چرا موقعیت برای برخی به شر و برای برخی به خیر و لذت ختم می شود؟

پرسش: چه منطقی و مبناهایی برای شکل گیری موقعیت ها در زندگی وجود دارد ؟
چرا موقعیت برای برخی به شر و برای برخی به خیر و لذت ختم می شود؟
یک پدیده ی تصادفی است یا برنامه ریزی شده و ربطی به تقدیر دارد ؟
آیا طینت و باطن افراد برای فراهم شدن موقعیت ها بدون هنوز هیچ اقدامی تاثیر دارد ؟

 


پاسخ:
موقعیتها و شرایطی که در زندگی انسان پدید می آید، به دو بخش عمده تقسیم میشود. بخشی از موقعیتها، قبل از به دنیا آمدن تا ابتدای دوره ای است که انسان بتواند کار خیر و شری را اگاهانه انجام دهد. بخشی دیگر نیز پس از این دوره است.
بنابراین لازم است هر دو بخش به صورت مجزا بررسی و نقش هر یک بیان شود.


در مورد بخش اول ازموقعیتهای زندگی انسان، عواملی چند تاثیر دارد. عواملی از قبیل، موقعیتهای وراثتی، نحوه عملکرد والدین، محیط زندگی و اجتماع. در این میان، عامل اول از قبلی پر رنگتر است.
اینکه پدر و مادر قبل و بعد از انعقاد نطفه چگونه رفتار کرده باشند. و اینکه آنها چه لقمه ای را برای فرزند خود مهیا کرده باشند، تاثیر زیادی در مهیا شدن برخی موقعیتهای نیک و بد برای فرزند ایجاد میکند.

محیط زندگی فرد در خانواده و اجتماع نیز بسیار مهم است. فردی که در یک محیط مختلط در حال درس خواندن است با کسی که در محیط کاملا پاستوریزه شده و مراقبت شده درس میخواند و تلاش میکند در یک درجه از خطر پذیری نیستند.
فردی که در یک خانواده خلافکار بزرگ میشود با کسی که در خانواده یک انسان فرهنگی بزرگ شده است در یک درجه از قرار گرفتن در شرایط خلاف و بزه نیست.

اجتماع نیز بسیار موثر است. فردی که مثلا در یک محیط مذهبی هست که واقعا به دیانت اهمیت قائلند و بر اساس آن نیز عمل میکند، با کسی که مثلا در یک محیط بی بند و بار قرار دارد به یک اندازه در تیررس خلافکاری نیستند.

اما نکته مهم اینجاست که
اولا: هیچ یک از اینها، تنها و نهایتا در حد تاثیر گذاری و زمینه چینی برای عملکرد انسان نقش ایفا میکنند و نقش هیچ یک بر هم زننده اختیار و قدرت انتخاب انسان نیست.
انسان آنچنان قدرتی دارد که میتواند کاملا برخلاف جریان خروشان آب حرکت کند.
و اگر نمیتواند اینچنین رفتار کند، باید شرایط و زمینه های مخالف قوی را تغییر دهد و به تعبیر قران کریم مهاجرت کند.
آنجا که در پاسخ کسانی که شرایط محیطی را دستاویزی برای کارهای خلاف خود معرفی میکنند میفرماید:

«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً »(1)
«
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏‌اند، [وقتى‏] فرشتگان جانشان را مى‏‌گيرند، مى‏‌گويند: «در چه [حال‏] بوديد؟» پاسخ مى‏‌دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مى‏ گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‏] بد سرانجامى است.»

بخش دوم از موقعیتهایی که برای انسان در زندگی اش ایجاد میشود، نیز گرچه باز هم تاحدودی متاثر از شرایطی است که در مرحله نخست بیان شد، ولی بیشتر از همه، متاثر از انتخابهای و عملکرد اختیاری خود فرد است.

یک دسته همان عوامل خارج از اختیار انسان است. یعنی نه انتخاب آنها به دست انسان بوده است و نه قدرت زدودن کامل انها را دارد.
مثلا اینکه در چه خانواده ای بوده است و از چه والدینی و از چه لقمه ای استفاده ای نموده است و در چه محیطی بزرگ شده است. اینها نه ایجادش به دست انسان بوده است و نه الان که بزرگ شده است، قدرت به هم زدن انها را دارد.
در مورد این دسته، که نحوه تاثیر گذاری اش با نحوه تاثیر گذاری این عوامل در دوره نخست تفاوتی ندارد. هم به همان اندازه متاثر است و هم انسان قدرت عملکرد برخلاف آن عوامل را دارد.

اما دسته دوم که یا ایجادش به دست انسان بوده است(مثلا اینکه در چه محیطی ساکن شود یا از چه مالی استفاده کند و در چه محیطی به کار مشغول شود و ....) یا قدرت بر هم زدنش را داشته است(مثلا محیط زندگی کودکی خودرا تغییر دهد یا سبک زندگی خود را تغییر دهد و ...)
در مورد این دسته نیز که کاملا مشخص است
شخص به واسطه ایجاد آن شرایط مقصر است، ولی
با این حال، این شرایط و زمینه ها، نیز علیت تام در عملکرد انسان ندارند و هرچقدر که قدرت آنها زیاد باشد، باز هم قدرت انتخاب را از انسان نمیگیرد و افراد میتوانند کاملا برخلاف آنها عمل کند.

بنابراین مشخص میشود که هیچ عاملی بیرون از انتخاب و اختیار انسان در عملکرد او نقش تام و تمام را ندارد و جز خود انسان، هیچ مسئول دیگری جوبگوی اعمال انسان نیست.

پی نوشت:
1.
سوره نساء، آیه97

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64136&p=1011018&viewfull=1#post10...