آیا برخی از کودکی شقاوت ذاتی دارند؟

سؤال:
چرا برخی از همان کودکی از نعمت هدایت الهی محروم‌اند؟ آیا این نشانه‌ی شقاوت ذاتی آنان نیست؟


پاسخ:
فرض سؤال که عده‌ای از نعمت هدایت خداوند محروم اند فرضی بدون مصداق است؛ زیرا:

خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإنسان مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاج‏ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَه سَمِيعاً بصیرا/ إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً »[1]


ترجمه: ما او را از آب نطفه مختلط (بى‏حس و شعور) خلق كرديم و داراى قواى چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانيديم‏/ ما به حقيقت راه (حق و باطل) را به انسان نموديم (و با تمام حجت بر او رسول فرستاديم) حالا خواهد هدايت پذيرد و شكر اين نعمت گويد و خواهد آن نعمت را كفران كند.


نفس اِعطای عقل و هوش و قدرت تشخیص خوب و بد، خود نمود هدایت الهی است؛ زیرا اینها ابزار هدایت و نیفتادن در ورطه ضلالت است و این عطیه‌ای همگانی است –اختصاص به عده‌ای خاص ندارد-. خداوند در جای دیگر می‌فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[2] (خیر و شر انسان به او الهام شد).


و در آیه سوم از سوره انسان نیز تصریح می‌کند که ما انسان‌ها را هدایت می‌کنیم ولی اینچنین نیست که هدایت ما علت تامه برای هدایت انسان‌ها باشد –به تعبیری این هدایت قهری نیست- بلکه نیمی از آن به دست خود بندگان است؛ زیرا حکمت الهی بر این تعلق گرفته است که اختیار و اراده هدایت شدگان نیز در هدایتشان دخیل باشد. در عین حال که اصلِ اختیار و اراده هر فرد نیز از آنِ خداوند است.



در حدیثی قدسی خداوند می‌فرماید: «ای فرزند آدم، به سبب مشیت من توانا بر خواستن هستی و به وسیله نعمت من فرائض مرا به جا آوردی و به خاطر قدرتی که من به تو عنایت کرده‌ام بر نافرمانی من نیرومند شده‌ای» (یابن آدم بمشیتی کنت أنت الذی تشاء ... .[3]

بنابراین می‌توان گفت سعادت و شقاوت، هر دو از ناحیه خداست در این حال که اختیار و اراده بندگان نیز پابرجاست؛ چون توفیق خداوند و نعمتی که او عنایت کرده موجب سعادتمند شدن سعادتمندان است (با حسن اختیار خود بندگان) و با همان ابزار و قدرتی که خداوند در اختیار بندگان گذاشته (به سوء اختیار خودش) موجب جهنمی شدن و شقی شدن آنان شده است.

البته هدایت افراد به حسب تفاوت در بضاعت و سرمایه‌ها و استعدادهای افراد متفاوت است -دارای مراتب است-.

اما مهم این است که خداوند سرمایه‌ی متناسب با استعداد و ظرفیت هر فرد را در اختیار وی گذاشته است؛ زیرا در قرآن می‌فرماید:

«قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَ‏ هَدی»[4]ترجمه: «گفت: پروردگار ما همان است كه خلقت هر چيزى را به آن داد و سپس هدايتش كرد».
و هدایت هر یک از مخلوقات، به سوی همان هدفی است که هر یک برای آن خلق شده‌اند؛ و هدف از خلق انسان، معرفت و بندگی پروردگار است (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ‏)[5].



نتیجه:

هیچ انسانی‌ نمی‌تواند مدعی شود که خداوند امر هدایت او را معطل گذاشته و او را به حال خود رها کرده است. اما نکته قابل تأمل آن است که تحقق نهایی هدایت وابسته به خواست هر یک از بندگان است؛ تا با اختیار خویش –نه با قهر و غلبه- هدایت شوند.



منابع:
[1]. الانسان: ۲ و ۳.
[2]. شمس: ۸.
[3]. قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، تصحیح موسوی جزائری، قم: دارالکتاب، ۱۴۰۴ق، چ سوم، ج۲، ص ۲۱۰.
[4]. طه: ۵۰.
[5]. ذاریات: ۵۶.