معیار تعیین حقوق عادلانه چیست؟

پرسش:
یک کسی هست فرضا، مادرزادی صدای خیلی خوبی دارد و استعداد بالایی برای خوانندگی دارد. بعد از مدتی، به درآمد میلیونی می رسد. این درآمد سرشار عادلانه هست؟آیا منطقی است؟ وقتی از اون طرف می بینیم، یک بنده خدایی، بنا به دلایلی کارهای طاقت فرسا انجام می دهد و به این درآمد هم نمی رسد. آیا آن میزان درآمد بالای فلان خواننده، با توجه به درآمد این کارگر منطقی و عادلانه است؟ اصلا معیار تعیین حقوق چه چیزی است تا عادلانه باشد؟

 

 


پاسخ:
پرسش حاضر درباره مساله عدالت اقتصادی و تعیین حقوق و دستمزد است. در ادامه، نکاتی را در این حوزه تقدیم می کنیم:

اولا تعیین حقوق و دستمزد را باید بر مبنای کار و عمل تعریف کرد. آنچه در اسلام اهمیت دارد، نیروی کار است. نیروی کار به میزانی که کار و عمل می کند دارای حقوق مالی است: «لاثَوابَ لِمَن لاعَمَلَ لَهُ»(1)؛ یعنی: «کسی که کاری انجام نمی دهد پاداشی به او تعلق نمی گیرد».

اگر کسی کاری انجام ندهد و صرفا از طریق پول و معاملات ربوی، تولید ثروت کند، محکوم است و نمی تواند در آن مال تصرف کند و در محاکم قضایی مجرم شناخته می شود و در آخرت نیز محکوم به عذاب است: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»(2)؛ یعنی: « خدا بيع را حلال كرده، و ربا را حرام».

ثانیا معیار دیگری که در تعیین حقوق مالی موثر است، داشتن عملکرد مثبت است؛ یعنی کاری پاداش دارد که بی فایده نباشد. هر میزان، کارآیی کار بیشتر باشد، حقوق بیشتری نصیب شخص می شود: امام علی (علیه السلام) می فرماید: «و لُکلٍّ عَلَی الوالی حقٌّ بقَدَرِ ما یَصلَحُ«(3)؛ یعنی: «برای هریک از زیر دستان بر مافوق خود حقی است به اندازه ای که کارها را اصلاح می کند.»

در اینجا به میزان ساعت کار و یا حجم کار انجام شده اشاره ای نشده است بلکه حق کارکنان بستگی به میزان بهبودی است که در کار ایجاد می کنند که از آن به عنوان برخورداری از عملکرد مفید و مثبت یا «اثربخش » یاد می شود.

ثالثا معیار دیگر، سختی کار است. ملاک دیگری که می تواند پایه پرداخت مزد باشد، مشقت و سختی کار است که این حدیث می تواند بخوبی بیانگر این موضوع باشد. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «علی قَدِرِ البلاءِ یکونُ الجزاءُ»(4)؛ یعنی: «جزاء و پاداش (هر فرد یا هر کار) به مقدار سختی و مشقت آن است.»

همچنین در بخش دیگری از فرمایشات امام علی (علیه السلام) این موضوع به وضوح و روشنی بیشتری بیان شده است آنجا که می فرماید: «نیز مقدار رنج هر یک را در نظر دار و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار و در پاداش او به اندازه رنجی که دیده و زحمتی که کشیده کوتاهی مکن، مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنج اندک او را بزرگ شماری و فرودی رتبه فردی سبب شود کوشش سترگ وی را خوار به حساب آوری.» (5)

رابعا یکی از ملاک های دیگری که می بایست در میزان پرداخت حقوق و پاداش مد نظر باشد، نوع کار و تخصص افراد است. این ملاک را می توان از شیوه تقسیم غنائم بین رزمندگان اسلام از سوی پیامبر عظیم الشان (صلی الله علیه و آله) بازیابی کرد، امام صادق علیه السلام می فرماید: «کان رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) یجعلُ للفارسِ ثلاثة اسهم وللراجلِ سهماً(6)؛ یعنی: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای سواره نظام سه سهم و برای پیاده نظام یک سهم از غنایم قرار می داد.»

با عنایت به نکاتی که گذشت، روشن می شود که برای تعیین حقوق معیارهای متفاوتی مطرح شده است اما روشن است که اعمال این کلیات در عرصه کشوری نیازمند مدل اقتصادی مناسب است که باید آن را متخصصان اقتصاد اسلامی طراحی و حاکمان اجرایی کنند.

اما این که چرا عده ای پولدار و عده ای فقیر هستند و عده ای راحت تر به ثروت دست می یابند و عده ای هیچ گاه به ثروت نمی رسند، گفتنی است که:

گاهی علت چنین تفاوتی، به تلاش های متفاوت انسانها باز می گردد؛

گاهی هم به توزیع ناعادلانه ثروت و موقعیت شغلی در جامعه باز می گردد؛

و گاهی هم ناشی از مشیت الهی است برای آزمون انسانها. در هر حال، هر یک از ما در موقعیت خاصی قرار می گیریم و متناسب با توانایی و موقعیتی که داریم، از ما انتظار خاصی مطرح می شود که در فردای قیامت باید متناسب با آن پاسخگو باشیم. گاهی ما به خوشی و نعمت امتحان می شویم و گاهی به فقر و تنگدستی و شرور.

این که منشا این تفاوت ها کدام یک از این گزینه ها است، دقیقا معلوم نیست و بستگی به مورد دارد.

در هر صورت ما موظفیم بکوشیم تا متناسب با شرایطی که داریم، و متناسب با اصول انسانی و اسلامی، مناسبات اداری و کاری را به صورت عادلانه تنظیم کنیم و از ظلم و تبعیض جلوگیری کنیم و در این مسیر استقامت و صبوری بورزیم.

 


پی نوشت ها:
1. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم‌، دار الکتب الاسلامی، 1410ق، ج 1، ص783
2. بقره: 275
3. سید رضی، نهج البلاغه، انتشارا مشهور، 1379، نامه 53
4. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم‌، دار الکتب الاسلامی، 1410ق، ج 1، ص 452
5. سید رضی، نهج البلاغه، انتشارات مشهور، 1379، نامه 53
6. الحر العاملي، الشيخ أبو جعفر، وسایل الشیعه، انتشارات اسلامیه، ج11، ص 88

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64520&p=1010853&viewfull=1#post10...