آیا معنای اختیار برای انسان و خداوند یکسان است؟

پرسش: درباره اختیار از منظر حکما مطالعه میکردم و متوجه شدم در این حوزه اختلاف نظر است که آیا میشه اختیار انسانی را در مورد خداوند هم صادق و جاری دانست یا نه. سوالم اینه که علت این اختلاف نظر چه چیزیه؟ آیا درباره معنای اختیار اختلاف نظر شده و صرفا اختلاف لفظیه یا دلایل دیگری درکار است؟ دقیقا روشن کیند خداوند به چه معنایی مختار هست؟
 

 


پاسخ:
پاسخ به این سوال، در گرو توجه به معنای اختیار و اطلاقهای آن در مورد خداوند است. بنابراین ابتدا لازم است معانی اختیار و اراده در مورد خداوند بیان شود.

بحث نخست. معنا و اطلاقهای اراده است.
اراده از نظر لغوی حداقل در دو معنا استعمال شده است؛ یکی تصمیم گرفتن بر انجام کاری و دیگری خواستن و دوست داشتن.(1) معنای اول که تصمیم بر انجام کاری است، فقط در مورد افعال انسان به کار می‌رود، ولی معنای دوم، کاربرد وسیع‌تری دارد و شامل دوست داشتن اشیاء خارجی، کارهای شخصی خود و دوست داشتن کارهای دیگران نیز می‌شود(2)
بنابراین، دو معنای لغوی از اراده وجود دارد. گاهی وقتی اراده به کار میرود، مراد آن است که شخص دارای آن ویژگی، قصد انجام کاری را دارد.
گاهی نیز مراداز این واژه، قصد انجام کاری نیست بلکه خواستن و دوست داشتن است.
از سوی دیگر، اراده در معنای دوم، در یک دسته بندی به دو قسم تشریعی و تکوینی تقسیم میشود. بدین صورت که:در صورتی که دوست داشته باشد فاعل مختار دیگری با اختیار خودش کاری را انجام بدهد، این دوست داشتن را " اراده تشریعی " می‌نامند و اگر دوست داشته باشد که کاری از سوی خود صورت بگیرد، آنرا " اراده تکوینی" می‌نامند.(3)

در نتیجه سه گونه اطلاق از اراده میتوان داشت:
نخست. اراده به معنای تصمیم بر انجام کار.
دوم. اراده به معنای دوست داشتن و خواستن انجام کاری توسط خود(اراده تکوینی)
سوم. اراده به معنای دوست داشتن و خواستن انجام کاری توسط موجود مختاری دیگر(اراده تشریعی)


بحث دوم: کاربرد اطلاقها در مورد اراده الهی
حال، ببینم که کدام یک از این سه معنا در مورد خداوند قابل جریان است و به چه صورتی.
الف. در مورد اطلاق نخست،
اراده به معنای تصمیم گرفتن، زمانی که در انسان باشد، کیفیتی انفعالی یا یکی از افعال نفس است و قبل از آن، بایستی ابتدا، تصور، تصدیق و شوق به انجام آن کار وجود داشته باشد تا بعد اراده انجام آن محقق شود. اما میدانیم که چنین اموری مختص موجودات مادی است و قابل استناد به مجردات و مخصوصا در ذات باری تعالی که مجرد تام است، نمی‌باشد. با این حال خداوند مرید دانسته شده است و چون کار بدون قصد، کار بدون هدف و لغو است و حکیم، کار لغو انجام نمیدهد، او نیز باید مرید به این معنا باشد. اما چگونه...
می‌توان اراده را به عنوان صفت فعلی و اضافی( مانند خلق و رزق و ...) برای خداوند در نظر گرفت. صفتی که از طریق مقایسه میان افعال و مخلوقات با ذات الهی از آن جهت که دارای حب به خیر و کمال است، انتزاع می‌شود. بدین صورت که خداوند وقتی به ذات خود نگاه می‌کند و از سوی دیگر به مخلوقاتش نگاه می‌کند، می‌بیند که عملی برای مخلوقاتش خیر است و چون خیر و کمال را دوست دارد، کاری را انجام می‌دهد و ما از مقایسه میان ذات باری تعالی، مخلوقات الهی و فعلی که صورت پذیرفته است، چنین صفتی را انتزاع می‌کنیم و می‌گوییم خداوند اراده نموده است که فلان کار را صورت دهد(4).


ب. در مورد اطلاق دوم
اراده، به معنای دوست داشتن و خواستن از سوی خود شخص مرید. این اراده، در حیوان و انسان، از قبیل کیف نفسانی است. بدین صورت که شخص به واسطه فکری و تصور و تصدیقی که انجام میدهد، نسبت به خواستن چیزی اراده میکند. اما از آنجا که خداوند ماهیت ندارد پس نه جوهر دارد و نه عرضی بر او عارض میشود. در نتیجه، این قسم از اراده که کیف نفسانی و از اقسام عرض است نمیتواند بر او عارض شود.(5) از سوی دیگر، میدانیم که خداوند اراده تکوینی بر تحقق یا عدم تحقق موجودات یا کارهایی در عالم دارد و از این اراده در آیاتی از جمله آیه "اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون" یاد کرده است.

بنابراین قطعا این نوع اراده نیز در خداوند هست ولی به جهت محذوراتی که در تصور رایج آن وجود دارد، چاره ای نیست جز تجرید آن. بدین صورت که معنایی از این اراده برای خداوند در نظر میگیریم که از عوارض و صفات امور مادی و ماهوی، خالی و منزه باشد و بتواند از شئون وجود مجردات حکایت کند. در این صورت، چنین معنایی قابل نسبت دادن به مجردات تام و به خداوند متعال نیز هست. طبق این تصویر، اراده به معنای حب و دوست داشتن، یکی از صفات ذاتیه الهی است و در اصل، به خود ذات تعلق می‌گیرد و به تبع آن، به آثار ذات از جهت خیر بودن و کمال بودن آنها تعلق میگیرد.
اراده به این معنا را می توان از صفات ذات به شمار آورد و حقیقت آن چیزی جز " حب الهی " نیست که عین ذات وی می باشد.(6)

ج. در مورد اطلاق سوم
اراده به معنای دوست داشتنِ انجام عملی از سوی فاعلی دیگر نیز شبیه مورد دوم است. بدین صورت که در اصل، عرضی است که بر جوهر موجود مرید عارض میشود. بنابراین در اصل مختص موجودات دارای ماهیت است.
اما
از سویی میدانیم که خداوند ماهیت ندارد و هیچ عرضی نمیتواند بر او عارض شود. از سوی دیگر میدانیم که خداوند دوست دارد که کارهایی از سوی سایر موجودات مختار انجام گیرد و این اراده در قالب ادیان و دستورات دینی متبلور شده است. حال برای اینکه این اراده را بر خداوند اطلاق کنیم، تصویرش بدین صورت است که بگوییم مراد از این اراده در خداوند متعال، عبارت است از دوست داشتن جهت خیری که در این افعال است. این جهت خیر، جلوه‌ای از خیر بودن ذات الهی است. در این صورت، اراده در این معنا هم صفتی ذاتی است.(7)

تفاوت اراده خدا با اراده انسان
باتوجه به این نکات، میتوان نتیجه گرفت که گرچه اراده به هر سه اطلاقش هم در مورد انسان به کار میرود و هم در مورد خداوند، اما بین آنها تفاوت های اساسی وجود دارد. انسانها که اراده و مشیت‌شان ناقص و محدود است، وقتی چیزی را اراده می‌کنند، باید متوسل به چیزهایی غیر از اراده خود بشوند و تا وقتی آن وسایل و اسباب را به دست نیاورند کاری از پیش نمی‌برند. ولی در مورد اراده خداوند، این امر صادق نیست. چون اراده او، بر همه چیز محیط است و همه چیز به اراده اوست، اسباب و موانع نیز با اراده و مشیت او ایجاد شده است. پس در مرتبه‌ای که اراده او حاکم است هیچ چیزی در برابر او به عنوان شرط یا سبب یا مانع وجود ندارد و همه چیز محکوم اراده او و تابع آن هست. پس اراده الهی مطلق است و هر چیز که قابلیت تحقق داشته باشد، را هر طوری که بخواهد، آن چیز به همان صورت محقق می‌شود. اگر آن چیز را به صورت دفعی بخواهد، دفعی محقق می‌شود و اگر به صورت تدریجی بخواهد، تدریجا تحقق می‌یابد.(8)

باتوجه به مطالبی که گفته شد، اینکه به سوالات مطرح شده میپردازیم.
نخست. آیا می توان اختیار انسانی را در مورد خداوند هم صادق و جاری دانست؟
پاسخ این سوال آن است که بله میتوان اختیار را در مورد خداوند نیز به کار برد، البته در این اطلاق، لازم است دقت کنیم که شائبه مادیت و نیازمندی وجود نداشته باشد.

دوم. علت این اختلاف نظر چه چیزی است؟ آیا درباره معنای اختیار اختلاف نظر شده و صرفا اختلاف لفظیه یا دلایل دیگری درکار است؟
پاسخ این سوال نیز همانطور که بیان شد این است که هم معنای اراده متفاوت است و هم برخی از این اطلاقها با معنا و تصور مرسوم مستلزم نقص و نیازمندی است، بنابراین برخداوند قابل اطلاق نیست.

سوم. خداوند به چه معنایی مختار هست؟
خداوندمتعال، به هر سه معنا(قصد انجام کار، دوست داشتن انجام کار توسط خود، دوست داشتن انجام کار توسط دیگری)، مختار است و دارای اراده، ولی با اصلاح تصویری از اراده.

اراده خدا هم ازاد است. یعنی اراده او به اجبار از ناحیه موجودی دیگر به او تحمیل نمیشود. یعنی هیچ موجودی نمیتواند خداوند را برای اینکه اراده خاصی داشته باشد مجبور کند.
البته یک تفاوتی بین اراده خدا با انسان وجود دارد. انسان به خاطر اینکه موجودی ممکن الوجود است، اراده اش نیز ممکن الوجود و به نحو امکانی است.
بنابراین وقتی اراده انجام کاری را دارد، آن چیز میتواند محقق شود و میتواند محقق نشود.
ولی وقتی خداوند اراده انجام کاری را دارد(البته در اراده تکوینی: یعنی قصد انجام کاری نه به صورت دستور تشریعی)، در این صورت، آن چیز حتما محقق خواهد شد.

 

 


پی نوشتها:
1.
محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات العلوم و الفنون، بیروت، نشر لبنان ناشرون، 1996م، چاپ اول، ج1، ص 131.
2.
محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقائد، تهران، نشر بین الملل، 1378ه.ش، چاپ دوم، ص 83.
3.
محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، تهران، نشر بین الملل، 1382ه.ش، چاپ سوم، ج2، ص 421و 422.
4. آموزش فلسفه، ج2، ص 423.
5. محمد تقی مصباح یزدی، عقائد قرآن، قم، موسسه در راه حق، 1373ه.ش، خداشناسی، ص 142
6. آموزش فلسفه، همان، ج2، ص 422.

7. همان، ص423
8. مرتضی مطهری، علل گرایش به مادی گری، تهران، نشر صدرا، 1373ه.ش، چاپ سیزدهم، ص 115.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63616&p=1000669&viewfull=1#post10...