آیا مسلمانان در جنگ های خلفاء مرتکب جنایت شده اند؟

پرسش:
آیا مسلمانان در جنگ های زمان خلفا مرتکب جنایت شده اند؟ چرا وقتی با اهل سنت بحث می کنید آمار و ارقام کشتار در فتح ایران را مطرح می کنید و وقتی با ایرانسیم ها بحث می کنید کشتار را انکار می کنید؟آیا کشتاری که در صحیح است که سپاهیان عمر دونفر ایرانی را فرا می خواندند وبه یکی دستور می دادند رفیقش را بکشد که در تاریخ طبری آمده(تاریخ الامم والملوک طبری جلد۴ صفحه۱۳۵) یا صحیح است برادر هشام بن عبدالملک در حیزان یکی از شهرهای ارمنستان همه مردم الا یک نفر و یک سگ را نکشت؟ (تاريخ اسلام، ج 7، ص 308) و آیا صحیح است که با خدا پيمان بست كه با آن خون، آسياب را به گردش درآورده، گندم آرد نمايم و از آن نان تهيه كرده و بخورم؟(تاريخ الطبري، ج 5، ص 300)

 

 


پاسخ :
در مورد فتح ایران نظرات مختلفی ارائه می شود اما واقعیت این است که نه گل بلبلی که برخی ادعا می کنند بوده و نه کشتار وحشیانه ای که در فضای مجازی مطرح است، خواه از طرف اسلام ستیزان گفته شود و خواه از طرف کسانی که در مقابل اهل سنت پاسخگویی می کنند.
اما قبل از بیان پاسخ دو نکته را عرض می کنم:
نکته اول:
کتابهای تاریخی منبع از قبیل تاریخ طبری، گزارش نویس هستند، گاهی در یک حادثه چندین گزارش متفاوت و متضاد می آورند که گاهی با هم 180 درجه تفاوت دارند.
هنگامیکه این گزارشها به دست اسلام ستیزها می افتد، گزارش صلح را کنار می گذارند، و گزارشی که بیشترین خشونت در آن است را بزرگ نمائی می کنند.
نکته دوم: این کتابها کتابهای تخصصی هستند.
هر علمی منابع تخصصی خود را دارد. در منابع تاریخی کهن نیز چنین است. این منابع روزنامه نیست بلکه کتاب علمی است. باید به علوم و فنون مختلف آگاه باشیم یا بتوانیم گزارش صحیح از غلط را تشخیص دهیم، باید علم رجال بدانیم تا از ثقه یا عدم ثقه بودن گزارشگر اطلاع پیدا کنیم و هر گزارشی را صرف اینکه در طبری آمده است نپذیریم.
باید علم ادبیات عرب بدانیم. مثلا در زبان عربی وقتی فعل مجهول بکار می رود یعنی بجای «گفت» «گفته شده است» بکار می رود. مشعر به ضعف است، یعنی خود نویسنده نیز این مطلب را قبول ندارد. اما اگر این نکته را ندانیم گزارشی که نویسنده آن قبول ندارد تلقی به قبول می کنیم.
نکته سوم: یکی از شگردهایی که اسلام ستیزان به کار می برند جمله ای را به نقل از طبری و یکی دیگر از مورخین بیان می کند، جلد و صفحه ای نیز زیر آن می گذارند. اما با زرنگی از بیان کتاب نامه خودداری می کنند که قابل پیگیری نباشد. می گویند طبری، فلان جلد، فلان صفحه،
طبری بارها از طرف انتشارات های مختلف چاپ شده که هر کدام جلد وصفحه آن متفاوت است. کدام چاپ، کدام مصحح و کدام ...؟

برای نمونه نسخه ای از طبری که بنده دارم در جلد4 صفحه135 چنین نوشته است:
عروة بن وليد به نقل از كسانى از قوم خويش گويد: در آن اثنا كه مردم نهاوند را محاصره كرده بوديم يك روز سوى ما آمدند و جنگ انداختند و طولى نكشيد كه خدا هزيمتشان كرد و سماك بن عبيد عبسى يكى از آنها را دنبال كرد كه هشت اسب سوار همراه وى بودند، آنها را به جنگ طلبيد و هر كه بيامد كشته شد تا همه را بكشت.
آنگاه به كسى كه جماعت همراه وى بودند حمله برد و اسيرش كرد و سلاح وى را بگرفت و مردى عبد نام را پيش خواند و اسير را به او سپرد.
آن شخص گفت: «مرا پيش سالارتان ببريد كه با وى درباره اين سرزمين صلح كنم و جزيه بدهم تو نيز كه مرا اسير كرده ‏اى هر چه مى‏ خواهى بخواه كه بر من منت نهاده‏ اى و مرا نكشته‏ اى من اكنون بنده توام اگر مرا پيش شاه برى و ميان من و او سازش آورى سپاسگزار تو باشم و برادر من باشى‏.(1)


اما آدرس دوم: ذهبى درباره فتح ارمنستان مى نويسد: "مسلمه" برادر "هشام بن عبد الملك" از اهل حيزان ( حيزان از شهرهاى ارمنستان مى باشد كه نزديكى شهر شيروان واقع شده است.) خواست كه با او صلح كنند، ولى آنان قبول نكردند; پس با ايشان به سختى جنگيد. وقتى كه ايشان از او طلب صلح و امان كردند، قسم خورد كه از ايشان هيچ مردى و حيوانى (سگى) را نكشدپس همه ايشان را جز يك سگ و يك مرد كشت; و او چنين تصوّر مى كرد كه اين كار جايز است و جنگ بر نيرنگ استوار است(2)
پاسخ این است که:
یک: ذهبی متعلق به قرن هشتم است. یعنی 800سال بعد از فتوحات.
بنابراین ذهبی باید از منابع چون طبری نقل کند. طبری خود نیز با فتح ایران 300سال فاصله دارد، لذا می بینیم طبری از چه راوی نقل کرده، راوی راستگو است یا نه، سپس می گویم این گزارش صحیح است یا نه!!!
اگر به صدر گزارش ذهبی نگاه کنید می بینید نه منبع قبل از خود را بیان کرده و نه راوی این گزارش را بلکه بدون مقدمه، اصل گزارش را بیان نموده است.
دو: بر فرض اینکه گزارش ذهبی را بپذیرم، متعلق به چه زمانی است؟ ذهبی این مطلب را ذیل اتفاقاتی که در سال (سنة ثلاث عشرة و مائة)(113 هجری قمری)(3) آورده است. یعنی به فتوحات اولیه مربوط نمی شود. متعلق به زمان بنی امیه است. 52 سال بعد از واقعه کربلا است. بله ممکن است که بنی امیه ای که به اهل بیت پیامبراش رحم نکردند، امام حسین (علیه السلام) و یارانشان را به شهادت رساندند و خاندان ایشان را به اسارت بردند هر جنایتی را ممکن است انجام دهند. این جریان جنگ های مصطلح فتح ایران ربطی ندارد. ما وقتی از فتح ایران حرف می زنیم از زمان خلیفه دوم شروع می شود تا اواسط دوره خلیفه سوم یعنی عثمان تمام می شود. البته ما این سه خلیفه را(ابوبکر، عمر و عثمان) را نیز قبول نداریم اما در زمان فتوحات آنها همانطور که در پستهای اولیه عرض کردم مسلمانان هنوز خلق و خوی مسلمانان عصر پیامبر (صلی الله علیه واله) را داشتند. و گذشته از آن برخی از یاران حضرت علی (علیه السلام) با چراغ سبز ایشان، وارد شدند و سعی کردند تا حد توان از آمار خشونت از طرفین بکاهند.
آدرس سوم نیز در جلد و صحفه ای که از طبری در دست بنده است نیامده اما با جستجو منظور شما را یافتم که در جای دیگری طبری آمده است.(1)
جریان متعلق به سال 98یعنی باز در زمان بنی امیه است. بنی امیه از هیچ اقدامی چه علیه اعراب مخالف خودشان و چه علیه ایرانیان و چه علیه هر قومی فروگذار نمی کردند. اینان همان طور که عرض کردم بدترین جنایت را علیه خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) انجام دادند.بدیهی است چنین حیواناتی به ایرانیان نیز اگر دست یابند رحم نخواهند کرد.
ما وقتی می گوئیم فتح ایران، منظورمان فتحی است که در سال 30 هجری با کشته شدن یزدگرد پایان پذیرفت. حتی در این زمان نیز همه اعمال و رفتار سپاه اسلام مورد قبول ما نیست. بلکه تنها ما در صدد هستیم با بررسی های تاریخی، مبالغه گوئی در کشتار را نفی کنیم. و از یک کلاغ چهل هزار کلاغ اسلام ستیزان جلو گیری نمائیم
بنابراین پس از شهادت امام علی (علیه السلام)معاویه بر گرده مسلمانان سوار شد، پس از آن یزید، پس از آن مروان و دودمان مروان.
این جنابتکاران با مخالفان خود از هیچ گونه ظلم و ستمی خودداری نمی کردند. نه به عرب زبان نه به ایرانی جماعت و نه به هیچ قوم دیگری. ملاک آنها دشمنی با بنی امیه بود. هر کس بود قلع و قمع می کردند.
بنابراین نه گفته کسانی قائلند ایران با سلام وصلوات فتح شده صحیح است و نگفته کسانی که از کشتار وحشیانه دم می زنند بلکه این فتح تلفاتی داشته اما آنچه در فضای مجازی توسط اسلام ستیزان مطرح می شود صحیح نیست.

 

 


منابع:
1. تاريخ طبری، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387، ج4، ص135
2. ذهبی(م 748)، احمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413، ج‏7،ص:308
3.ذهبی، پیشین،ج‏7،ص:307
4. طبری، پیشین، ج6، ص540-541

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64573&p=1012987&viewfull=1#post10...