اعتبار حدیث «حسینی منی و انا من حسین» در منابع اهل سنت چگونه است؟

سؤال:

مصدر روایت «حسینی منی و انا من حسین» در منابع فریقین و حکم آن چگونه است؟
 


جواب:
روایت: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ، أَحَبَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْنًا، حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنْ الْأَسْبَاطِ»،«حسين از من است و من از حسين، خداوند دوست دارد هر كس كه حسين را دوست بدارد، حسين سبط و نوه ‏اى از اسباط و نوادگان است»، روایتی است که در منابع فریقین با سندی مشترک نقل شده است.(1)

نقل حدیث در منابع اهل سنت:
این روایت را «ابوعیسی ترمذی» (متوفی: 279هـ)، در کتاب: «سنن ترمذی»؛(2)
«ابن ماجه قزوینی» (متوفی: 275هـ)، در کتاب: «سنن ابن ماجه قزوینی»؛(3)
«احمد بن حنبل» (متوفی: 241هـ) در کتاب: «مسند احمد بن حنبل»؛(4)
«حاکم نیشابوری» (متوفی: 405هـ)، در کتاب: «المستدرک علی الصحیحین»؛(5)
«طبرانی» (متوفی: 360هـ)، در کتاب: «المعجم الکبیر»؛(6)
«ابن ابی شیبة» (متوفی: 235هـ) در کتاب: «المصنف»؛(7)
«ابن حبان» (متوفی: 354هـ)‌، در کتاب: «صحیح ابن حبان»؛(8)
«محمد بن اسماعیل بخاری» (متوفی: 256هـ)،‌در کتاب: ‌«الأدب المفرد»؛(9) از طریق: «سَعِيدِ بْنِ أَبِي رَاشِد» از «يَعْلَى بْنَ مُرَّة» از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت نموده اند.

حکم اجمالی روایت:
گروهی از محدثین حکم به «صحت روایت» و یا «صحت اِسناد» این روایت نموده و گروه دیگر این خبر را «حسن» دانسته اند.
1. «حاکم نیشابوری» بعد از ذکر روایت در بیان حکم آن می نویسد: «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ».(10) «صحیح الاسناد» به روایتی گفته می شود که با سندی متصل که راویان آن عادل و ضابط بوده نقل شده است.
2. «شمس الدین ذهبی» در تعلیقه ی بر حکم «حاکم نیشابوری» حکم بر صحت روایت نموده است.(11) از آنجا که «ذهبی» به صورت مطلق حکم به صحت روایت نموده می توان گفت که مراد «حاکم نیشابوری» نیز از «ِاسناد صحیح» همان حکم به صحت روایت است.(12)
3. «ابن حبان» این روایت را در کتاب «صحیح ابن حبان» آورده که چنین امری به منزله حکم وی بر صحت روایت است.
4. «ابو عیسی ترمذی» بعد از نقل این روایت، حکم آنرا چنین بیان نموده: «قَالَ أَبُو عِيسَى: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ، وَ إِنَّمَا نَعْرِفُهُ مِنْ حَدِيثِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَيْمٍ، وَ قَدْ رَوَاهُ غَيْرُ وَاحِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَيْمٍ».(13)
حدیث حسن (غیر مضاف) در نزد «ترمذی» به معنای حدیثی است که اِسناد آن در نزد وی نیکو است، به عبارت دیگر این اصطلاح در نزد «ترمذی» به خبری گفته می شود که راویان آن متهم به دروغگویی نبوده و از طریق دیگری نیز به همین صفت نقل شده و روایت شاذ نیز نبوده به اینکه مخالفتی با نقل راویان اضبط ندارد.(14)
5. همچنین «نورالدین هیثمی» (متوفی: 807هـ)‌ در بیان حکم روایت «طبرانی»، اِسناد این روایت را «حسن» دانسته است: «رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ، وَإِسْنَادُهُ حَسَنٌ».(15)
6. همچنین «ناصر الدین البانی» (متوفی: 1420هـ) و «شعیب ارنووط» (متوفی: 1437هـ) نیز حکم به «حسن» بودن این روایت نموده اند.(16)

بنابراین این روایت حدیثی مقبول بر اساس دیدگاه محدثین بوده که بر اساس برخی احکام حایز رتبه ی «صحیح» و یا «اسناد صحیح» و بر اساس نظر برخی، در رتبه ی خبر «حسن»(17) قرار دارد.(18)

همچنین سند این روایت به اِسناد متصل صحیح از طریق «سعید بن ابی راشد» از «یعلی بن مرة» است که این سند به نقل اهل سنت بوده که صاحبان کتب روایی شیعه نیز از همان طریق این روایت را نقل نموده اند.(19) هر چند این روایت بر اساس گفتار مرحوم مجلسی، در برخی از آثار علمای شیعه به شکل مرسل نقل شده است.(20)

 

 

 


پی نوشت:
1. سند منابع عامه به: «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَيْمٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ يَعْلَى بْنِ مُرَّةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّم‏» می رسد که این سند همان سند ابن قولویه در کامل الزیارات است: «حدثني الحسين بن علي الزعفراني بالري قال حدثنا يحيى بن سليمان عن عبد الله بن عثمان بن خيثم عن سعيد بن أبي راشد عن يعلى بن مرة قال قال رسول الله...».
2. الترمذى، محمد بن عيسى، الجامع الصحيح و هو سنن الترمذي، 6جلد، ج5، ص475، ح3775، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1419 ه.ق.
3. ابن ماجه، محمد بن يزيد، سنن الحافظ أبى عبدالله محمد بن يزيد القزويني ابن ماجه، 6جلد، ج1، ص152، ح144، دار الجيل - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1418 ه.ق.
4. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، 50جلد، ج29، ص103، ح17561، مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1416 ه.ق.
5. أبو عبد الله الحاكم، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص194، ح4820، دار الكتب العلمية – بيروت.
6. الطبرانی،‌ المعجم الكبير، ج3، ص33و 32، ح2586و 2587و ج22، ص274و 273، ح702و 701، مكتبة ابن تيمية – القاهرة.
7. أبو بكر بن أبي شيبة، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج6، ص380، ح32196، مكتبة الرشد – الرياض.
8. محمد بن حبان، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، ج15، ص427، ح6971، مؤسسة الرسالة – بيروت.
9. البخاری، الأدب المفرد، ح364،دار البشائر الإسلامية – بيروت.
10. أبو عبد الله الحاكم، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص194، ح4820، دار الكتب العلمية – بيروت.
11. همان.: «[التعليق - من تلخيص الذهبي] 4820 – صحيح».
12. الکنوی، الرفع و التکمیل، ص187، مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب.: «ان المُصَنّف الْمُعْتَمد مِنْهُم اذا اقْتصر على قَوْله صَحِيح الاسناد وَلم يذكر لَهُ عِلّة قدحة ولم يقْدَح فِيهِ فَالظَّاهِر مَنه الحكم بانه صَحِيح فِي نَفسه(سندا و متنا) لَان عدم الْعلَّة والقادح هُوَ الاصل وَالظَّاهِر كَذَا ذكره ابْن الصّلاح فِي مقدمته».
13. الترمذى، محمد بن عيسى، الجامع الصحيح و هو سنن الترمذي، 6جلد، ج5، ص475، ح3775، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1419 ه.ق.
14. ابن حجرالعسقلانی، نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ص45، فاروقی کتابخانه، باکستان.: «وما قُلْنا في كتابِنا: "حديثٌ حَسَنٌ"، فإِنَّما أَرَدْنا به حُسْنَ إسناده عندنا: كُلُّ حديثٍ يُرْوَى، لا يكون راويه متَّهَماً بكَذِبٍ، ويُرْوَى مِن غيرِ وجهٍ نحوُ ذلك، ولا يكونُ شاذّاً، فهو عندنا حديثٌ حسنٌ».
15. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص181، ح15075، مكتبة القدسي، القاهرة.
16. الالبانی، السراج المنير في ترتيب أحاديث صحيح الجامع الصغير، ج2، ص712، ح4368، دار الصديق - توزيع مؤسسة الريان؛ شعيب الأرنؤوط، سنن ابن ماجه، ج1، ص102، ذیل حدیث144، دار الرسالة العالمية.: « حديث حسن إن شاء الله، سعيد بن أبي راشد -ويقال: سعيد بن راشد- لم يرو عنه غير عبد الله بن عثمان بن خثيم، وذكره ابن حبان في "ثقاته"، وحسَّن له الترمذي حديثه وصححه له ابن حبان والحاكم».
17. خبر حسن لذاته همان خبر «صحیح» است با این تفاوت که قوه ی ضبط یکی از راویان به درجه راوی خبر صحیح نمی رسد. این در صورتی است که مراد این افراد (غیر از ترمذی) از «حسن» «حسن لذاته» باشد؛ اما در صورتی که مراد آنان (مثل البانی) از «حسن» «حسن لغیره» باشد؛‌ حسن لغیره به خبر ضعیفی گفته می شود که علت ضعف آن اختلال در قوه ی ضبط یکی از راویان بوده؛ اما این اختلال به واسطه ی تعدد طرق جبران می گردد و حدیث به مرتبه ی حدیث «حسن» وارد می گردد.


18. در این میان «شعیب ارنووط» این روایت را به واسطه ی « سعید ابن ابی راشد» تضعیف نموده. (شعیب ارنووط، حاشیه بر مسند احمد، ج29، ص103، ح: 17561، مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولى، 1421هـ) اما وی سپس از این نظر برگشته و روایت را «حسن» دانسته است؛‌ چنانکه در تعلیقه این روایت بر «سنن ابن ماجه» که بعد از تعلیقه ی بر «مسند احمد» نگاشته شده نوشته است: «حديث حسن إن شاء الله، سعيد بن أبي راشد -ويقال: سعيد بن راشد- لم يرو عنه غير عبد الله بن عثمان بن خثيم، وذكره ابن حبان في "ثقاته"، وحسَّن له الترمذي حديثه وصححه له ابن حبان والحاكم». (ابن ماجة، سنن ابن ماجه ت الأرنؤوط، ج1، ص101، دار الرسالة العالمية).
بنای این سخن بر این اصل استوار است که کسی از ائمه ی «جرج و تعدیل»، «سعید ابن ابی راشد» را تضعیف ننموده و از سویی دیگر بزرگانی از مشایخ وی را تعدیل نموده اند؛ لذا وجهی بر تضعیف این راوی نیست؛ بلکه نهایتا حکم به صحت روایت وی نمی شود و روایت وی در درجه ی دوم «رتبه ی حسن» که از مراتب حدیث مقبول است قرار می گیرد.
19. ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، 1جلد، ص52، دار المرتضوية - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش.: «حدثني الحسين بن علي الزعفراني بالري قال حدثنا يحيى بن سليمان عن عبد الله بن عثمان بن خيثم عن سعيد بن أبي راشد عن يعلى بن مرة قال قال رسول الله ص‏ حسين‏ مني‏ و أنا من حسين أحب‏ الله‏ من أحب حسينا حسين سبط من الأسباط».
20. المجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد،ج45، ص314، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق. :«أقول روي في بعض مؤلفات أصحابنا مرسلا عن بعض الصحابة قال: رأيت النبي ص يمص لعاب الحسين كما يمص الرجل السكرة و هو يقول حسين مني و أنا من حسين أحب‏ الله‏ من أحب حسينا و أبغض الله من أبغض حسينا- حسين سبط».

 

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63684&p=1002802&viewfull=1#post10...