آمد که در بین راه کشته شد.(7)
  • مقیس بن صباته یا ضبابه: او مسلمان شد یکی از مسلمانان را کشت و مرتد شد سپس در فتح مکه کشته شد.(8)
  • اسلم بن زبعری: امان گرفت.(9)
  • وحشی بن حرب: قاتل حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود، امان گرفت.
  • هند بن عتبه مادر معاویه که جگر حضرت حمزه(علیه السلام) را به دندان گرفت.
  • ساره کنیز عمرو بن عبدالمطلب: جاسوس مشرکان بود.(10) امان گرفتند(11)
  • دو کنیز عبدالله بن خطل: نام آنان قریبه و فرتنا بود.(12)این دو کنیز آوازه خوان بودند و پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان را با سروده های خود مسخره و استهزاء می‌کردند، یکی از آنان اسلام آورد ولی دیگری کشته شد.(13)

 

اگر در موارد فوق دقت کنید از این تعداد فقط چهار نفر کشته شدند که آنان نیز جرمهای دیگری داشتند.

یک:عبدالله بن خطل: که مسلمانی را کشته بود.

دو:حویرث بن نقیذ:  علیه مسلمانان شعر می سرود.

سه:مقیس بن صباته یا ضبابه: مرتد شده و مسلمانی را کشته بود حتی عفو عمومی را نیز زیر پا گذاشته بود زیرا عفو شامل کسانی بود که از خانه بیرون نیایند اما این شخص بیرون آمده بود.

چهار: یکی از دو کنیز آوازه خوان عبدالله بن خطل که وی نیز شاعر بوده و علیه مسلمانان شعر می سرود.

همان طور که ملاحظه می فرمائید دو نفر خونی به گردن داشتند زیرا مسلمانی را کشته بودند و به جرم کشتن مسلمانان کشته شدند.

و نفر بعدی نیز مسلمانانی را کشته بودند نه مسلمانی را. چرا که شعر می سرودند. رسانه شعر آن زمان قوی ترین رسانه بود. برای تحریک افراد به جنگ از شعر استفاده می کردند. شعر آن دوره به معنای شعر الان نبود. بلکه کارکرد آن شبیه رسانه هایی از جمله رادیو و تلویزیون بود یا مثلا برخی از کانال های پیام رسان معاند.

گردانندگان این رسانه ها شاید کسی را نکشته باشند اما عامل کشته شدن افراد زیادی شده اند. برای مثال توانایی یک شاعر را با مثلا شخصی به نام روح الله زم باید مثال زد که با یک کانال می توانست اغتشاشاتی بوجود آورد و آنها را اداره کند

لذا نباید فکر کنیم شعر آن زمان یعنی شعر این زمان. حالا کسی هجوی کرده چرا باید کشته شود. نه تنها هجو نکرده بلکه با سرودن شعرهای هجوی و حماسی تعداد زیادی را به میدان جنگ کشانده و تعداد زیادی در اثر این تحرکات کشته شده اند.

 

پی نوشتها:

1. واقدی، محمد بن عمر (م ۲۰۷)، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق،  ج2، ص‌822.

2. الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد  بن عبد البر (م 463)، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، چاپ اول،  1412/1992، ج3، ص1082

3. مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(صلی الله علیه و آله)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چاپ دوم، 1369ش‏، ص653

4. دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة، ابو بكر احمد بن الحسين البيهقى (م 458)، تحقيق عبد المعطى قلعجى، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1405، ج5، ص63

5. كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش‏، ج7، ص295

6. إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدين أحمد بن على المقريزى (م 845)، تحقيق محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 420، ج1، ص399

7.ابن اثیر، پیشین، ج7، ص296

8. فتوح البلدان، أحمد بن يحيى بلاذرى (م 279)، ترجمه محمد توكل، تهران، نشر نقره ، چاپ اول، 1337ش‏، ص60

9. همان، ص61

10. كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279)، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، چاپ اول، 1417ق، ج1، ص354.

11. زندگانى محمد(صلی الله علیه وآله)، ابن هشام (م 218)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چاپ پنجم ، 1375ش‏، ج2، ص273.

12. تاريخ يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى (م بعد 292)، ترجمه محمد ابراهيم آيتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چاپ ششم، 1371ش‏، ج1، ص420.

13. تاريخ طبرى ، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چاپ پنجم، 1375ش‏، ج3، ص1187.

 

http://askdin.com/comment/1050393#comment-1050393