چرا خدا اجباری ما رو خلق کرد؟

پرسش:
چرا خداوند با علم به اینکه شخصی از زندگی خود ناراضی است، اقدام به خلق او می کند؟

 


پاسخ:
قبل از هر چیز تذکر این نکته لازم است که خداوند انسانی را با ظرفیت بسیار بالا می آفریند، انسانی که می تواند به مقام فراتر از فرشته صعود کند:

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت(1)

همین انسان قابلیت تبدیل شدن به موجودی پست را هم دارد، تا جایی که قادر خواهد بود میلیونها آدم بی گناه را از بین ببرد و یا جنگهای جهانی را شکل دهد. بنابراین انسان در بدو تولد خوشبخت یا بدبخت نیست، بلکه روحی پاک دارد و با دست آورد خود، سرنوشت خویش را رقم می زند. پس بدبخت شدن انسان ها اشکالی به اصل خلقت آنها وارد نمی کند که بگوییم چرا خدا خلق کرد؟ خلقت خداوند با توجه به جبری نبودن سرنوشت انسانها امری پسندیده است و اگر ما درگیر جبر بودیم، در مورد انسان های مجبور به گناه و شرور این سوال جا داشت که چرا خداوند انسانی بدبخت را خلق کرد و در نهایت نیز او را به دوزخ برد؟

بنابراین اصل اعطا کردن وجود به مخلوقات، خیر و تفضل است و کسی از اعطای خیر سوال نمی کند، چه برسد به توبیخ! مثلا انسان کریمی که به شخصی یک میلیارد تومن هدیه بدهد، شخص فقط از این فضل و کرم انسان بخشنده تشکر می کند. اما ممکن است با همین پول، فرد گیرنده، سود کند و به یک میلیاردر تبدیل بشود و ممکن است تمام پول را خدای نکرده در راه مصرف مواد مخدر هدر بدهد. پس اصل بخشش خوب است اما نتیجه آن بخشش به دست ماست و انسان با تلف کردن سرمایه، کسی غیر خود را نباید ملامت کند.

نکته دیگر اینکه علم خدا به آینده انسان به معنای مجبور بودن او در اعمال دنیایی خود نیست. به عبارت دیگر علم به چیزی و اتفاق افتادن آن چیز دو مقوله مجزاست که نباید آنها را با هم خلط کرد. اینکه من می دانم در فلان تاریخ خسوف یا کسوف اتفاق می افتد، به معنای اجبار کردن خورشید یا ماه به گرفتگی نیست، من صرفا علم به آنها دارم. با اندکی تفاوت، علم الهی نیز به اتفاق افتادن امور در آینده، همینطور است. دانستن خدا به معنای مجبور کردن افراد بر اساس برنامه از پیش تعیین شده نیست. اصلا اجبار بندگان با ثواب و جزا و عدالت خداوند سازگار نیست. چطور می شود کسی دیگران را مجبور به کاری کند و در قبال اعمال اجباری انجام شده، یکی را به بهشت بفرستد و دیگری را به جهنم! این کار از یک انسان عادی شایسته نیست، چه برسد به خدای دانای حکیم و عادل...

علاوه بر اینکه علم انسان محدود است و ممکن است در زمانی از چیزی که به ضرر اوست، خوشش بیاید و در زمان دیگر از آن چیز متنفر باشد، خداوند در این زمنیه می فرماید: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏ داند، و شما نمى ‏دانيد.(2) مثلا در مورد بچه سه ساله ای که مریض شده و از داروی تلخ هم بدش می آید، نمی توان احساس او نسبت به تلخی دارو را ملاک دارو نخوردن او دانست و اگر مادر او به همین دلیل به او دارو ندهد، ممکن است بیماری او را از پا دربیاورد. بنابراین نمی توان علم محدود خود را ملاک خلق برای خدای عالم و حکیم قرار داد.

در پایان توجه به این نکته نیز راه گشاست که انسان در هر شرایطی قادر به تغییر سرنوشت خود است. حتی اگر در سپاه عمر سعد باشد و در آخرین لحظات که دو سپاه حق و باطل رو در روی هم قرار گرفته اند، کسی مانند حر بن یزید ریاحی راه درست را انتخاب کند و سرنوشت خود را از جهنم دردناک به بهشت ابدی تغییر دهد. این بستگی به خود ما دارد و هر زمانی که انسان از گناه توبه کند و به سوی خدای متعال برگردد، با روی خوش و استقبال الهی مواجه خواهد شد، تا جایی که خداوند نه تنها گناهان را می بخشد، بلکه آنها را به حسنات تبدیل می کند: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»؛ مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏ كند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!(3) به عبارت دیگر نه تنها آب به جوی باز می گردد، که آب جوی هم دو برابر می شود!


پی نوشت ها:
1. سعدی، غزلیات، ش16.
2. بقره: 216.
3. فرقان: 70.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64840&p=1015482&viewfull=1#post10...