دیانت مهم تر است یا به دل نشستن؟

پرسش:

از حضرت امام جواد(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:«اگر خواستگارى برايتان آمد كه از ديانت و امانت او راضى هستيد، به او زن بدهيد و اگر او را ردّ كنيد (و اين دو شرط را در نظر نداشته باشيد) سبب فتنه و فساد بزرگى خواهد شد»(1). وقتی خواستگاری می آید که مومن هست و از ایمان و اخلاق ایشان و خانواده شان همه تعریف می کنند، ولی اصلا به دل ما نمی نشیند تکلیف چیست؟ آیا ردّ کردنِ شان درست نیست؟ چون در این حدیث امام جواد(علیه السلام) درباره به دل نشستن چیزی نفرمودند.

 

 

پاسخ:

سیره حضرات معصومین (علیهم السلام) این بوده که همه مطالب را در یک حدیث بیان نمی کردند. گاهی در یک حدیث، تنها یکی از شرایطِ مسأله ای را ذکر می کردند؛ زیرا در حدیثی دیگر بقیه شرایط آن مسأله ذکر شده است. در منابع دینی نیز بر اهمیت رضایت دختر و پسر در ازدواج تأکید شده است. چنان که در روایتی آمده که دختری نگران و هراسان نزد رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمد و عرض کرد: "یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)! پدرم برادرزاده‌ای دارد و بی‌آن که نظر مرا بخواهد، مرا به عقد او درآورده است". آن حضرت فرمود: «حالا که او این کار را کرده است، تو هم مخالفت نکن، آن را تأیید کن و همسر پسرعمویت باش». دختر گفت: "یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، من پسر عمویم را دوست ندارم. چگونه زن کسی شوم که دوستش ندارم؟". حضرت فرمود: «اگر او را دوست نداری هیچ، اختیار با خودت. برو هر کس را که خودت دوست داری، به شوهری برگزین». دختر عرض کرد: "اتفاقاً او را خیلی دوست دارم و جز او کس دیگر را دوست ندارم و زن کسی غیر از او نخواهم شد؛ اما چون پدرم بدون آن که نظر مرا بخواهد این کار را کرده است، به عمد آمدم با شما سؤال و جواب کنم تا از شما این جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام کنم از این پس پدران حق ندارند سر خود هر تصمیمی که می‌خواهند بگیرند و دختران را به هر کس که دل خودشان می‌خواهد شوهر دهند»(2).

 

 

 

همین موضوع درباره اجبار پسر به ازدواج با خانمی که دوست ندارد در حدیث دیگری آمده است. فردی از امام صادق (صلوات الله و سلامه علیه) سؤال کرد: "من می خواهم با زنی ازدواج کنم؛ ولی پدر و مادرم مایلند با دیگری ازدواج کنم". امام صادق(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «با زنی که خودت مایل هستی ازدواج کن و زنی را که پدر و مادرت [بدون رضایت تو] انتخاب کرده اند، رها کن»(3).

 

 

 

اگر پدر و مادرتان شما را زیر فشار قرار می دهند که به ازدواج با فردی که دوست ندارید اقدام کنید، در میان دوستان و آشنایانْ فردی امین و آگاه و باتجربه بیابید که پدر و مادرتان از او حرف شنوی دارند. با این فرد امین صحبت کنید و از او بخواهید با پدر و مادرتان صحبت کند و خطرات ازدواج بدون رضایت و پسند شما را به آنها تذکر دهد و از آنها بخواهد به خواست شما در ازدواج اهمیت دهند و از اجبارتان دست بردارند. اگر چنین فرد امین و آگاهی در میان دوستان و آشنایان خود سراغ ندارید، به یک روانشناس و مشاورخانواده بسیار خبره و باتجربه مراجعه نمایید و با او صحبت کنید و بخواهید با پدر و مادرتان صحبت کند و آنها را قانع کند که به رضایت شما در ازدواج توجه داشته باشند. شاید پدر و مادرتان از شما حرف شنوی نداشته باشند؛ اما به احتمال زیاد از یک روانشناس و مشاور بسیار خبره حرف شنوی دارند و با صحبت های این روانشناس که در این حیطه کارشناس است، قانع می شوند و دست از اصرار به ازدواجی که شما رضایت ندارید برمی دارند. 

 

 

 

پی نوشت:

 

1: طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، شریف رضی، قم، 1370ه.ش، ج یک، ص204.

 

2: نجفی، محمد حسن بن باقر، جواهرالاکلام فی شرح شرائع الاسلام، دار احیاءالتراث العربی، 1430ه.ق، ج29، ص177.

 

3: مجلسیّ، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1403 ه.ق، ج100، ص235.

http://askdin.com/comment/1037579#comment-1037579