نمادسازی خداوند از راه بت پرستی

پرسش:

به لحاظ برون دینی و با نگاه عقلی اشکال بت پرستی چیست؟ شخص بت پرست به این یقین رسیده که  قدرت مطلقی وجود دارد که باید پرستش نماید اما در تعیین مصداق دچار اشتباه شده است. نکته دیگر اینکه برخی بت پرست ها بت را نماد خالق میدانند،  هیچ انسان عاقلی از یک تکه سنگ توقع یاری ندارد بلکه در واقع حاجت هایش را به بت میگوید تا خدا بشنود.

هر انسانی ممکن است خدا را به شکلی تصور نماید چه اشکالی دارد اگر آن تصور ذهنی بصورت بت در خارج ظهور پیدا کند حداقل این است که همیشه وجود خداوند را یادآوری میکند.

 

پاسخ:

در این خصوص باید به چند نکته توجه بفرمایید:

 

نکته اول:

در اینکه عمده انسان ها موحد هستند و در تشخیص مصداق اشتباه کرده اند شکی وجود ندارد اما باید توجه بکنید که اتفاقا آنچه که در بحث خداشناسی اهمیت دارد همین تشخیص مصداق است، چرا که اصل گرایش به خدا امری فطری است و در درون همه انسان ها وجود دارد، اصل این است که مصداق آن درست تشخیص داده شود.

مثل این است که انسانی که در درون خودش عطش و تشنگی را درک می کند به جای آب خنک، آب نمک بنوشد! خب نمیشود گفت به صرف اینکه گرایش به آب داشته است به حقیقت رسیده است! خداست که موضوعیت دارد، نه پرستش! پرستش مانند یک جاده است که فقط اگر رو به خدا باشد انسان را به مقصد می رساند.

 

نکته دوم:

اینکه هیچ انسان عاقلی از بت هایی که خودش آنها را ساخته است حاجت نمی خواهد کاملا درست است، اما سخن در این است که همین مطلب روشن را که شما بدیهی و عاقلانه می دانید بت پرستان نمی پذیرفتند!! آنها واقعا از بت ها حاجت می خواسته اند نه اینکه بت ها را مخاطب قرار دهند تا خداوند صدای ایشان را بشنود!!

قرآن کریم بارها این اشکال را به بت پرستان می گیرد، اما آنها هرگز در پاسخ نمی گفتند ما با بت ها حرف می زنیم تا خدا صدای ما را بشنود، به عنوان نمونه در بیان سوال و جواب بین ابراهیم(علیه السلام) و بت پرستان می فرماید بعد از همین استدلال از سوی ابراهیم(علیه السلام) تصمیم به قتل او گرفتند: «قَالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيئاً وَ لَا يَضُرُّكُمْ * أُفٍ‏ّ لَّكمُ‏ْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ  أَ فَلَا تَعْقِلُونَ‏؛ (ابراهيم) گفت: «آيا جز خدا چيزى را مى‏پرستيد كه نه كمترين سودى براى شما دارد، و نه زيانى به شما مى‏رساند! (نه اميدى به سودشان داريد، و نه ترسى از زيانشان!)  اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستيد! آيا انديشه نمى‏كنيد (و عقل نداريد)؟! (1)

 

نکته سوم:

ترسیم یک نماد باید تناسب با واقعه ای که از آن حکایت دارد داشته باشد. یعنی این نمادها حداقل با وجود خالق نباید ناسازگاری داشته باشد. ساختن یک سری بت با چشم و گوش و دست چه تناسبی با «الله» دارد؟ بنابراین ساخت چنین مجسمه هایی اولین گام برای ورود افکار شرک آلود به ذهن انسان است. همانطور که بسیاری از مردم همین محدودیت ها را به خداوند هم سرایت داده و می دهند.

بالاخره باید بین نماد و واقع ارتباطی وجود داشته باشد، شما نمی توانید بگویید مثلا من این چرخ خیاطی را به عنوان نمادی قرار دادم که به یاد دوستم بیفتم! خب ارتباطش چیست؟ یا باید این چرخ خیاطی را او به شما هدیه داده باشد، یا بین آن چرخ و دوستتان اتفاقی افتاده باشد که در خاطره شما مانده است، یا مثلا با آن چرخ آخرین لباس را برای دوستتان دوخته اید! وگرنه اگر هیچ ارتباطی نباشد اصلا نماد بودن معنا ندارد!

 

نکته چهارم:

اینجا بحث یادگاری که نیست که انسان یک چیزی را از نزد خودش درست کند تا به یاد چیز دیگری بیفتد!! بحث نماد سازی است، و این نماد باید مورد رضایت خداوند باشد. یعنی خداوند باید به نماد بودن چیزی که ما خودمان خلق کرده ایم راضی باشد.

 

نکته پنجم:

نکته دیگر بحث پرستش است. حالا یک وقت شما از طرف خودتان یک چیزی را به عنوان علامتی برای خدا تعیین می کنید! خب بر فرض تا اینجا نظر خدا مهم نیست، ما هم کوتاه می آییم! اما شروع پرستش این بت ها به چه توجیهی؟! این که من خودم یک سنگ بتراشم و خودم در برابر آن سجده کنم که دیگر توجیهی ندارد! اگر پرستش خداست خب حداقل اینجا باید رضایتی از جانب معبود وجود داشته باشد! این یک مطلب عقلیست که قرآن کریم هم بدان اشاره فرموده است: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْض‏؛ آنها غير از خدا، چيزهايى را مى‏ پرستند كه نه به آنان زيان مى ‏رساند، و نه سودى مى ‏بخشد و مى‏ گويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر مى‏ دهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد(2)

و نیز می فرماید: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً؛ آنها غير از خداوند، چيزهايى را مى‏ پرستند كه او هيچ گونه دليلى بر آن نازل نكرده است‏.(3)

و نیز می فرماید: «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاه‏؛ اين معبودهايى كه غير از خدا مى‏ پرستيد، چيزى جز اسمهايى كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‏ ايد، نيست خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده، حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد!(4)

 

نکته ششم:

با اثبات خدا، و برخی اوصاف او چون حکمت، طبیعتا ضرورت دین هم اثبات می شود. بنابراین باید از جانب خداوند دینی آمده باشد، ما کاری به این نداریم که حالا کدام از این ادیان آسمانی واقعا دین حق است اما نقطه جامع تمامی آنها این است که پرستش این بت ها جایز نیست! یعنی علی رغم اختلاف ادیان آسمانی در جزئیات، در این مسئله اتفاق نظر دارند که خداوند به پرستش این بت ها راضی نیست.

 

نکته هفتم:

آخرین نکته که نکته مهمی هم هست این است که آنچه شما می گویید را بت پرستان نمی پذیرند، و آنچه ایشان می گویند را شما نمی پذیرید؛ حداقل همه بت پرستان در این خصوص اتفاق نظر ندارند. بنابراین شما دارید یک نسخه جدید از بت پرستی ارائه می کنید که خود ایشان هم از شما نمی پذیرند. آنها واقعا بت را در حد یک نماد نمی دانند، و آن را نماد خدا هم نمی دانند، بلکه نماد مدبران دیگری می دانند که خداوند کار را به ایشان سپرده است و در فاعلیت مستقل هستند، و واقعا هم از ایشان امورشان را طلب می کنند، همانطور که مبارزات انبیا با بت پرستان به وضوح چنین اعتقادی را نشان می دهد.

 

پی نوشت ها:

  1. انبیا:21/ 66و67.
  2. یونس:18/10.
  3. حج:71/22.
  4. یوسف:40/12.

http://askdin.com/comment/1047459#comment-1047459