به چه دلیل میگوئید تورات وانجیل تحریف شده اند؟

پرسش:
اگر تورات و انجیل تحریف شده اند و به هیچ وجه قابل استفاده نیستند و هر مسلمانی آنان را رد می کند پس چرا مدام در قرآن کریم خداوند این دو کتاب را بشدت تصدیق می کند و حتی مستقیم دستور می دهد که انسان زمانی ارزش پیدا می کند که به انجیل و تورات و قرآن عمل کند! اگر اکنون تحریف شده اند ....مگر تک تک آیات قرآن برای تمام دوران قابل استفاده نیست؟ پس اگر تورات و انجیل صد در صد تحریف شده اند و غیر قابل استفاده اند پس این آیات قرآن هم دیگر ارزش استفاده ای ندارند و می توان گفت به نوعی تاریخ مصرف آن گذشته است یعنی خدا در قرآن دستور داده به انجیل و تورات و قرآن عمل کنیم....اما اکنون هیچ تورات و انجیلی وجود ندارد؟

 

 


پاسخ:
آیاتی چون آیه47 سوره مائده و چند آیه مشابه که اشاره کردید می فرماید: «وَ لْیَحْکُمْ اَهْلُ الْاِنْجیلِ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» ؛ (اهل انجیل [پیروان مسیح‏] نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانى که بر طبق آنچه خدانازل کرده حکم نمى کنند فاسقند).
همانطور که عرض شد منظور از این آیه این نیست که قرآن به پیروان مسیح(علیه السلام) دستور می دهد که هم اکنون باید به احکام انجیل عمل کنند، زیرا این سخن با سایر آیات قرآن و با اصل وجود قرآن که اعلام آیین جدید و نسخ آیین قدیم می کند سازگار نیست.
منظور این است که خداوند پس از نزول انجیل بر عیسى(علیه السلام) به پیروان او دستور داد که به آن عمل کنند و طبق آن داورى نمایند.(1)
اشاره به این نکته شاید خالی از استفاده نباشد که گر چه کلمه «وَ لْیَحْکُمْ» در آیه به حسب ظاهر امر غائب و انشائیه مى باشد ولى چون این کلمه به دنبال آیاتى به کار رفته که خداى علیم مطالبى را براى پیامبر اعظم اسلام(صلّى اللّه علیه و آله) شرح و خبرداده است، لذا این کلمه در عالم واقع خبریه مى‏ باشد؛ به این معنا که خداخبر مى‏ دهد که در زمان حضرت مسیح(علیه السلام) گفتیم: اهل انجیل باید طبق دستورهاى انجیل حکم و داورى نمایند.(2)


بنابراین ضروت داوری با انجیل به انجیل عصر حضرت عیسی(علیه السلام) بر می گردد و عبارت «ما اَنْزَلَ» ؛ (آنچه نازل شده)، به انجیل واقعی دلالت دارد، نه انجیل تحریف شده.
علاوه بر آنچه که گفته شده، احتمال دیگری نیز درباره معنا و تفسیرصحیح این آیه مطرح می باشد، و آن هم اینکه اگر یهود و نصارا به راستى به خدا و قیامت معتقد باشند و ظاهر سازى ننمایند مى بایست طبق مطالب «بخش تحریف نشده» تورات و انجیل و سایر کتاب هاى آسمانى خود به پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) ایمان بیاورند. زیرا تورات و انجیل به آمدن پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) بشارت داده و علائم او را بیان نموده است به طورى که آنان پیامبر را مانند فرزندان خود مى شناختند. جالب اینکه قرآن مجید این حقیقت را در همین سوره بیان کرده و مى فرماید: «قُلْ یَا اهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلَى شَىٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّورَاهَ وَالانْجِیلَ وَ مَا انْزِلَ‏ الَیْکُمْ مِنْ رَبَّکُمْ» (3)؛ (اى اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحى ندارید مگر این که تورات و انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، بر پا دارید).


ناگفته پیداست، مقصود از به پا داشتن این کتاب هاى آسمانى، عمل به محتویات آن است؛ و یکى از محتویات این کتاب‏ها نبوّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) و رسالت جهانى او مى‏ باشد که در این کتاب‏ها وارد شده و بارها قرآن به آن اشاره کرده است. اگر آنان به راستى به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشند، باید به رسالت جهانى پیامبر اسلام که جزء تعالیم خدادر کتب عهدین است، نیز ایمان داشته باشند، در این صورت جزء مسلمانان مى باشند و قطعا ماجور خواهند بود.(4)
به هر حال هر دوی این احتمالات می توانند راجع به این آیه صحیح باشند و وجود چنین آیه ای در قرآن مجید به هیچ وجه موید عمل مسیحیان به انجیل تحریف کننده کنونی نیست.

اما در مورد تحریف آنها باید عرض کنیم هيچ يك از اين انجيلها در زمان حضرت مسيح (علیه السلام) نوشته نشده , بلكه بعد از او, بعضى شاگردان و شاگردان شاگردانش و همين طور دست به كار شدند و داستانهاى فراوانى نوشتند و هـر كـدام نـوشته خود را انجيل مى ناميد تا جايى كه گفته اند: تعداد انجيلها به صد و چند انجيل مـى رسـيـد .
سـپس جامعه كليسا از ميان اين اناجيل , قصه هايى را برگزيد كه با هدفهاى عمومى كـلـيسا منافات نداشت و چندان اهميتى به اختلاف و تناقضى كه بين مضمونهاى آن وجود دارد نـداد .
و هـيـچ يك از انجيلها سند مسلسلى ندارند و هيچ نسخه اى از آن يافت نمى شود كه به خط شاگردى از شاگردان مولف باشد يا شواهدى دربر داشته باشد كه احتمال درستى آن را تاييدكند, به طورى كه محققان حتى در امكان نسبت دادن انجيلها به مولفان معروف آن , ترديد نموده اند و شايد بين نويسندگان واقعى با مولفان معروف آن تشابه اسمى بوده است. (5)
علامه محقق فخرالاسلام تشكيك هاى فنى و تاريخى , به درستي استناد انجيلها وارد ساخته كه آن را از تعداد بى شمارى از پيشينيان مسيحيت نقل مى كند. (6)
پـاسـتـيـس مـى گويد:
اين عهد جديد نه تاليف حضرت مسيح است و نه تاليف حواريون او, بلكه شخصى ناشناس اين كتابها را نوشته و به حواريون عيسى و شاگردان آنها نسبت داده است .
فـخـرالاسلام به دنبال اين سخن مى گويد:
وى كه از محققان فرقه مانيكيز و از دانشمندان قرن چـهـارم اسـت بـه حقيقت پى برده و حق مطلب را اداكرده و شايد آن شخص ناشناس از دشمنان حضرت مسيح و مادر صديقه اش بوده است , چراكه در اين كتابها, ناسزاها و ناشايستهايى را به آنان نـسـبـت داده ـكـه [تـنـهـا از دشـمـنـان سـاخـته است ]ـ خدا رسوايش كند و از رحمت خويش دور سازد. (7)
بنابراين بطور مسلم اصل عهدين باقى نمانده و آنچه در دسـت اسـت فـرع آن مى باشد, يعنى تنها ترجمه ها و پاره اى از تعليمات دينى كه در لا به لاى نقل رويدادهاى تاريخى گنجانده شده است .


پی نوشت ها:
1. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374هـ.ش، چاپ اول، ج 4، ص 399.
2. تفسير آسان، نجفى خمينى، محمد جواد، تهران، انتشارات اسلاميه، 1398هـ.ق، ج ‏4، ص 177 و 178.
3. سوره مائده، آیه 68.
4. پاسخ به پرسش هاى مذهبى‏، مکارم شیرازی، ناصر، سبحانی، جعفر، قم، انتشارات مدرسه الامام علي بن ابى طالب(علیه السلام)، 1377هـ.ش، چاپ اول‏، ص 477.، ص 477 و 478.
پی نوشت ها:
5. عبدالوهاب نجار, قصص الانبياء, قم ، انتشارات مدین، 1431 ق،ص 399.
6.
فخر الاسلام، محمدصادق، انیس الاعلام، تهران ، انتشارات مرتضوی ، 1364 ش , ج2 , ص 61آ67.
7. همان , ج2 , ص 72.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=38760&p=1003701&viewfull=1#post10...