رابطه ی خدا با این متهم چیست؟

سوال:
کودک 11 ساله ای به واسطه توطئه یکی از اطرافیان ناخواسته به سختی معتاد شده است تا جایی که تا سن حدود 21 سالگی برای تامین موارد مخدر دست به هر کار ناپسندی زده است حال سوال اینجاست رابطه ی خدا با این متهم چیست؟ آیا این بلاهایی که سرش آمده حقش بوده؟ (او که گناهی نداشته) چرا خداوند شرایطی را فراهم نکرد تا این بچه در سن کم به این وضع دچار نشود؟ این بچه که اختیاری در معتاد شدن خودش نداشته؟ آیا خدا او را در این فساد انداخته است؟ یا اسباب و علل مادی و تزاحمات عالم مادی این کودک را مبتلا کرده است در صورت اول یعنی خدا انسان را در فساد می اندازد؟؟ در صورت دوم یعنی خدا تابع علت و معلول های مادی است و توان مقابله با آنها را ندارد؟؟
آیا اصلا موجودی به نام خداوند که مبدا و معاد همه چیز هست و در این عالم فعالانه عمل میکند داریم؟ تاکید من روی کلمه ی فعالانه است. یا این که خدا یک گوشه نشسته و ساعت را کوک کرده و خودش معلوم نیست کجاست؟ یا این که منظور از خدا همون نظام علی ومعلولی عالم هست.
نظام علی و معلولی تابع خداست یا خدا تابع نظام علی معلولی؟ اگر خدا در نظام علی و معلولی هیچ دخالتی نمی کند و همه چیز طبق نظام علی و معلولی است چگونه می توان به خدا و وعده های او اعتماد کرد بهتر است برویم زندگی مادی خودمان را بکنیم؟؟

 


جواب:
خدا خالق همه نظام آفرینش و حتی خالق نظام علی و معلولی است و قدرت خدا فوق این نظام علی و معلولی است (نظام علی و معلولی تابع اراده خداست) از طرفی خدا اراده کرده است که انسان در عالم ماده ای که تحت نظام علی و معلولی است امتحان شود و در این دار تزاحمات (عالم ماده) اسباب امتحانش فراهم شود و خدا با این که می تواند همه اوضاع را بر وفق مراد و مطابق حال انسان تغییر دهد اما حکمتش ایجاب می کند که جز در موارد اندکی (معجزات) این کار را انجام نداده تا انسان با امتحان شدن و تلاش در این عالم و دار تزاحمات به کمال لایق خودش برسد.

توضیح بیشتر:
آیات و روایت، هدف نهایی از خلقت رو رسیدن به مقام بندگی ترسیم می کند به عبارتی دیگر هدف این است که انسان در این دنیا با مجاهده (جهاد اکبر) به مقام عبودیت نائل آید. « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (1)
هدف انسان در این دنیای فانی رسیدن به قلّه رفیع انسانیت است و یقینا سیر به سوی این هدف سختی هایی در پی خواهد داشت، دنیا به منزله سکوی پرواز انسان به اوج انسانیت است و انسان باید خودش تلاش کند تا به این مقام برسد مثل اینکه بذر درخت باید در خاک کاشته شود، آب و نور بدان برسد تا رشد کند انسان هم رشدش به این است که در چنین دنیایی (با ویژگی های خاص خود) باشد تا رشد پیدا کند و کمالات انسانی را کسب کند.
با این مقدمه معلوم می شود که حضور در این دنیا برای چیست؛ حضور در این دنیا برای رشد و ترقی انسان ، برای سیر الی الله و برای رسیدن به قلّه انسانیت ضروری است، چنانکه رشد و بقای بذر و در نهایت شکوفه دادن و ثمر دادن لازمه اش این است که درون خاک باشد، آب و نور به اندازه کافی بدان برسد که اگر غیر این باشد این بذر نه تنها رشد نمی کند بلکه بعد از مدتی پوسیده شده و از بین خواهد رفت.
خداوند بذر وجوی انسان را در دنیا کاشت تا این بذر شکوفا شده استعدادهای بالقوه خود را فعلیت بخشد، فعلیت یافتن استعدادهای بالقوه انسان فقط و فقط در همین دنیا و با همین خصوصیات و ویژگی ها امکان پذیر است و لاغیر.

اگر کودک بخواهد به مراحل علمی تحصیلی برسد یقینا باید از مدرسه آغاز کند مشکلات تحصیل را با جان و دل پذیرا باشد، مشکلات سحر خیزی، مشکلات امتحان، مشکلات درس خواندن و ... را باید تحمّل کند در غیر این صورت نمی تواند به اهداف عالیه تحصیلی نائل شود. کودکی که قصد رسیدن به اهداف عالیه دارد تنها راهش محیط مدرسه است و راهی جز این ندارد.

هدف خداوند هم از خلقت انسان، رسیدن انسان به مقامات عالی انسانی است، رشد انسان و سیر انسان به سوی خداست، این هدف محقق نمی شود مگر اینکه در چنین دنیایی با مواد مختلف امتحان شود تا پرورش یابد:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‌ (2)
حال انسان در این دنیا طبق فرمایش قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) همیشه در حال امتحان است، مهم این است که انسان همیشه این نکته را به یاد داشته باشد که در هر حال از جانب خداوند متعال آزمایش می شود هر حرکتی که انجام می دهد ، هر فعلی که انجام می دهد امتحان است.
مانند یک دانش آموز که دائم در مدرسه باید درس بخواند امتحان دهد تا رشد کند و کسی نباید از معلم حکیم و دانای او انتظار داشته باشد که برای راحتی دانش آموز سوالات امتحانی را قبل از امتحان به او نشان دهد و یا همان روز اول مدرک پایان سال را به او بدهد.

غرض این که وجود انسان در این دنیا برای عروج انسان به ملکوت (که هدف از خلقت نیز همین است) لازم و ضروری است چنانکه وجود مدرسه برای کودک و وجود آب و خاک برای رشد بذر لازم و ضروری است، انسان فقط در این دنیا می تواند رشد کرده و قابلیت های بالقوه خود را فعلیت بخشد.

این دنیا هم ویژگی های خاصّ خود را دارا است، چنانکه در روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمود « أبَى اللّه ُ أن يُجرِيَ الأشياءَ إلاّ بِأسبابٍ ، فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيءٍ سَبَبا ... » (3) خداوند ابا دارد از اين كه چيزها (امور) را جز از طريق اسباب فراهم آورد . از اين رو ، براى هر چيزى ، سببى قرار داده است.

خداوند اراده فرموده است امور این دنیا را با اسباب و علل اجرا کند، اگر چه قدرت خداوند بی نهایت است و اگر صلاح دانست یقینا می تواند آن اسباب و علل را بی اثر کند چنانکه اثر آتش را برای ابراهیم (علیه السلام) برداشت و ... امّا در کلّ صلاح انسان به این است خداوند اثر اسباب و علل را برندارد و دنیای مادّه با اسباب و علل بچرخد چون اگر قرار بود اسباب و علل را بردارد از همان اول انسان را در عالم برزخ یا عالم ملکوت خلق می فرمود امّا اراده ی خداوند به این است که انسان در این دنیا رشد کند تا به تعالی روحی برسد چنانکه معلّم می تواند سوالات امتحانی را به دانش آموز بدهد تا دانش آموز در سختی و گرفتاری نیافتد اما آیا در این صورت دانش آموز رشد می کرد؟ مسلماً خیر .

طبق فرمایش قرآن کریم « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ »(4) که ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگى او پر از رنج‌هاست. انسان در سختی آفریده شده است، چون لازمه ی رشد و ترقی انسان سختی کشیدن است چون بلا و سختی انسان را رشد می دهد.
بنابراین تا به این لحظه معلوم شد که حکمت خداوند ایجاب می کند، آثار اسباب را برندارد چرا که این صورت امتحان معنی نخواهد داشت، شما فرض کنید خدا همه ی ستم پیشگان را با اراده ی خود از بین می برد، به هیچ ستمگری اجازه نمی داد ستم کند، فقط انسانی های باتقوی را اجازه ی حیات می داد آیا در این صورت امتحان معنی داشت؟
پس یقیناً خدا هست حتی اگر خدا را علّت صرف بدانید؛ منتهی حکمت الهی ایجاب می کند عالَم با این ویژگی های منحصر به فرد باشد، مثلاً اگر کسی ستم کرد خداوند جلوی او را نمی گیرد بله ممکن است در این بین کسی هم باشد که ستمدیده باشد امّا همین امتحان اوست.


مطلبی دیگری که سوال کننده باید به آن توجه کند ربط کامل معلول به علت است؛ معلول تجلّی و ظهور کمالات علّت است، لذا وجود معلول وابسته به وجود علّت است اگر لحظه ای علّت، فیض خود را دریغ کند معلول معدوم می شود؛ چنانکه اگر خورشید لحظه ای نور ندهد پرتوهای خورشید نیست می شوند. بنابراین اگر انسان هست اگر موجودات و عوالم مختلف هستند دلیلش این است که فیض وجودی علت العلل برقرار است و این بدین معنی است که خداوند هر لحظه به انسان فیض وجود را عنایت می کند.
بله خداوند مثل ساعت ساز نیست که ساعت را کوک کرده و رها می کند؛ خیر خداوند علت تامّه عالم هستی است و اگر لحظه ای فیض وجودی خود را بردارد چیزی باقی نخواهد ماند. خداوند اراده فرمود که امور عالم با اسباب خود اداره شود چون رشد و کمال انسان در این است، اگر آثار اسباب را بر می داشت انسان رشد نمی کرد. (در حالی که هدف رشد و تعالی انسان است)


حالا آن فردی که شما مثال زدید در سن 11 سالگی از طرف معلم معتاد شده است جرقه ی اعتیاد ایشان از 11 سالگی شروع شد، بسیار خوب، بنا به فرمایش شما الآن در سن 21 سالگی هستند، یعنی 6 سال از سن بلوغ شان گذشته است؛ آیا الآن مجبور هستند همچنان معتاد باشند؟ آیا هم اکنون اختیار از ایشان سلب شده است؟ ما قبول داریم که سن 11 سالگی سن کمی است و انتخاب با اختیار کمی دشوار است اما الآن چه آیا الآن نمی توانند اراده بکنند و اعتیاد را کنار بگذارند، قبول می کنیم که در گذشته با اعتیادی که داشتند موجب سلب اعتماد اطرافیان شدند اما ایشان یک انسان عاقل و بالغ هستند و می توانند با یک اراده فولادین جوانی اعتیاد را کنار بگذارند چنانکه نمونه های فراوانی داشته و داریم که فرد معتاد اعتیاد خود را کنار گذاشته و آبروی اجتماعی از دست رفته ی خود را برگردانده است.

دنيايي که ما در آن زندگي مي کنيم دنياي مادي است (اين مادي بودن باعث امتحان مي شود) و دار تزاحمات است و نمي توان يکساني امور را در آن تصور کرد مثلا آدم ها براي حضور در اين دنيا بايد از پدر و مادر خود متولد شوند و در همان خانواده زندگي کنند و از آنجا که انسان ها مختار اند پدر و مادر ها و خانواده ها از نظر اعتقادي و رفتاري با هم متفاوت خواهند بود و اين لازمه جهان ماده است پس فرد الف در خانواده خود با فرد ب در خانواده خود بدون شک تفاوت محيط خواهند داشت و گريزي از اين نيست يا بايد مادي بودن دنيا را کنار بگذاريم يا اختلاف را بپذيريم . اختلاف در محیط یعنی اختلاف در امتحانات. چون قرار است ما در این محیط ها و بستر دنیا امتحان شویم.
اگر شما بگویید که خداوند می توانست شرایطی را فراهم بکند که آن کودک 11 ساله معتاد نشود ، بله می توانست خدا بر هر کاری که بخواهد قادر است : «ان الله علی کلّ شی قدیر»(5) و طبق فرمایش قرآن کریم که فرمود: « لَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ »(6) اگر می خواستیم همه ی مردم را به راه راست هدایت می کردیم اما هدف این است که خوب از بد جدا بشوند، خداوند می توانست جلوی اعتیاد کودک 11ساله را بگیرد اما پس امتحان چه می شود؟ آیا معلم می تواند در امتحان شاگرد دخالتی داشته باشد؟ قرار است که پاسخ سوالات امتحانی را شاگرد با تلاش خود بدست بیاورد چنانچه قرار است انسان نیز امتحان بشود تا از این طریق رشد و تعالی پیدا کند. رشد و تعالی آن کودک 11 ساله همین است که هم اکنون که در سن 21 سالگی است اگر پشیمان است، اگر خفت را لمس می کند دست بکشد اگر چه سختی دارد اما می شود. با این که خدا توانایی جلوگیری از این فساد را دارد ولی حکمت خدا ایجاب می کند که نظام علی و معلولی عالم طبیعت را برای امتحان شدن انسان بر هم نزند.


اما آنچه که اين جا مهم است اين است که خدا آيا به همه اين ها يک نگاه و درخواست را دارد؟؟ خدا در قرآن مي فرمايد: «لا يکلف الله نفسا الا وسعها».(7)
انسان ها در اين که در چه خانواده اي به دنيا بيايند هيچ اختياري ندارند و در اين که پدر و مادر آنها در چه درجه اي از ايمان و اعتقاد و دين داري باشند بي تاثيراند و این که در چه محیطی بزرگ شوند و محیط بر آنها چه تاثیری بگذارد بی تقصیر و بی تاثیر اند براي همين خدا به اندازه آن چه که از محيط و خانواده و عقل ... به آنها دارايي داده از آنها تکليف مي خواهد و از آنها انتظار دارد در قرآن مي فرمايد: «لا يکلف الله نفسا الا وسعها».(8)

خدا در قضاوت ها و نمره دادن ها و درجه بندي افراد به داشته هاي آنها نگاه نمي کند چه بسا يک نفر داراي 1000 امتياز دارايي خانوادگي و عقلي و محيطي باشد و خود فرد در آن هيچ نقشي نداشته است بلکه خدا به تلاش و جهت گيري افراد بنا بر داشته هايشان نگاه مي کند و امتياز مي دهد در قرآن مي فرمايد: «ان ليس للانسان الا ما سعي».(9) دارايي حقيقي يک فرد به اندازه تلاش او است. چه بسا يک فردي با يک درجه دارايي خانوادگي ولي گرايش او به سمت خوبي ها باشد و جهت او مثبت باشد و با تلاش خود به درجه 3 برسد و يک نفر با 20 درجه دارايي خانوادگي جهت گيري منفي داشته باشد و به امتياز 15 برسد گر چه نفر دوم امتيازش علي الظاهر بيشتر است اما قدر و منزلتش از نفر اول کمتر است چون جهت گيري اش منفي است.
مهم اين است که خدا با چه مولفه اي بين ما قضاوت مي کند خدا به تلاش ما و جهت گيري ما امتياز مي دهد نه به داشته هاي غير اختياري و غير اکتسابي.

افراد با شرايط محيطي و خانوادگي نامناسب اگر يک قدم به سوي خدا حرکت کنند ارزشش به مراتب بيشتر از قدمي است که فرد واقع در محيط مناسب به سوي خدا بر مي داد.
این فرد معتاد با توانایی اندکی که دارد اگر یک قدم به طرف اصلاح شدن و کار خیر بردارد این جهت گیری او بسیار ارزشمند است و خدا این کار او را امتیازات فراوانی می دهد هر چند که از نظر جایگاه در دنیا شاید از خیلی از انسانها پایین تر باشد ولی در نزد خدا برای این جهت گیری و تلاشش ارشمند است. قرآن در مورد قیامت می فرماید: «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»(10) قیامت روزی است که این ترتیب های معمول و مشهود ما انسان ها به هم می خورد خدا برخی را که در نظر ما پست بوده اند را بالا می برد.
پس مهم این است که هر انسانی در هر موقعیتی که هست چه تلاشی انجام می دهد.

پی نوشت ها:
1- ذاریات:56.
2- بقره: 155.
3- کلینی، کافی، اسلامیه، ج1، ص 183.
4- بلد:4.
5- طلاق: 12.
6- نحل:9.
7- بقره:286.
8- همان.
9- نجم:39.
10- واقعه:3.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61881&p=1004215&viewfull=1#post10...