چه تفاوتی بین مرتاضان وپیامبران وجود دارد؟


پرسش: با توجه به اینکه مرتاضان هم قادرهستند کارهای پیامبران را انجام دهند چرا پیامبران ادعاء رسالت دارند؟

پاسخ:
این مطلب در حقیقت در بر دارنده یک ادعا و یک سوال است.
ادعای اثباتی این مطلب آن است که مرتاضان نیز کارهایی شبیه پیامبران انجام میدهند.
سوال نیز آن است که با وجود این شباهت، چرا یکی ادعای نبوت دارد و دیگری ندارد.

در مورد ادعای اثباتی این مطلب لازم است به تفاوتهایی که بین این دو عملکرد وجود دارد چشم بیندازیم.
چندین تفاوت بین این دو گفته شده است.

نخست. قابل یاد گیری بودن و نبودن

معجزات متکى به نیروى الهى است در حالى که سحر وخارق عادت ساحران و مرتاضان از نیروى بشرى سرچشمه مى گیرد، لذا معجزات بسیار عظیم و نامحدود است در حالى که سحر و خارق عادت مرتاضان محدود مى باشد.
 
به تعبیر دیگر آنها فقط کارهائى را انجام مى دهند که تمرین کرده اند، و براى انجام آن آمادگى دارند، هرگز هر کارى به آنها پیشنهاد شود انجام نمى دهند، و تاکنون دیده نشده مرتاض یا ساحر بگوید من آماده ام هرچه بخواهید انجام دهم، چرا که هرکدام در رشته اى تمرین و آگاهى دارند.

درست است که انبیاء معجزاتى را شخصاً و قبل از مطالبه مردم ارائه مى کردند (مانند قرآن پیامبر اسلام، و معجزه عصا و ید بیضاى موسى، و احیاى مردگان توسط مسیح) ولى هنگامى که مردم به آنها پیشنهادهاى جدیدى مى کردند مانند شق القمر، یا برطرف شدن انواع بلاها از فرعونیان، و یا نزول مائده آسمانى براى حواریون، و مانند اینها، هرگز از آن استنکاف نداشتند (البته به شرط اینکه براى کشف حقیقت باشد نه به عنوان بهانه جوئى لجوجان).

لذا در داستان موسى (علیه السلام) مى بینیم که فرعونیان از او مهلت طولانى خواستند تا تمام ساحران را جمع کنند و مقدّمات کار را فراهم سازند و به عنوان "فَاَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفّاً"(1) تمام نیرو و توان خود را متمرکز سازند و به کار گیرند، در حالى که موسى (علیه السلام) نیازى به این مقدمات نداشت، و بعد از مشاهده سحر ساحران تقاضاى مهلتى براى نحوه مبارزه با آنها نکرد چرا که او متکى به نیروى الهى بود و ساحران متکى به نیروى محدود انسانى.

این تفاوت، دو لازمه و نتیجه مهم دارد.
نتیجه اول آن است که در معجزه هماورد طلبی امکان دارد ولی در دومی چنین چیزی دیده نمیشود.
خارق عادات بشرى قابل معارضه و مقابله به مثل است، و انسانهاى دیگرى مى توانند همانند آن را بیاورند، و نیز به همین دلیل آورنده آن، هرگز جرئت نمى کند که «تحدى» یعنى دعوت به مقابله کند و بگوید هیچ کس توانائى انجام آنچه را که من انجام مى دهم ندارد،

در حالى که معجزات چون قطعاً از هیچ انسانى (با نیروى بشرى) ساخته نیست، همواره توأم با تحدّى بوده است، و مثلاً پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله)مى فرموده:

«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»(2)
«بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى [ديگر] باشند»!

نتیجه دوم نیز آن است که چون کار مرتاض و ساحر، بشری و به واسطه قدرت بشر است، دیر یا زود مغلوب میشود ولی در معجزه چینین چیزی وجود ندارد.
هنگامى که خارق عادات بشرى در برابر معجزات قرار گیرند به زودى مغلوب مى شوند، و سحر هرگز با معجزه پهلو نخواهد زد، درست همان گونه که هیچ انسانى قدرت معارضه در برابر پروردگار را ندارد.نمونه این مسأله در قرآن مجید به خوبى در داستان موسى و فرعون دیده مى شود که آنها تمام ساحران را از شهرهاى کشور مصر جمع آورى کردند، و مدتها مقدمه چینى براى ارائه سحر داشتند و نقشه ها ریختند، و سرانجام در یک چشم برهم زدن در برابر اعجاز موسى (علیه السلام) همه نقش برآب شد.


تفاوت دوم: نیازمندی به آموزش و عدم آن
معجزات چون از سوى خدا است نیازى به تعلیم و تربیت خاص ندارد در حالى که سحر و ریاضتهاى ساحران همیشه مسبوق به یک رشته تعلیم و تمرینهاى مستمر است به گونه اى که اگر شاگرد به خوبى تعلیمات استاد را فرا نگرفته باشد ممکن است در مجلسى که در حضور مردم تشکیل مى دهد به خوبى از عهده بر نیاید و رسوا شود. و به تعبیر دیگر معجزات در هر لحظه اى بدون هیچ سابقه اى ممکن است انجام گیرد در حالى که خارق عادات امورى است که به طور تدریجى و با مرور زمان، آشنائى و مهارت نسبت به آن حاصل میشود و هیچگاه به طور دفعى و ناگهانى انجام پذیر نیست.
در داستان فرعون و موسى نیز به این مسأله اشاره شده که فرعون ساحران را متهم مى کند که موسى بزرگ شما است و او اسرار سحر را به شما تعلیم داده است:
«اِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذى عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ» (3)
به همین دلیل گاه مى شود که ساحران ماهها یا سالها شاگردان خود را تعلیم مى دهند و با آنها تمرین مى کنند.
 
تفاوت سوم: تفاوت وضعیت و هدف انجام دهنده
وضع آورندگان معجزه، گواه صدق آنها است طریق دیگر براى شناخت معجزات از خارق عادات بشرى، مقایسه حال آورندگان این دو است. آورندگان معجزه از سوى خدا مأموریت هدایت مردم را دارند لذا اوصافى متناسب آن دارند، در حالى که ساحران و کاهنان و مرتاضان، نه مأمور هدایتند و نه چنین اهدافى را دنبال مى کنند و هدف آنها معمولاً یکى از امور سه گانه زیر است:
1 ـ اغفال مردم ساده لوح.
2 ـ کسب شهرت در میان توده عوام.
3 ـ کسب درآمد مادى از طریق سرگرم ساختن مردم.
 
هنگامى که این دو گروه (پیامبران و ساحران و مانند آنها) وارد میدان مى شوند، هرگز نمى توانند براى مدت طولانى منویّات و اهداف خود را مکتوم دارند، چنانکه ساحران فرعونى، قبل از آنکه وارد میدان شوند از او درخواست اجر و پاداش مهم کردند و فرعون هم به آنها وعده اجر مهمى داد:
 
«قالُوا اِنَّ لَنا لاََجْراً اِنْ کُنّا نَحْنُ الْغالِبینَ ـ قالَ نَعَمْ وَاِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ»
«و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند [آيا] اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود »(4).
 
در حالى که پیامبران به دفعات مى گفتند:
«وَما اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْر»
«هیچ پاداشى از شما نمى طلبیم» (5)
 
اصولاً همین که مى بینیم ساحران در خدمت فرعون ظالم و مستکبرند، براى شناخت «سحر» از «معجزه» کافى مى باشد.
ناگفته پیدا است که انسان هر قدر مهارت در پرده پوشى بر افکار و اهداف خود داشته باشد باز قیافه واقعى آن از خلال اعمالش ظاهر مى شود.
 
این مسئله در احتجاج حضرت موسی با ساحران به خوبی بیان شده است:
«قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ اِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ اِنَّ اللّهَ لایُصْلِحُ عَمَل الْمُفْسِدینَ»
موسى گفت آنچه را شما آوردید سحر است، خداوند به زودى آن را ابطال مى کند، چرا که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمى نماید» (یونس 81).
 
حضرت موسی به آنان بیان میکند که
اولا: کار شما از سویی کار خودتان است:ما جئتم
ثانیا: خداوند آنرا باطل خواهد کرد:سیبطله
ثالثا: کار شما توسط خداوند اصلاح نمیشود و کمکی از خداوند دریافت نخواهید کرد: ان الله لا یصلح...
رابعا: شما افراد مفسدی هستید: عمل المفسدین
 
ساحران افرادى مفسدند و عملشان باطل است، و مسلماً چنین عملى نمى تواند اثر اصلاحى در جامعه داشته باشد.
کار ساحر خدعه و نیرنگ است، و طبعاً روحیاتى هماهنگ با آن دارد، آنها افرادى متقلب و خدعه گرند، و از خلال صفات و اعمالشان به زودى مى توان آنها را شناخت، در حالى که اخلاص و پاکى و صداقت انبیاء سندى است که با اعجاز آنها آمیخته و روشنائى بیشترى به آنها مى دهد.

باتوجه به این نکته، مشخص میشود که اصولا کار و هدف این دو گروه یکسان نبوده.
نه کارشان یکسان است تا از پشتوانه اجتماعی یکسانی برخودار شوند.
و نه هدفشان یکسان بوده است.

البته باید به این نکته توجه کرد که آوردن معجزه برای قدرت نمایی نبوده است بلکه پشتوانه ای بوده برای اینکه مخاطبان سخن پیامبران را قبول کنند و از الهی بودن دعوت ایشان مطمئن شوند.
بنابراین اگر ایشان ادعای نبوت داشتند، به خاطر این بوده که از جانب خداوند ماموریت برای این کار داشتند.
نه اینکه مانند برخی مرتاضان به بهانه اینکه کارهایی عجیب و غریب انجام داده بودند، بخواهند خواسته های نفسانی خود را از مردم بخواهند و برای خود قدرت و مکنتی به دست بیاورند.


 

پی نوشتها:
1. سوره طه، آیه 64
2. سوره اسراء، آیه88
3. سوره طه، آیه 71
4. سوره اعراف، آیات 113 و 114
5. سوره شعراء، آیه 109

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63543&p=998914&viewfull=1#post998914