پرسش:
برای طی الارض چه دعا یا ذکری موجود است؟
پاسخ:
طی الارض، موهبت و کرامتی است که خداوند متعال به بعضی از اولیایش می دهد، افرادی که مصمم به انجام واجبات و ترک محرمات بوده اند، همیشه در مسیر جلب رضایت الهی حرکت کرده اند، و با این اعمال و رفتار، خداوند چنین مقامات و کراماتی را عائدشان کرده است. البته اگر ولیّ خدا، هدفش از بندگی، رسیدن به این مقامات باشد، این خودش هوس است، چون او خدا را عبادت می کند تا رضایت خدا را بدست آورد و خدا را شایسته عبادت دیده، نه این که به این مقامات برسد، هر چند خداوند متعال هم در عوض و پاداش مجاهدت ها و ریاضت هایشان، چنین مقاماتی را به آنها می دهد. اما این که چقدر بدهد و به چه کسی بدهد یا ندهد، این دست خداست.
به تعبیر جناب حافظ:
«تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن/که خواجه خود صفت بنده پروری داند»
به عبارتی دیگر، با توجه به ماهیت طی الارض، می توان گفت طی الارض یک قدرت می باشد که حتی چه بسا مرتاضان هندی هم این قدرت را داشته باشند، چنانچه يکی از اقطاب سلسله دراویش به «آية الله انصاري همداني» گفته بود که مي خواهم طي الارض را به شما بياموزم؛ ايشان فرموده بود: «ما بهترش را داريم؛ ما توحيد داريم که ما را از دیگر چیزها بی نیاز کرده است. برنامه دین و انجام عبادات، برای آدم کردن و رسیدن به مقام توحید است، نه برای به دست آوردن این امور» (1)
به تعبیر سعدی:
«خلاف طریقت بود کاولیا/تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست/تو در بند خویشی نه در بند دوست»
بر همین اساس، صرف داشتن این قدرت، ارزش تلقی نمی گردد.
به طور کلی برای رسیدن به کمال، انسان باید از دستورات الهی پیروی کند و بر وسوسه های شیطانی و هوای نفس غلبه کند و تقوای الهی را رعایت نماید، این کمال حقیقی در بندگی و معرفت الله حاصل می شود و البته در این بین ممکن است که از این امور خارق العاده مانند طی الارض هم به فرد اعطاء شود.
در واقع، کمال نفس، در سایه شریعت و عبودیت نسبت به حق تعالی به دست می آید و داشتن طی الارض صرفا یک قدرت نفسانی است، لذا طی الارض کمکی برای رساندن به کمال نفس نمی کند، در نتیجه می بینیم چه بسا افرادی از راه ریاضت های غیر شرعیه نفسشان قوی شده، و کارهای خارق العاده انجام می دهند ولی از جهت روحی و معنوی به کمال نرسیده اند.
لذا حقتعالی در سوره «الشمس» بعد از یازده بار قسمی که یاد میکند، و قرار است مطلب بسیار مهمی ذکر شود، میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (2) به ترديد كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد» یا در بیان دیگر میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّی (3) حقّا فلاح و رستگارى يافت آن كسىكه تزكيه نفس كرد.» و نمیفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اقواها» و یا «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَقَوَّی» در واقع رستگاری در گرو تزکیه نفس و طهارت نفس است، نه تقویت نفس.
بنابراین، آنچه مهم جلوه میکند، و باید دنبال آن باشیم؛ تزکیه و طهارت نفس است، که آنهم در گرو تعبد و تقید به دستورات شریعت و احکام دین به دست میآید و به فرموده علامه طباطبایی (ره): «بزرگترین ریاضت دینداری است. لذا کاری که مرتاضان هندی انجام میدهند و بعضی قوایشان را نابود میکنند، این هنر نیست! هنر آن استکه شهوت و غضب و سایر قوا باشند اما تحت کنترل دستورات دین و عقل قرار بگیرند.»(4)
حال ممکن است در این میان دستورالعمل هایی هم وجود داشته باشد، ولی:
«گر انگشت سلیمانی نباشد/چه خاصیت دهد نقش نگینی»
پی نوشتها:
1.صنعت پور امیری، حسین، حکمتی و حکایتی،نشر اجا،1388،ص151.
2.شمس/9.
3.الاعلی/11.
4.محیطی، علی، صراط سلوک، انتشارات قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ص131.