نظر شما درباره این ازدواج چیست؟

پرسش:
من در فروشگاه تلفن همراه کار می کنم. سه هفته پیش به همراه خانواده ام به خواستگاری دخترخانمی 15 ساله رفتم. خانواده دخترخانم، مثل خودم و خانواده ام، مذهبی هستند. از صحبت های پدر دخترخانم فهمیدم که ایشان قبلا همسر دیگری داشته اند و به دلیل اعتیاد شدیدِ آن خانم و فرزندانش مجبورشدند از آن خانم جدا شوند. پدر دختری گفتند چون مبتلا به دیابت هستند، روزانه به اندازه یک دانه عدس تریاک مصرف می کند. پدر و مادرم با شنیدن این موضوع، مخالفِ این ازدواج شده اند. اما من و این دخترخانم به یکدیگر علاقه داریم. بعد از تحقیق و مشورت با بزرگان محل، سه بار استخاره گرفته ام و هر سه بار خوب آمده است. نظر شما درباره این ازدواج چیست؟

 


پاسخ:
شما جوانی مذهبی هستید که دوست دارید ازدواج کنید و زندگیِ سالم و آرامش بخشی داشته باشید. ولی باید بدانید که ازدواجی مایه آرامش است که بر اساس اصول صحیح بنا شده باشد. در مورد این خواستگاری که اقدام کرده اید، باید مواردی را خدمتتان بگویم:

- این دخترخانم که به خواستگاری اش رفته اید، در سنّ 15 سالگی قرار دارد، یعنی هنوز در دوره نوجوانی است. اگرچه ازدواج در سنین پایین توصیه می شود، اما واقعیت این است که این سنّ، نباید در نوجوانی باشد. ازدواج در دوران نوجوانی با پیامدهایی روبروست که به آنها اشاره می کنم:

الف) نوجوان چون هنوز به رشد ذهنی، عاطفی و اجتماعی نرسیده، مهارت های لازم برای یک زندگیِ موفق را ندارد و در زندگیِ مشترک دچار اختلاف و ناسازگاری می شود.
ب) نوجوان چون هنوز به ثبات عاطفی لازم نرسیده، ممکن است در انتخاب خود عاقلانه تصمیم نگیرد و پس از ازدواج پشیمان شود. بسیار دیده شده افرادی که در سنّ نوجوانی ازداج کرده اند، بعدها می گویند:«در آن زمان کم تجربه بودم و نمی دانستم در زندگی چه می خواهم. الان سلیقه ام عوض شده و انتظاراتم از همسرم عوض شده است». این مسأله به خاطر تغییر نگرش ها و رشد فکری و عاطفی رخ می دهد.
نوجوانی که از نظر هوشی بالاتر از سنّ خودش باشد، برای به یادگیری و به کاربردنِ مهارت های زندگیِ مشترک نیاز به زمان دارد. هوش بالا ضامن موفقیت در زندگیِ مشترک نیست.

ج) نوجوانی که ازدواج می کند، پس از مدتی با دیدن همسالانش که تحصیل می کنند و پیشرفت می نمایند، دچار یأس و ناامیدی می شود و احساس می کند به دلیل ازدواج، بسیاری از موقعیت های زندگی را از دست داده است.
د) خانواده ها و بزرگ ترها چون تصور می کنند که فرزند نوجوان شان کم سنّ است و نمی تواند مشکلات زندگیِ مشترک را حلّ نماید، به صورت های مختلفی در زندگیِ خصوصی اش دخالت می کنند و به قول خودشان او را راهنمایی می نمایند. این دخالت ها ممکن است سال ها پس از رسیدن به پختگی نیز به خاطر عادت والدین به دخالت ادامه پیدا کند و زندگی را بر شوهر و زن تنگ و دشوار کند.


- پدر دخترخانم به شما گفته که روزی یک بار به اندازه یک عدس برای التیام دیابت، تریاک مصرف می کند. دوست عزیز، دیابت یکی از مشهورترین و قدیمی‌ترین بیماری‌هاست و متأسفانه باورهای نادرست فراوانی در مورد این بیماری وجود دارد. یکی از باورهای نادرست درباره دیابت، این است که "تریاک می‌تواند قندخون را کنترل کرده و دیابت را درمان کند یا التیام بخشد". در صورتی که تریاک و یا هر ماده مخدر دیگر هیچ نقشی در درمان اساسی دیابت ندارند. پژوهش های بسیاری در این مورد شده؛ ولی تاثیر تریاک در درمان دیابت به اثبات نرسیده است. مصرف تریاک و اعتیاد به آن، در واقع از چاله به چاه افتادن است و اعتیاد را برای بیمار دیابتی به همراه دارد.

- گفته اید:«از صحبت های پدر دخترخانم فهمیدم که ایشان قبلا همسر دیگری داشته اند و به دلیل اعتیاد شدیدِ آن خانم و فرزندانش مجبورشدند از آن خانم جدا شوند». اشتباه است که فکر کنید پدر دخترخانم در اعتیاد همسر و فرزندانش هیچ نقشی نداشته است. شاید از این حرف من تعجب کنید و بگویید:«مگر زنان حضرت نوح و لوط (علیهما السلام) که بی دین بودند، تقصیر همسران شان بود؟». در جواب باید بگویم: حضرت نوح و لوط (علیهما السلام) پیامبر الهی و معصوم بودند؛ اما پدر این دخترخانم معصوم نیست. اینکه می گویم:" پدر این دخترخانم در اعتیاد همسر سابق و فرزندانش نقش داشته" را توضیح می دهم:

پدیده های شیمی و فیزیک، از «عِلیّتِ خطّی» تبعیّت می کنند. به عنوان مثال وقتی کُلر با سدیم ترکیب می شود، این ترکیبْ علّت برای تشکیلِ کُلُریدِ سدیم (نمک طعام) می گردد. پس ترکیبِ دو عنصر، علّت و تشکیلِ نمک طعامْ معلول می باشد. به این نوع علیّت، «علّیّتِ خطّی» می گویند. یعنی یک شیءْ باعثِ پیدایشِ یک شیءِ دیگر می شود. "الف" باعثِ "ب" و "ب" باعثِ "پ" می شود و "پ" باعثِ "ت" می شود. اگر شما چنین دیدگاهی در مورد خانواده و رویدادهای آن داشته باشید، معتقد می شوید که علت اعتیاد همسر سابقِ پدر دخترخانم، فقط برادرش (مثلا) یا بی ارادگیِ این خانم بوده است. اما این الگویِ «توپِ بیلیارد» که می گوید:«نیرو فقط در یک سمت حرکت می کند و در مسیر خودْ اشیاءِ دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد»، در روابطِ بشری دیگر کاراییِ چندانی ندارد. دیدگاهِ «علّیّتِ خطّی» مدّت هاست که جایگاهی در خانواده درمانیِ علمی ندارد. زیرا امروزه به خانواده به چشم یک سیستم نگاه می شود. در یک سیستمْ همه اعضا در پیدایشِ رویدادها نقش دارند. در یک سیستم، همه اعضا در یکدیگر تأثیر دارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. به این نوع علّیّت، «علّیِتِ حَلقوی» می گویند. در این نوع علّیّت، هیچ فردی به تنهایی علّت برای یک موضوع نیست و هیچ رویدادیْ معلولِ رویدادِ قبل از خود نیست. در این دیدگاه، وقتی مشکلی در خانواده بُروز می کند، مثلا اعتیاد زن و فرزندانش، همه اعضای خانواده در بُروزِ آن نقش دارند. پس مطمئن باشید که پدر دخترخانم نیز در افتادنِ همسرش به دامِ اعتیاد، مستقیم یا غیرمستقیم نقشی ایفا می نموده است.

- گفته اید:«من و این دخترخانم به یکدیگر علاقه داریم». شما متأسفانه درگیرِ احساسات شده اید و نمی توانید به درستی شرایط را ببینید. علاقه قبل از بررسیِ دقیقِ تناسب میان دختر و پسر اشتباه بزرگی است که ممکن است پیامدهای وخیمی به بار بیاورد. اگر به آینده خود علاقه دارید و می خواهید زندگیِ خوب و خوشی داشته باشید، در اولین فرصت به دادگاه خانواده در شهرتان سری بزنید. این کار آزاد است و کسی مانع ورود شما نمی شود. دقایقی به زوج هایی که برای طلاق و پایان دادن به زندگیِ مشترک آمده اند نگاه کنید. بیشتر آنها زندگی شان را با شور و شوق و عشقِ غیرقابلِ توصیفی شروع کرده اند. اما پس از مدتی به این نقطه رسیدند که دیگر نمی توانند زندگیِ مشترک را تحمل کنند. پس تنها عشق برای موفقیت زندگی کافی نیست. این مسأله آن قدر مهم است که آرون تی بِِک، نویسنده و روانشناس آمریکایی، کتابی با عنوان «عشق هرگز کافی نیست» نوشته است. با یک وکیل خبره در مورد پرونده های طلاقی که داشته صحبت کنید تا متوجه شوید که بسیاری از همسرانی که از هم جدا می شوند، روزی عاشق و دلباخته یکدیگر بودند و تصور می کردند که دنیا برای آنها بدون دیگری معنا ندارد؛ اما پس از گذشت مدتی به بن بست رسیدند.

- گفته اید:«بعد از تحقیق و مشورت با بزرگان محل، سه بار استخاره گرفته ام و هر سه بار خوب آمده است». دوست گرامی، شما باید با افرادی مشورت کنید که خبره و دارای دانشِ مفید باشند. تنها سنّ زیاد دلیل بر با تجربه و عاقل بودن نیست. حضرت امیرالمؤمنین علیّ (صلوات الله و سلامه علیه) می فرماید:« شاوِرْ ذَوِی العُقول تَأمَنْ مِنَ الزَلَلِ وَ النَدَمِ » یعنی «با صاحبان عقل و خرد مشورت کن تا از لغزش و پشیمانی ایمن گردی»(1). این افرادی که با آنها مشورت کرده اید، حتما باید به مسأله اعتیاد پدرخانواده و خطرات آن اشاره می کردند.


پی نوشت:
1:
علی بن ابی طالب، معروف به امیرالمؤمنین، غررالحکم و درر الکلم، فصل 42، حدیث5715، گردآونده:عبدالواحد بن محمد آمدی، ناشر دارالکتاب السلامی، قم

http://www.askdin.com/showthread.php?t=17461&p=1015445&viewfull=1#post10...