آزادی اندیشه یعنی چی؟

پرسش: سوال من در مورد آزادی فکر و اندیشه از انواع تعصبات وقفل هایی ست که ما به آن می زنیم به نظر من ذهن آزاد از تعصبات (در مورد انواع تعصب صحبت خواهیم کرد) دیر یا زود به سرچشمه معارف دست پیدا میکندمثلی هست که میگویند آب راهش راپیدا می کند. در کربلا امام حسین علیه السلام از مردم میخواهد آزاده باشند یعنی آزاده بودن در عین کفر هم می تواند برای انسان راه گشا باشد.
واما تعصبات(غرور,پول,پرستیژ,نظر عامه مردم,منیت,اعتقادات ناکامل,قومیت,دانش کم,و...) یعنی اگر انسان عاقل این قفل هارا از تفکر خود باز کند راه حقیقت ودرستی را حتما پیدا خواهد کرد

 

 


پاسخ:
آزادی اندیشه یعنی «آزادی انسان در به کارگیری روش های عقلانی منطقی در جهت کشف حقیقت، بدون آن که دیگران، او را به گام برداشتن در راه های معیّنی ملزم سازند که به نتایج از پیشْ تعیین شده (درست یا نادرست) بینجامد(1)
آزادی اندیشه به معنای اینکه انسان از هر گونه تعصبی دور باشد، روش مناسبی در تحقیق است. ادیان نیز همواره از انسانها میخواهد که در مقابل تعصبهایی که در زندگی او را احاطه کرده است، مقاومت کند و تابع آنها نباشد. اسلام، نه تنها آزادی تفکّر را مهم می داند و به اندیشیدن، توصیه و تشویق می کند و آن را عبادت می شمرد، بلکه تفکّر در برخی از مسائل را واجب و لازم می داند.(2)

اینکه قران کریم بارها و بارها انسانها را به تفکر وا میدارد و از انها میخواهد که در کارهای خود تامل کنند و برای کارهای خود دلیل و برهان داشته باشند: «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»(3): «بگو برهان و دلیل خود را بیاورید اگر صادق هستید»

در بسیاری از آیات قرآن، خداوند انسان‌ها را به علت تعقل نکردن مؤاخذه کرده و با عباراتی مانند: «أَ فَلا تَعْقِلُون»، «أَ فَلا تَتَفَکَّرُون» و «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن»، آنها را دعوت به تفکر و تعقل در مباحث مختلف می‌کند.«آیا نمى‏‌اندیشید؟» و «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید؟» که این عبارات و مشابه آن بیش از 20 مرتبه در قرآن به کار رفته است.

اینکه از مشرکان میخواهد پیروی از والدین و قبیله و نیاکان را دلیلی بر صحت کارهای خود قلمداد نکنند، همگی اشاره به این مسئله دارد. خداوند آنها را برای بهره نبردن از قدرت عقل به شدت مورد توبیخ قرار داده و در مباحث اعتقادی آنها را دعوت به تفکر و اندیشه می‌کند؛ مانند:

«وإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُون»

«و هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید! مى‏‌گویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‌‏نماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‌‏فهمیدند و هدایت نیافتند(باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟(4)

چنانچه اهل کتاب را به علت عقائد باطل و تقلید کورکورانه آنها سرزنش می‌کند:

«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ»

«بگو: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوس‌هاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!».( 5)

آیه 11 سوره زمربه وضوح به مسئله ارزش این آزادی اشاره دارد و بیان میکند:



«فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَاب»

«مژده ده بندگان مرا: آنان که سخنان را می شنوند و از بهترین آنها پیروی می کنند، آنان اند که خداوند، هدایتشان کرده است و آنان صاحبان خردند.(6)

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر «المیزان» در ذیل این آیه می فرماید:
«این گروه، کسانی اند که مقصودشان درک حقیقت و رسیدن به رشد است. لذا در گفتار دیگران تفکّر کرده، هیچ سخنی را به صرف ناسازگاری با گرایش ها و تمایلات خود، و پیش از فهم و تدبّر، رد نمی کنند. آنان در گفته های دیگران تدبّر می کنند تا شاید حقّی در آن بیابند و این خصلت، همان هدایت الهی است که در آیه به آن اشاره شده است»( 7)

برگزیدن بهترین دیدگاه پس از آگاهی از مجموعه آنها، تنها در صورتی امکان پذیر است که انسان در قدم اول، از روح تقلید، فاصله بگیرد و در قدم بعد، قدرت و توان تجربه و تحلیل عالمانه آنها را کسب کند و در نهایت، از قید و بندهایی که مانع انتخاب حق می شوند، رهایی یابد.

استاد مرتضی مطهری در این رابطه سخن جالبی دارند.
«محدودیت هایی که امروز از نظر اجتماعی به وجود آمده در گذشته نبوده است مخصوصاً مسئله آزادی فکری. مقصودم این است که یکی از مواهب برای انسان این است که شرایط برایش فراهم باشد، ولی هیچ چیز برای او تحمیلی نباشد. گاهی فکر هم برای انسانْ تحمیلی است، ذوق هم تحمیلی است، عاطفه هم تحمیلی است و این، مصیبت تمدن جدید است»( 8)

با وجود این لازم است به چند نکته توجه کنیم:
نخست. فهم درست آزادی اندیشه: ازادی گاهی اوقات درست فهمیده نمیشود.
گاهی اوقات انسان میخواهد از قیود به دور باشد، ولی خودش گرفتار نفس اماره خودش میشود.
گاهی اوقات، تبعیت از یک نظر علمی برایش آنقدر شدید میشود که همه سخنان و احتمالات مخالف را به خاطر آن رد میکند و حتی بررسی نمیکند.

این میشود، تعصب در عین فرار از تعصب.
یعنی شخصی که میخواست دربند هیچ تعصب و بندی در تفکرش نباشد، گرفتار تعصب خود پرستی شده است.


دوم. ازادی اندیشه به معنای آن نیست که عقل ما توان درک و فهم همه چیز را دارد.برخی از امور هستند که عقل انسان اصلا توان رسیدن به انها را ندارد. در این امور، نباید به بهانه پاسداشت آزادی اندیشه، در همه جا غرور داشت و چون عقلش به چیزی دست نیافت آنرا یکسره رد کند. در زندگی روزمره هم همین وضعیت جاری است. هر انسانی در حیطه ای توانایی و مهارت دارد. قاعدتا هر انسان نمیتواند در همه چیز تخصص و آگاهی داشته باشد.
و در نتیجه در برخی امور، تقلید میکند و از نظرات متخصصان دیگر بهره میبرد. البته تقلید صرفا پس از طی یک سری مقدمات و مراحل است و یکسره انسان نمی‌تواند از هر کس تقلید کند.

بنابراین
اصل آزادی اندیشه به معنای آزادی انسان از هر گونه تعصب در اندیشه خود، مطلبی است که کاملا مورد تاکید ادیان است.

1. فرهنگ واژه ها، زیر نظر: عبدالرسول بیات، قم: بنیاد فرهنگ و اندیشه دینی، 1381. (بخشی علمی)

2. مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی،تهران، صدرا، 1367، ص91 ـ 94 .
3. بقره، 111
4. بقره، 170؛ و مانند آیات (مائده، 104)؛ (انبیاء، 54 و 53)؛ (شعراء، 74) ؛(زخرف، 23).
5. مائده، 77

6. زمر، 17
7. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القران، بیروت، موسسه اعلمی، ج17، ص250
8. مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، 1385، ص259 ـ 261

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63768&p=998123&viewfull=1#post998123