ولایت فقیه خوب اما در مقام عمل قابل اجرا نیست؟

پرسش:
بر فرض که ولایت فقیه به لحاظ تئوریک قابل اثبات بوده، و ادله عقلی و نقلی ضرورت آن را به صورت قطعی اثبات کنند، اما علی رغم گذشت 40 سال از حاکمیت ولی فقیه، آیا این همه مشکلات گویای این نیست که این تئوری و لو منطقی و مشروع، اما در مقام عمل قابل اجرا نیست؟


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: نگاه صفر و صدی ممنوع!
منشأ این اشکال نگاه صفر و صدی است؛ اگر انجام یک کار به نتیجه 100درصدی منتهی نشد نمی توان آن را ناکارآمد و شکست خورده دانست؛ بالاخره تأثیرگذاری یک علت، نسبی است، رهبری چه معصومانه و چه غیر معصومانه علت تامّه برای سعادت در یک جامعه نیست که بگوییم چرا با رهبری الهی همچنان مشکلات وجود دارد.
در حکومت پیامبر(صلی الله علیه و اله) و امیرالمومنین(علیه السلام) هم ناکارآمدی هایی وجود داشت اما کسی از این ناکارآمدی های اجتماعی، ناکارامدی حکومت معصوم را نتیجه نمیگیرد.
برای قضاوت در این خصوص باید به شاخصه ها و فاکتورهای متعددی نگاه کرد که در نکات بعدی انشاالله به آنها اشاره خواهد شد.

نکته دوم: عمل به واجب شرعی بدون قید و شرط
وقتی ما یک مسئله را از طریق عقل و نقل اثبات کردیم، یعنی پذیرفته ایم که موظف به آن هستیم، در این صورت نمی توان به خاطر نتیجه آن را کنار گذاشت، ما مأمور به انجام وظیفه هستیم، نه مسئول نتیجه! مثل اینکه کسی که وجوب نماز را از طریق دین پذیرفته است اما تأثیری برای آن حس نمیکند، خب نمیتواند به این بهانه دستور دین را تعطیل کند که!
خصوصا در مسائلی که جایگزینی برای ان نیست، ما بالاخره در جامعه به یک حکومت نیاز داریم، نمی توان حکومت را تعطیل کرد که! پس اگر ولایت فقیه را نپذیریم در زمان غیبت که امام معصومی وجود ندارد باید حکومت را به کسی پایین تر از فقیه بسپاریم! و این قطعا موجب افزایش مشکلات و ناکارآمدی های حکومت خواهد شد.
باید دقت کرد که بحث ما بر سر این نیست که آیا با وجود ولی فقیه تمام مشکلات رفع میشود یا خیر؟ بحث کارآمدی بر سر این است که با ولی فقیه مشکلات ما به صورت قابل توجهی کمتر میشود یا بیشتر؟ وضعیت ما بهتر میشود یا بدتر؟!

قطعا و یقینا روشن است که وضعیت من و شما در هر مرتبه ای که باشد با نبود ولی فقیه بهتر که نخواهد شد، بسیار بدتر خواهد شد.
رهبری مانند ترمزی در برابر انحرافات و زیاده خواهی های مسئولین است، کسی برای رفع این انحرافات و زیاده خواهی های مسئولین، ترمز را برنمیدارد! کسی به خاطر رفع نقاط ضعفش، نقاط قوتش را از بین نمی برد!

نکته سوم: کارآمدی حکومت اسلامی ایران
اصل این مدعا یعنی تلقین کردن «ناکارآمدی حکومت» از اساس اشتباه است، تفکر ناکارآمدی نظام ناشی از یک نگرش یک جانبه گرایی است که فقط مشکلات دیده می شود، در حالی که باید در قالب یک نگرش کلان همه نقاط ضعف و قوت را با هم دید، نباید اجازه بدهیم رسانه های دشمن یا دوستان نادان ما را نسبت به کارآمدی اصل نظام به تردید بیندازند، مقام معظم رهبری همین اخیرا و بعد از نوسانات ارز در دیدار با نخبگان فرمودند:

«دشمن میخواهد تصویر غلط و زشتی از کشور ارائه بدهد؛ این درست عکس واقعیّت است. کشور از جهات مختلف، تصویر دلنشین و زیبایی دارد؛ از همه جهت؛ حالا چهار صباح قیمت ارز بالا میرود، پایین می‌آید، مشکلات معیشتی برای مردم پیش می‌آید، اینها هست، اینها را میدانیم، امّا آن تصویری که دشمن میخواهد القا کند و تحمیل کند، به کوری چشم او وجود ندارد، [بلکه] عکس آن تصویر وجود دارد.(1)

حقیقت این است که ایران به سرعت در حال رشد است، رشد علمی که به اذعان مجامع بین المللی بسیار چشمگیر بوده و بسیار بالاتر از رشد متوسط جهانی است، که به ابعادی از آن اشاره می شود:
در حوزه فناوری های دانش بنیان ایران رشد چشمگیری داشته است، به طوری که در حوزه هوا و فضا و پرتاب ماهواره، سلول های بنیادین، هسته ای، زیست فناوری، نانوتکنولوژی، ریاضیات، کامپیوتر، و پزشکی ایران جزء کشورهای برتر دنیاست.

در عرصه موشکی ایران باز جزء برترین های قدرت موشکی دنیاست، و این دستاوردها هم در شرایط تحریم به دست آمده که ارزش آن را دو چندان می کند، به همین خاطر یوزی رابین مدیر اسبق برنامه موشکی اسرائیل در برابر صنعت موشکی ایران کلاه از سر بر دارد، وی تصریح می کند این احترام به خاطر این است که ایرانی ها این دستاورد را در شرایط تحریم به دست آورده اند.

به لحاظ خدمت رسانی باز این مسئله چشمگیر است، امروز ایران در دنیا و با وجود کشورهایی چون آمریکا، آلمان، فرانسه و... رتبه اول در برق رسانی به روستاها را دارد. این آیا دستاورد کوچکی است؟ لوله کشی گاز خانگی به بسیاری از مناطق حتی به روستاها خدمت کمی است؟
به جای تمرکز بر تهران و ساختن یک ورزشگاه 100 هزار نفری، ساختن ورزشگاه های مجهز و با ظرفیت در اصفهان ومشهد و تبریز و مانند آن نشان از خدمت در کنار عدالت دارد.

در عرصه نظامی پیروزی ایران در جنگ نیابتی بر آمریکا و اسرائیل و عربستان که داعش به نیابت ایشان به میدان آمده بود مسئله کوچکی نیست؛ نفوذ تفکر انقلابی ایران در منطقه که هنری کیسینجر از آن تحت عنوان امپراتوری ایران یاد می کند دستاورد کوچکی است؟
به لحاظ گسترش فکر شیعی، امروز طبق امار مسئولین جامعة المصطفی به برکت این نظام 50 میلیون نفر در دنیا شیعه شده اند، فقط 15 میلیون نفر در نیجریه شیعه شده و پیرو امام و رهبری هستند.
برای قضاوت باید از جزئی نگری پرهیز کرده و به این پیشرفت های چشمگیر که دنیا را وادار به تحسین کرده هم توجه داشت.


نکته چهارم: زمان بَر بودن ثمردهی یک حکومت
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت زمان بَر بودن بازدهی یک حکومت است، تحقق یک انقلاب و شکل گیری یک حکومت نوپا آغاز یک حرکت است، نه پایان آن! عمر بازدهی یک تفکر و ایدئولوژی که در یک حکومت به کار گرفته شده است بسیار بیشتر از عمر یک انسان لازم است تا به ثمر بنشیند، هیچ تمدنی نیست که در چهل سالگی آن چنین توقعی داشته باشیم که به یک تمدن تبدیل شده باشد!

آیا لیبرالیسم و سوسیالیسم که دو تفکر در این خصوص هستند فراز و نشیب و دوران آزمون و خطا طی نکرده اند؟ ما از عمر یک حکومت سخن می گوییم ، نه عمر یک انسان! جمهوری اسلامی یک حکومت در قالب تفکیک قوای سه گانه و محتوای اسلامی است که چنین حکومتی با چنین قانون اساسی ای هیچ سابقه ای ندارد. 40 سال برای تشحیص کارآمدی یک حکومت بسیار کم است، اگرچه همانطور که اشاره شد همین چهل سال هم رشد جمهوری اسلامی را به خوبی نشان می دهد.

لیبرالیسم که امروز در غرب جلوه های پوشالی آن را مشاهده می فرمایید، و گاهی برخی به به و چه چه می کنند بیش از 200 سال از عمر آن می گذرد تا به این بار نشسته و البته دیگر رو به افول است! جنگ های جهانی و کشته شدن بیش از 100 میلیون نفر یکی از آزمون و خطاهای آن است. شما 40 سالی انقلاب ما را با 40 سالگی انقلاب های دیگر مقایسه کنید.

بنابراین نباید یک انقلاب نوپا را با یک تفکری که بیش از 200 سال است در حال اصلاح و نواندیشی است و غرب با تمام توان بر نگه داری آن می کوشد، مقایسه کنید.

نکته پنجم: شرایط برابر، شرط مقایسه!
آنچه گاهی مانع قضاوت درست شده و در این بین رهزنی می کند و موجب این گمان میشود که حکومت جمهوری اسلامی کارآمد نبوده، مقایسه ایران با کشورهای توسعه یافته و یا کشورهایی که تازه به توسعه رسیده اند مانند: ژاپن و کره و مانند آن؛ در حالی که برای مقایسه و نتیجه گیری کارآمدی دو نظام باید آنها را در شرایط مساوی تصور کرد.
کدام یک از کشورهای پیشرفته اگر مانند ایران ، 8 سال درگیر جنگ نابرابر با دنیا بودند، از بدو تأسیسشان مورد تحریم های کمرشکن واقع شده بودند الان چه وضعیتی داشتند؟ تحریم های بانکی، نفتی، تسلیحاتی، هسته ای، هواپیمایی، و مانند آن کوچک است؟ آنها حتی کشتی های ما را بیمه نمیکردند!

با حمایت گسترده از گروهک های تروریستی امنیت ما را هدف گرفتند، شخصیت های فکری را در اول انقلاب، و دانشمندان هسته ای را بعد از آن به شهادت رساندند. این هجمه عظیم رسانه ای شوخی است؟ این همه سایت و شبکه ماهواره ای فارسی زبان که از دین و فرهنگ تا سیاست ما را نشانه گرفته اند تأثیرگذار نیست؟!
کشورهای دیگر با کدامیک از این مشکلات دست به گریبان بوده اند؟!
ایران 8 سال با عراقی جنگید که 24 ساعته کویت را اشغال کرد! همان کویتی که ارزش پولش را بر سر ما می زنند!

اگر همین کارشکنی ها و همین دشمنی ها و همین تحریم ها و همین جنگ تحمیلی، وهمین جنگ رسانه ای عظیم علیه هر کشوری که لااقل در تراز ایران باشد اتفاق افتاده بود الان سرنگون شده بود! همین آمریکایی با هزینه کردن هزاران میلیارد دلار شوروی را سرنگون کردند امثال کره و ژاپن که جای خود دارد!


نکته ششم: قضاوت در چارچوب شرایط و اقتضائات
نکته دیگر اینکه قدرت هر رهبری در گرو شاخصه های متعدد از جمله پیروی مردم و مسئولین است، وگرنه اگر علی(علیه السلام) هم در جامعه ای باشد اما مردم از او پشتیبانی نکنند قرار نیست به صرف وجود علی(علیه السلام) جامعه سعادتمند شود.
بنابراین برای کارآمدی رفتار ولی فقیه باید به شرائط و اقتضائات نگاه کرد، قضاوت بدون نگاه به این شرائط قضاوت عادلانه ای نخواهد بود، و با چنین روشی علی(علیه السلام) هم زیر سوال میرود!
مثلا اینکه بدون نگاه به تاریخ و حوادث و شرایط فقط و فقط نگاه کنیم که علی(علیه السلام) ماجرای حکمیت را پذیرفته و به حَکَم بودن ابوموسی اشعری رضایت داد! خب با این نگاه کوته بینانه رفتار علی(علیه السلام) هم زیر سوال می رود! اینگونه نقد کردن که منصفانه نیست! نقد باید در یک نگرش کلان با در نظر گرفتن شرایط و اقتصائات زمان، درک مصالح عمومی، اهم و مهم کردن ها و مانند آن انجام شود!

مدیریت یک جامعه با علایق و سلایق مختلف در سطح کلان واقعا دشوار است، و بستگی به ده ها فاکتور و شاخصه دارد؛ یک وقت یک خط قرمزی است که واقعا نظام را به خطر می اندازد و از مسیر خارج می سازد خب رهبری اینجا با کسی شوخی ندارد و زیر بار نمیرود، مثل تقاضای ابطال انتخابات در سال 88 یا ماجرای ارتباط با آمریکا و مانند آن.

اما یک وقت مسئله اینچنین نیست، اگرچه آسیب زا است اما یا مصلحت مهمتری در برابر آن است، مثلا پای تجربه و رشد مردم است همانطور امام خمینی(ره) در مورد بنی صدر فرمودند من او را از ابتدا می شناختم، اما با تأیید صلاحیت ایشان مخالفت نکردند، با انتخاب ایشان هم مخالفت نکردند، حتی تنفیذ هم کردند، و تا مجلس به عدم صلاحیت او رأی نداد خودشان بنی صدر را کنار نگذاشتند؛ باید به مسئولین در حیطه وظائفشان احترام گذاشت! وگرنه اینکه مسئولین در تمام پست ها مطیع تامّ فرامین مستقیم وجزئی رهبری باشند که انگار رهبری تمام مسئولیت ها را بر عهده دارد! اصلا فلسفه دخالت نظر مردم زیر سوال می رود!

اینکه مردم مسئولین را انتخاب کنند اما رهبری جزء به جزء به منتخب آنها بگوید چه بکند و چه نکند خب مردم می گویند این چه کاری است؟ رهبری خودش یک مسئول را انتخاب کند! ما را چرا بازیچه می کنید؟!
می بینید که اینجا یک مصلحت مهمتری وجود دارد که رهبر جامعه باید متناسب با آن إعمال نظر کند.

نکته هفتم: نقد در چارچوب مسئولیت ها
نکته مهم دیگری که برای ارزیابی عملکرد یک شخص باید به آن توجه کرد، توجه به وظیفه اوست، یعنی نقد رفتاری باید در چارچوب وظائف و مسئولیت ها باشد، در حالی که عمده نقدهایی که به رهبری می شود مسائلی است که به ولی فقیه مرتبط نیست!

رهبری نه اقتصاددان است، نه دیپلمات است، نه پزشک است، نه مهندس صنعت است، نه مهندس امور تولید و کشاورزی است؛ و بعد تمام ناکارآمدی های حوزه دلار و ارز، بهداشت، صنعت و تجارت و کشاورزی و مانند آن را از ولی فقیه دانسته و آن را ناکارآمد تصور می کنند! بله در این زمینه ها مشاورینی دارد اما بالاخره باید حرکت در این امور را به متخصصین همان رشته ها بسپارد. به همین خاطر وزارت بهداشت دست پزشکان است، وزارت صنعت دست مهندسین، وزارت خارجه به دست دیپلمات ها، وزارت اقتصاد و بانک مرکزی به دست اقتصاددانان و اما رهبری مجموعه این حرکت ها را مدیریت می کند.

به عبارت دیگر کشور دو حرکت دارد، بگذارید در قالب مثال عرض کنم، منظومه شمسی را تصور کنید که تمام سیارات به دور خورشید در حال چرخش هستند، این یک حرکت جزئی است، دوباره خود این خورشید هم در حال حرکت در یک مدار بسیار کلان تر است؛ کار مسئولین مانند آن حرکت سیارات است، و کار رهبری مانند آن حرکت کلان منظومه شمسی! یعنی رهبری مجموعه حرکت های مسئولین را جهت دهی می کند نه اینکه در کار آنها که تخصص ندارد دخالت کند!

فرض کنید ما اصلا جمهوری تشکیل داده بودیم، نه جمهوری اسلامی! خب در برابر این مشکلات یقه چه کسی را می گرفتیم؟ الان هم یقه همو را باید بگیریم؛ آنچه که ما تحت عنوان «ولایت فقیه» در قانون اساسی اضافه کرده ایم برای کنترل حرکت کلی کشور است، نه امور جزئی اینچنینی! این امور جزئی که در هر حکومتی متولی خاص خودش را دارد و مردم هم از همان متولی انتظار دارند، در این باره فرقی بین جمهوری سکولار و جمهوری اسلامی نیست! در تمام دنیا این مشکلات متولی خودش را دارد، و در دولت و مجلس ما به لحاظ ساختاری فرقی با سایر کشورهای دنیا ندارد، این «ولی فقیه» را برای امری فراتر از این ها در قانون اساسی گنجانده شده ات وگرنه در سایر کشورها که ولی فقیه ندارند این کارها روی زمین نمانده است.

بنابراین برای سنجش کارآمدی یک حکومت باید نگاهی کلان به مسیر حکومت داشت، نه نگرشی جزئی نگرانه؛ مشکلات جزئی نشأت گرفته از مسئولین موقتی هست که می آیند و می روند، گاهی اصلاح می کنند، گاهی خراب می کنند، تصمیم گیری های مقطعی است! اما سکان دار مسیر کلان انقلاب ولی فقیه است که شما می بینید از اول انقلاب تا کنون تغییر نکرده و با سرعت به مسیر خودش ادامه میدهد، اگرچه برخی مجلس ها و برخی دولت ها به سرعت آن کمک کرده اند، و برخی از سرعت آن کاسته اند اما حرکت رو به جلو همیشه بوده است.


پی نوشت ها:
1. بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی، ۱۳۹۷/۰۷/۲۵.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63824&p=1002652&viewfull=1#post10...