چگونگی عصمت انبیاء در قرآن

پرسش:
قرآن کریم به صورت مکرر از اشتباهات انبیاء سخن می گوید، و این نشان میدهد که این اشتباهات را دلیل بر بی اعتمادی مردم به انبیاء نمیداند، پس دلیل وثوق بر ضرورت عصمت صحیح نیست. به نظر میرسد عصمت انبیاء معنای دیگری دارد و آن اینکه ایشان دائما تحت حمایت و تعلیم الهی هستند و اگر اشتباه کنند به خاطر این تعلیم ها زود بازگشته و توبه می کنند، نه اینکه اصلا اشتباه نکنند. مثل یک دانشجوی دکترا که در عین دانشجو بودن، استاد سطوح پایین تر از خود باشد.
اگر ما انبیا را تافته جدا بافته بدانیم که با ما متفاوت هستند، حس رسیدن به جایگاه آنان و مقام هدایت امری دست نیافتنی به نظر میرسد، و همین انگیزه ما رابرای عمل و حرکت در مسیر آنان دلسرد میکند .

 


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
نکته اول اینکه برای فهم منظور آیات باید نگرشی جامع به آیات داشت، نگرش های جزیره ای و گزینشی به آیات، هرگز ما را به مراد اصلی قرآن کریم نمیرساند. اگر ما به جای تمرکز بر آیاتی که ظاهرا از اشتباهات انبیاء گزارش می کنند، آیات دیگری که ایشان را توصیف میکنند را نیز ملاحظه کنیم متوجه میشویم که قرآن کریم از عصمت ایشان حکایت دارد، آیاتی چون آیه ابتلاء ابراهیم(1)، آیات ناظر به مقام مخلَصین(2) و سایر آیاتی که در این زمینه وارد شده است.

نکته دوم:
فارغ از ادله قرآنی و روایی که بر این مطلب دلالت دارد، ادله متعدد عقلی نیز بر عصمت انبیاء دلالت می کند، به عنوان نمونه هدف از ارسال انبیاء راهنمایی و هدایت مردم است، و این در گرو پیروی مردم از ایشان است، و پیروی در گرو اعتماد است، طبیعتا انبیاء باید از آنچه که موجب بی اعتمادی مردم میشود مصون باشند، چرا که اگر خداوند کسی را برای هدایت مردم بفرستد که از آنچه مردم را بی اعتماد می کند مصون نباشد، این وجوب بی اعتمادی مردم خواهد شد و خداوند هدف خود از ارسال انبیاء را نقض کرده است، و هرگز یک حکیم چنین نمیکند، پس باید انبیاء معصوم باشند. (3)
اینکه رفتار یا گفتار اشتباه و یا گناه چه عمدی و چه سهوی موجب بی اعتمادی مردم میشود شفاف تر از آن است که نیازمند تبیین باشد، بلکه کسی که درست مسئله را تصور کند، آن را تصدیق خواهد کرد.

نکته سوم:
نکته سوم این که شما نمیتوانید برای اثبات اینکه اشتباهات انبیاء موجب بی اعتمادی مردم نمیشود به قرآن استناد کنید، چرا که:
اولا: باید اشتباه کردن انبیاء را از طریق آیات قرآن اثبات کنید و سپس استدلالتان را پیش ببرید، درحالی که خود اشتباه کردن انبیا، این خودش اول بحث است، اگر ما چنین برداشتی از آیات داشتیم که حرفی نبود!! در حقیقت استدلال شما مصادره به مطلوب است، شما برای اثبات برداشت خودتان از قرآن کریم، به همان برداشت خویش استناد می کنید، در حالی که آیات قرآن هرگز در تضاد و تعارض با عصمت انبیاء نیست، و آنچه از لغزش های انبیاء ذکر شده هرگز تعارضی با عصمت ایشان ندارد، و صرفا ترک اولی است که در جای خود تبیین شده است(4)

ثانیا: این که آیا اشتباه انبیاء در بی اعتمادی مردم نقشی دارد یا خیر یک مطلب عقلی است، وقتی همانطور که اشاره شد عقل با قاطعیت آن را تأیید می کند شما نمیتوانید به قرآن برای رد آن استناد کنید، قرآن که سخن خلاف عقل نمیزند، همان طور که هر کجا ظاهر آیه ای از قرآن کریم خلاف مدلول قطعی عقلی باشد روشن میشود ظاهر آیه منظور خداوند نبوده است، مثل آیه شریفه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم‏»(5)؛ دست خداوند بالاتر از دستهای آنهاست» که «ید» در این آیه به معنای قدرت خداوند تفسیر شده و هرگز دست ظاهری معنا نمیشود.

نکته چهارم:
اما در خصوص مثال شما، بر فرض که طبق مثال شما پیش برویم و انبیا را چون دانشجویان دکتری بدانیم که راهنمایانی برای دانشجویان مرتبه پایین تر هستند، خب این سوال مطرح است که در همان مراتب و مسائل مربوط به دانشجوین آیا خطا و اشتباه در ایشان راه دارد یا خیر؟ اگر آری، که در این صورت دیگر قابل اعتماد نیستند، و اگر خیر، خب در این صورت حرف شما همان حرف ما خواهد بود.
ما هم میگوییم انبیاء در مرتبه خودشان(به تعبیر شما مرتبه دکتری) لغزش هایی داشته اند که از هرگز گناه دانسته نمیشود، چون گناه در مرتبه شاگردان است، و آنها در این عرصه باید معصوم باشند.

نکته پنجم:
معصوم بودن انبیا، هرگز به الگو بودن ایشان لطمه ای نمی زند، چون هدف از الگوگیری این نیست که مردم به مرتبه الگوهایشان برسند، بلکه هدف این است که تا حد توان به آن نزدیک شده و هم سنخ شوند. همانطور که معلم که پای تخته یک نقاشی را به عنوان الگو برای شاگردان ترسیم میکند آن نقاشی را بی نقص می کشد اما هرگز از شاگردان توقع ندارد که مانند آن بکشند، نمیتوان گفت معلم الگویی پای تخته بکشد که پیش پا افتاده و ابتدایی باشد که دانش آموزان بتوانند بکشند! اینکه رشد نیست! الگو باید بی عیب و نقص باشد ولو آنکه کسی به آن نرسد.


پی نوشت ها:
1. بقره:124/2.
2. حجر:15/ 39و40؛ ص:38/ 82و83؛ یوسف:24/12.
3. فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى‏، قم، 1405ق، ص300.
4. ر.ک: سبحانی، جعفر، عصمة الانبیاء، مؤسسه امام صادق (ع)‏، قم.
5. فتح:10/48.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=59853&p=1016778&viewfull=1#post10...