چه کسانی با خلافت یزید مخالف کردند؟

پرسش:
چه کسانی که با یزید مخالف کردند و عاقبتشان چه شد؟ چرا یزید برخوردی که با امام حسین(علیه السلام) کرد با آنان نکرد؟ چه پاسخی بر این گفته وهابیون است که قیام امام حسین(علیه السلام) شورشی بر علیه خلافت مشروع زمان بود؟

 


پاسخ:
از همان زمان مطرح شدن ولیعهدی یزید، افراد زیادی با این امر مخالف بودند از جمله امام حسن مجتبی (علیه السلام)، سعد بن ابی الوقاص و عایشه و هر سه را معاویه مسموم کرد تا راه را برای خلافت یزید باز کند.
پس از به خلافت رسیدن وی نیز، افرادی از جمله عبدالله بن عمر و عبدالله بن زیبر نیز مخالف بودند اما خطر آنان به اندازه خطر امام حسین (علیه السلام) نبود. و با وجود امام حسین (علیه السلام) و موقعیتی که داشتند آنان خود به خود بعد از امام قرار می گرفتند.
معاویه نیز همین امر را به یزید گوشزد کرد. او هنگام مرگ پسر خويش، یزید را خواند و گفت:
«پسرم، سفر و رفت و آمد را از پيش تو برداشتم و كارها را هموار كردم و دشمنان را زبون كردم و عربان را به اطاعت تو آوردم و همه را بر تو فراهم كردم و درباره اين كار كه بر تو استوار شده بيمناك نيستم مگر از چهار كس از قريش:
حسين بن على و عبد الله بن عمر و عبد الله بنزبير و عبد الرحمان بن ابى بكر.
«عبد الله بن عمر مرديست كه عبادت او را از پاى در آورده و اگر كسى جز او نماند با تو بيعت مى‏ كند.


اما حسين بن على(علیهاالسلام) را مردم عراق رها نمى‏ كنند تا به قيام وادارش كنند، اگر بر ضد تو قيام كرد و بر او ظفر يافتى گذشت كن كه خويشاوندى نزديك دارد و حق بزرگ.
اما عبد الرحمان بن ابى بكر كسى است كه وقتى ببيند يارانش كارى كرده ‏اند او نيز چنان مى‏ كند و همه دلبستگى او زنست و سر گرمى،
كسى كه چون شير آماده جستن و چون روباه مكارى مى‏ كند و اگر فرصت به دست آرد جستن مى‏ كند ابن زبير است. اگر چنين كرد و به او دست يافتى پاره پاره‏ اش كن.»(1)


در روایت دیگری آمده: وقتى مرگ معاويه در رسيد، و اين به سال شصتم بود، يزيد حضور نداشت. ضحاك بن قيس فهرى را پيش خواند كه سالار نگهبانان وى بود با مسلم بن عقبه مرى و به آنها وصيت كرد و گفت: «وصيت مرا به يزيد برسانيد و گوييد مردم حجاز را بنگر كه ريشه تواند هر كس از آنها كه پيش تو آيد حرمتش بدار و هر كه نيايد رعايتش كن. مردم عراق را بنگر و اگر از تو خواستند كه هر روز عاملشان را معزول كنى بكن كه به نظر من معزول كردن يك عامل از آن بهتر كه يكصد هزار شمشير بر ضد تو از نيام در آيد. مردم شام را بنگر كه خاصان و نزديكان تو باشند اگر از دشمن حادثه ‏اى افتاد از آنها يارى بجوى و چون دشمن را از پيش برداشتى مردم شام را به ديار خودشان با بر كه اگر در ديارى جز ديار خودشان اقامت گيرند خوى‏هاى ديگر گيرند. از قرشيان بيم ندارم مگر از سه كس: حسين ابن على، و عبد الله بن عمر و عبد الله بن زبير.

 

ابن عمر مردي است كه كار دين وى را از پاى در آورده، حسين بن على مردي است كم خطر و اميدوارم خدا او را به وسيله كسانى كه پدرش را كشتند و برادرش را بى كس گذاشتند از پيش بردارد، نسبت بزرگ دارد و حق بزرگ و قرابت محمد صلى الله عليه و سلم، چنان مى‏بينم كه مردم عراق او را به‏ قيام وامى‏دارند، اگر به او دست يافتى گذشت كن كه اگر من باشم گذشت مى‏ كنم.
ابن زبير مكار است و كينه‏ توز اگر سوى تو آمد به او حمله بر مگر آنكه از تو صلح خواهد. هر چه توانى خون هاى قوم خويش را محفوظ دار.»(2)
در مورد شورش خواندن قیام مقدس امام حسین(علیه السلام) از سوی برخی وهابیون افراطی به بهانه مشروع دانستن خلافت مورثی یزید نیز: ابتدا پاسخ نقضی می دهیم. آیا خلافت امام علی (علیه السلام) از نظر اهل سنت مشروع بود یا نه؟ اگر مشروع بود مخالفت زبیر و طلحه الخیرشان و ام عایشه و نیز معاویه شورش بود؟ و آیا کسی که بر علیه حکومت مشروع شورش کند آیا خود قابل احترام است؟
بدیهی است که خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) از نگاه اهل سنت مشروع است و بدیهی است که این افراد علیه حکومت مشروع شورش کردند اما تعجب از آن است که آقایان این افراد را نیز مقدس می دانند و کارهایشان را مشروع!!!!


اما از نگاه امام حسین (علیه السلام) و شیعیان و حتی وهابیت اگر بخواهند انصاف به خرج دهند حکومت یزید مشروع نیست. چرا که در صلح نامه امام حسن (علیه السلام) با معاویه بنابرگزارشی، پس از به هلاکت رسیدن معاویه، خلافت از آن حسن علی (علیهماالسلام)(3) و اگر ایشان در قید حیات نبود حسین بن علی (علیهماالسلام) باید عهده دار خلافت می شدند.(4) و بنابرگزارش دیگر نیز باید خلافت به شورا واگذار میشد(5) نه اینکه معاویه با تهدید و تطمیع افراد شاخص و سران قبائل و حتی حذف فیزیکی آنان، یزید را به زور بر گرده مسلمانان سوار کند. سپس این ظالم مشروع بدانیم و حرکت انقلابی پاک، علیه وی را شورش بنامیم!!!
یزید به هر اعتباری مشروع نبود و مخالفت با وی ادامه همان مخالفت حضرت ابراهیم با نمرود، حضرت موسی با فرعون حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) با سران مشرکین و قیصر و کسری بود.

 

 


منابع:
1. تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش، ج5، ص322-323
2. همان
3. بلاذری، أحمد بن يحيى بن جابر (م 279)، انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417،ج‏3،ص:41
4.ابن عنبه، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، نجف، مکتبه الحیدریه، 1380ق، ص67
5.ابن اعثم، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق، ص۲۹۰-۲۹۱

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64842&p=1016909&viewfull=1#post10...