آیا مشاهده برخی صحنه های آشنا ؛دلیل بر جبر است؟

پرسش:
آیا مشاهده برخی صحنه های آشنا که گویی قبلا اتفاق افتاده، دلیل بر جبر یا حضور انسان در عوالم پیشین است؟

 


پاسخ:
برای دیدن صحنه های آشنا یا شنیدن کلام آشنا و مانند آن، چند توجیه را بیان شده:
اول؛ ممکن است چنین صحنه هایی ثمره رویای صادقه انسان باشد، به طوری که انسان این رویا را فراموش کرده باشد اما رویا به حافظه بلند مدت و ناخودآگاه انسان منتقل شده باشد و با دیدن صحنه همان رویا، دوباره یاد آوری شود. در این صورت، دیدن چنین صحنه هایی اثبات کننده تجرد روح و عدم تعلق آن به زمان و مکان است.
دوم؛ ممکن است این مساله تبیینی کاملا طبیعی داشته باشد، به طوری که این مطلب ناشی از اختلال زمان بندی پیام های عصبی یا عدم ارتباط صحیح دو نیم کره مغز باشد. این موارد سبب توهمِ دیدنِ پیشین می شود، نه اینکه واقعا در گذشته چنین اتفاقی افتاده باشد.(1)


سوم؛ اشراف روح انسان بر عالم پیرامون او به نحوی که بر مقداری از زمانِ بعد تسلط پیدا کرده و آینده را می بیند. این امر ممکن است در برخی موارد برای انسان های معمولی اتفاق بیافتد، اما کسانی که قادر به تجرد روح هستند، می توانند با اراده، چنین کاری کنند. بنابراین برای افراد معمولی به این صورت نمایان می شود که این صحنه را قبلا دیده است، در حالی روح او با اشراف لحظه ای، مقداری از آینده را دیده است.
چهارم؛ انتساب این مساله به عوالم پیشین مانند عالم ذر یا حتی تناسخ و زندگی پیشین انسان. در مورد تناسخ، اولا این دیدگاه با دلایل متعددی ابطال شده است. ثانیا؛ در تناسخ انسان عین همین زندگی را انجام نداده تا با دیدن حادثه ای خاص، به یاد آن در زندگی گذشته خود بیافتد، بلکه بر اساس تناسخ، انسان زندگی دیگری را تجربه کرده است که اگر سخت بوده باشد، در زندگی کنونی به راحتی زندگی خواهد کرد و اگر ظلم کرده باشد، در موجودات پست حلول خواهد کرد. بنابراین هر انسانی با زندگی کاملا متفاوتی سروکار داشته است و با دیدن عین یک اتفاق یا صحنه سازگاری ندارد.


اما در مورد عالم ذر، همانطور که در برخی آیات و روایات اشاره شده، این عالم، عالَمِ پیمان گرفتن بر الوهیت و ربوبیت الهی است: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏»؛ و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏ دهيم!»(2) در مورد پیمان مذکور دو تفسیر معتبر وجود دارد:
اول؛ هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند و داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد"أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ"؟ همگى در پاسخ گفتند: بَلى‏ شَهِدْنا.
دوم؛ منظور از اين عالم و اين پيمان همان "عالم استعدادها" و "پيمان فطرت" و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه در فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است.(3)


بر اساس تفسیر دوم که عالم ذر مربوط به فطرت انسان باشد، مسلما حضور در عالم دیگری مطرح نیست و یادآوری هم معنا ندارد، اما با توجه به تفسیر اول، حظور انسان ها در عالمی پیش از این عالم ثابت می شود، ولی در عین حال حرفی از زندگی کردن در آن عالم نیست بلکه تنها پیمانی از انسان ها در حالی که ذراتی از صلب حضرت آدم(علیه السلام) بوده اند، گرفته شده است. پس در هر دو تفسیر نمی توان ربط منطقی بین آشنا بودن برخی وقایع و حضور انسان در دیگر عوالم ایجاد کرد.
در مورد تاثیر آشنا بودن برخی وقایع با برنامه ریزی شدن و جبری بودن این عالم نیز باید گفت؛
اولا؛ اختیار انسان دارای دلایل متعددی است؛ به طوری که هیچ عاقلی قادر به نفی این امر وجدانی نیست.
ثانیا؛ رابطه ای بین این دو مساله وجود ندارد؛ با این توضیح که اگر انسان برنامه ریزی شده باشد، قاعدتا یا کل برنامه برای او از پیش روشن است ویا کلا اطلاعی از این برنامه ندارد. در صورت اول، یاد آوری معنا ندارد و در صورت دوم هم یادآوری منتفی است.


علاوه بر اینکه یادآوری برخی مسائل یا آشنا بودن آنها برای انسان ملازم با اطلاع داشتن از آن وقایع یا تجربه کردن آنهاست و این ملازمات هم با جبری بودن سازگار است و هم با اختیاری بودن، به عبارت دیگر جبر و اختیار به عنوان رکنی از ارکان این مساله نیست تا آشنا پنداری برخی مسائل سبب اثبات یکی از آن دو شود.
اما در مورد آشنا بودن برخی وقایع و ارتباط آن با دسترسی انسان به لوح محفوظ نیز باید عرض کرد؛
لازم نیست حتما انسان به لوح محفوظ دسترسی داشته باشد که البته اگر چنین دسترسی وجود داشته باشد، در حقیقت انسان به علم غیر قابل تغییر الهی دست یافته است و این امر برای هر کسی امکان پذیر نیست. البته گاهی اطلاع انسان از لوح محو و اثبات هم سبب آگاهی او از آینده خواهد شد اما این اطلاع ممکن است مطابق با واقع نبوده و به سبب اموری تغییر کند. نکته ای که در این دو نوع اطلاع داشتن فرد مطرح است، خود آگاه بودن این اطلاع از لوح محفوظ یا محو و اثبات است. در حالی که در بحث آشنا بودن برخی وقایع، حتی خود شخص هم اطلاع دقیقی از زمان اطلاع یا مشاهده خود ندارد و به طور مبهم چیزی را در خاطره خود می یابد.
بنابراین حتی اگر چنین دسترسی برای افراد معمولی ثابت شود، می تواند جزء توجیه های اول و سوم باشد که به صورت اتفاقی کسی با توجه به اشراف روحی خود بر دیگر عوالم یا تجرد آن، اطلاعی جزئی از وقایع پیش رو پیدا کند و این امر برای او به صورت غیر ارادی و در مواقعی خاص مطرح است.


پی نوشت ها:
1. ر.ک: مقاله دژاوو یا آشنا پنداری: http://www.migna.ir
2. اعراف؛ 172.
3. مكارم شيرازي، ناصر، (1374)، تفسير نمونه، اول، تهران، دارالكتب، ج‏7، ص: 6.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64167&p=1008429&viewfull=1