چرا خداوند از بندگانش محافظت نمی کند؟

سوال:
خداوند در قرآن می فرماید که از بندگانش محافظت می کند. آیا این حفاظت ها برای همه انسان هاست یا فقط برای برخی که خودش بخواهد؟ چرا برخی محافظت می شوند اما برخی دیگر محافظت نمی شوند؟ آیا این مورد جز توفیق و نعمت الهی است؟ آیا مگر توحید در ربوبیت اقتضا نمی کند همه در پناه ذات خیرخواه الهی باشند؟

 


جواب:
خداوند به انواع مختلفی مراقب انسانها است. و این مراقبت هم از نظر جسمی و هم از نظر معنوی است.
از نظر محافظت جسمانی و مادی _که مورد سوال هم می باشد_ خدای متعال می فرماید:
«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وال»
براى انسان مامورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سرش او را از حوادث (غير حتمى) حفظ می كنند، (اما) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتى) را تغيير نمی دهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند، و هنگامى كه خدا اراده سويى به قومى (بخاطر اعمالشان) كند هيچ چيز مانع آن نخواهد شد، و جز خدا سرپرستى نخواهند داشت.(1)

" معقّبات" چنان كه طبرسى در مجمع البيان و بعضى ديگر از مفسران بزرگ گفته ‏اند؛ جمع "معقبه" است و آن هم به نوبه خود جمع" معقب" است و به معنى گروهى است؛ كه پى در پى و به طور متناوب به دنبال كارى می ‏روند.(2)
ظاهر اين آيه بیان می کند؛ كه خداوند به گروهى از فرشتگان، ماموريت داده كه در شب و روز به طور متناوب به سراغ انسان بيايند و از پيش رو و پشت سر نگاهبان و حافظ او باشند.
بدون ترديد، انسان در زندگى خود در معرض آفات و بلاهاى زيادى است. حوادثى از درون و برون، انواع بيماريها، ميكربها، انواع حادثه‏ ها و خطراتى كه از زمين و آسمان می جوشد، انسان را احاطه كرده ‏اند. مخصوصاً به هنگام كودكى، كه آگاهى انسان از اوضاع اطراف خود بسيار ناچيز است و هيچگونه تجربه‏ اى ندارد؛ در هر گامى خطرى در كمين او نشسته است و گاه انسان تعجب می ‏كند؛ كه كودك چگونه از لابلاى اين همه حوادث جان به سلامت می برد و بزرگ می ‏شود. مخصوصا در خانواده‏ هايى كه پدران و مادران چندان آگاهى از مسائل ندارند و يا امكاناتى در اختيار آنها نيست؛ مانند كودكانى كه در روستاها بزرگ می ‏شوند و در ميان انبوه محروميت ها، عوامل بيمارى و خطرات قرار دارند.

اگر براستى در اين مسائل بينديشيم، احساس می ‏كنيم؛ كه نيروى محافظى هست كه ما را در برابر حوادث حفظ می ‏كند و همچون سپرى از پيش رو و پشت سر محافظ و نگهدار ما است.

در بسيارى از مواقع، حوادث خطرناك براى انسان پيش می ‏آيد و او معجزه‏ آسا از آنها رهايى می ‏يابد؛ بطورى كه احساس می ‏كند همه اينها تصادف نيست بلكه نيروى محافظى از او نگهبانى می ‏كند.

در روايات متعددى كه از پيشوايان اسلام نقل شده نيز روى اين تاكيد شده است، به ذکر چند نمونه اکتفا می کنبم:

در روايتى از امام باقر (علیه السلام) مى‏ خوانيم كه در تفسير آيه فوق فرمود:
«يحفظ بامر اللَّه من ان يقع فى ركى او يقع عليه حائط او يصيبه شى‏ء حتى اذ جاء القدر خلوا بينه و بينه يدفعونه الى المقادير و هما ملكان يحفظانه بالليل و ملكان من نهار يتعاقبانه»

يعنى: "به فرمان خدا انسان را حفظ می كند از اينكه در چاهى سقوط كند يا ديوارى بر او بيفتد يا حادثه ديگرى براى او پيش بيايد؛ تا زمانى كه مقدرات حتمى فرا رسد در اين هنگام آنها كنار می ‏روند و او را تسليم حوادث مى‏ كنند، آنها دو فرشته‏ اند كه انسان را در شب حفظ می ‏كنند و دو فرشته‏ اند كه در روز كه به طور متناوب به اين وظيفه می ‏پردازند."(3)

در حديثى ديگر از امام صادق(علیه السلام) می ‏خوانيم:
«ما من عبد الا و معه ملكان يحفظانه فاذا جاء الامر من عند اللَّه خليا بينه و بين امر اللَّه»:
" هيچ بنده ‏اى نيست؛ مگر اينكه دو فرشته با او هستند و او را محافظت مى‏ كنند، اما هنگامى كه فرمان قطعى خداوند فرا رسد، او را تسليم حوادث می كنند." (4) (بنا براين آنها تنها او را از حوادثى كه به فرمان خدا قطعيت نيافته حفظ مى‏ كنند).

در نهج البلاغه نيز می ‏خوانيم كه امير مؤمنان على(علیه السلام) فرمود:
«ان مع كل انسان ملكين يحفظانه فاذا جاء القدر خليا بينه و بينه»:
" با هر انسانى دو فرشته است كه او را حفظ می ‏كنند، اما هنگامى كه مقدرات حتمى فرا رسد او را رها می ‏سازند" (5)

همچنين در خطبه اول نهج البلاغه در توصيف فرشتگان و گروه‏ هاى مختلف آنها می خوانيم:«و منهم الحفظة لعباده» گروهى از آنها حافظان بندگان اويند.(6)

البته عدم آگاهى از وجود اين فرشتگان از طريق حس يا از طريق علوم و دانشهاى طبيعى هرگز نمى‏ تواند دليل بر نفى آنها باشد چرا كه اين منحصر به مورد بحث ما نيست، قرآن مجيد و همچنين مذاهب ديگر خبر از امور فراوانى كه ماوراء حس انسان است داده اند كه بشر از طرق عادى نمی ‏تواند از آنها آگاهى يابد.

از اين گذشته؛ همانگونه كه در بالا گفتيم، ما در زندگى روزانه خود، نشانه‏ هاى واضحى از وجود چنين نيروى محافظى می ‏بينيم و احساس می كنيم كه در برابر بسيارى از حوادث مرگبار بطور اعجاز آميزى نجات می ‏يابيم، كه تفسير و توجيه همه آنها از طريق عادى و يا حمل بر تصادف مشكل است. (و من خود بعضى نمونه‏ هاى آن را در زندگى ديده‏ ام كه راستى حيرت‏ آور بوده، حتى براى شخص ديرباورى مثل من دليلى بوده است براى وجود آن محافظ نامرئى!)(7)

علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) هم در تفسیر این آیه می فرماید:
معناى جمله "مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ"، توسعه می ‏يابد، هم امور مادى و جسمانى را شامل می ‏شود و هم امور روحى را پس همه اجسام و جسمانياتى كه در طول حيات ايشان به جسم او احاطه دارد بعضى از آنها در پيش روى او قرار گرفته، و بعضى در پشت سر او واقع شده ‏اند، و همچنين جميع مراحل نفسانى كه آدمى در مسيرش بسوى پروردگارش می ‏پيمايد، و جميع احوال روحى كه به خود می ‏گيرد، و قرب و بُعدها و سعادت و شقاوت ها و اعمال صالح و طالح و ثواب و عقابهايى كه براى خود ذخيره می ‏كند، همه آنها يا در پشت سر انسان قرار دارند و يا در پيش رويش.(8)

این حفاظت، یک موهبت الهی برای همه انسان ها از سوی خداست؛ اما همان گونه که اشاره شد، این نگهبان های انسان، تا هنگامی کاراریی دارند که تقدیر حتمی انسان از سوی خدا پیش نیامده باشد؛ همان دم که مقدرات حتمی پیش آمد این نگهبان ها راه را برای اصابت آن تقدیر باز می گذارند.

شاید سوال شود چرا برخی در این برنامه الهی حفظ می شوند و برخی دیگر حفظ نمی شوند؟؟
جواب: علت این امر همان است که در بالا هم اشاره شد؛ این محافظت تا زمانی انجام می پذیرد که مقدرات حتمی انسان پیش نیامده باشد. از طرفی در آیه شریفه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» به درستی که خدا امورات هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر این که آنها خود آن را تغییر دهند.(9) بنابراین خدا این ماموران را برای حفاظت انسان از بلاهای غیر مترقبه قرار می دهد ولی برخی از انسان ها با اراده و اختیار خود زمینه را برای تباهی و نابودی خود فراهم می سازند و اگر اینگونه شد آن عوامل بازدارنده را بی اثر می کند تا اراده و اختیار بشر در زندگی اش اثر داشته باشد .

اما درباره آن سوالی که فرمودید : مگر همه نباید از ذات خیر خواه الهی بهره ببرند و آیا این حفظ شدن در پناه خدا جزء توحید ربوبی نیست؟
جواب می دهیم: ما قائل هستیم؛ که خدا هر کاری را که بخواهد می تواند انجام دهد و هیچ کاری نیست مگر این که خدا توانایی انجام آن را دارد؛ اما از آنجا که خدا حکیم است و بنابر حکمتِ خود، انسان را با اراده و اختیار خلق کرده است؛ حال اگر با عامل دیگر(مثلاً فرشتگانِ نگهبان)، به گونه ای عمل کند که اراده و اختیار انسان از اثر بیافتد این کار غیر حکیمانه است، و کار غیر حکیمانه از خدا سر نمی زند. برای همین است که در آیه مورد بحث می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ.(10) یعنی خدا هیچ قومی را تییر نمی دهد تا این که آن قوم خودشان را تغییر دهند. چه به خوب چه به بد!
مثالی می زنم: کسی با سوء اختیار و اراده خود، دست به خود کشی می زند و می خواهد بلایی سر خود بیاورد؛ مثلا طناب دار را دور گردن خود می اندازد و خود را رها می کند این فرد، با سوء اختیار خود، اراده کرده که به خود آسیب بزند و خود را بکشد. از طرفی خدا فرشتگانی برای حفاظت این فرد دارد. آیا حکیمانه است که خدا کار این فرد را در خود کشی بی اثر کند ؟؟ هرگز.


پی نوشت ها:
1- رعد: 11.
2- مکارم شیرازی، تفسير نمونه، اسلامیه، ج 10، ص 143.
3- مجلسی، بحار الانوار،تراث، ج56 ،ص 179.
4- مجلسی،بحار الانوار،تراث، ج56، ص 186.
5- نهج البلاغه كلمات قصار جمله 201.
6- نهج البلاغه، خطبه 1.
7-مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏10، ص: 143الی 145.
8- طباطبایی، ترجمه الميزان، جامعه مدرسین، ج‏11، ص: 421.
9- رعد:11.
10- همان.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64421&p=1012199&viewfull=1#post10...