آزمایشی برای اثبات خدا

پرسش:آزمایش زیر رو در نظر بگیرید:
آزمایش به این صورت هست که چندین گروه که به بیماری های مختلفی مبتلا هستند انتخاب میشن. این افراد همدیگرو نمیشناسند. بیماران به دو گروه تقسیم میشوند. گروه 1 و گروه 2. اسامی این افراد به چندین گروه داده می شود. این گروه ها در مناطق مختلف جهان پخش می شوند. و هر کدام مسئول هستند برای سلامتی بیماران گروه 1 دعا کنند ولی از وجود بیماران گروه دو بی خبر هستند. آن ها خدا رو میخوانند و ازش میخواهند که افراد این گروه را شفا دهد. (تک تک افراد را به اسم دقیق دعا می کنند). در میان گروه 1 دو گروه 1 الف شامل افرادی هستند که می دانند دعا می شوند و گروه 1 ب افرادی هستند که نمی دانند دعا می شوند. بعد از چند ماه که هر روز افراد گروه 1 دعا شدند و افراد گروه 2 دعا نشدند به سراغ این دو گروه برویم و ببینیم: 1- آیا وضعیت سلامت افراد گروه یک نسبت به گروه دو متفاوت است یا خیر؟ اگر بلی چند درصد بهبود یا بدتر شدند؟2- تفاوت گروه 1-الف و 1-ب بررسی شود تا اثر القای ذهنی هم مشخص بشه. برای اینکه صحت آزمایش مشخص بشه این تست میتواند مثلا 1000 بار با 1000 گروه بیمار 100 نفری انجام شود. این افراد دارای بیماری های مختلفی باشند و در مناطق مختلفی زندگی کنند. گروه های دعا کننده هم حتی میتوانند تغییر کنند و تعداد زیادی باشند مثلا به ازای هر گروه بیمار 1000 نفر دعا کننده باشند. حالا سوال این هست آیا خدا پاسخ این دعا ها را میدهد؟ و وجودش به این شکل اثبات میشود؟ آیا این آزمایش برای اثبات وجود خدا منطقی هست؟ به نظر خودم بله منطقی هست و باید وضعیت بیماران گروه 1 بهتر باشد نسبت به گروه 2 البته باید تغییرات چشم گیر باشد و کاملا در دعاشده ها مشخص باشد. با این روش میتوان پی برد که آیا خدایی هست یا خیر طبعا اگر نتایج مثبت باشد خدا ثابت میشود ولی اگر منفی باشد این سوال پیش می آید که چرا این همه دعا در حق این همه انسان و توسط این همه انسان دعا کننده بی پاسخ مانده آیا خدا وجود ندارد؟ یا نسبت به ما بی تفاوت است؟ دقت کنید این یک روش تجربی پیشنهادی برای اثبات وجود خداست که در جایی خواندم و کمی بسطش دادم. بنده درصدد رد وجود خدا نیستم و نظری در مورد برهان های وجود خدا در این تاپیک ندادم بحثم این هست آیا این روش درسته یا خیر؟ اگر نه به چه دلیل؟ (خصوصا این که با این کار، خداوند خودش را به بندگانش می شناساند و چه مصلحتی مهمتر از این ؟!) اگر بله چرا اجرا نمیشه؟

 

 

 


پاسخ:
این روش تنها در صورتی قادر به اثبات یا انکار خداوند است که نشان بدهیم بر خداوند لازم است هر دعایی را برآورده سازد؛ و تنها شرط برای برآورده کردن دعا از سوی خداوند، صرف دعا کردن از سوی بندگان است.

به باور درست، نه تنها دلیلی به سود این مدعا نداریم بلکه ادله ای علیه آن داریم که دعا شرط کافی برای برآورده شدن نیست بلکه برآورده شدن مفاد دعا، علل متنوعی دارد که ممکن است با فقدان یکی از آنها، دعا برآورده نشود.

به همین جهت، در متون دینی برای برآورده شدن دعا به شرایط مختلف اشاره می شود و یا موانع برآورده شدن دعا را ذکر می کنند و یا به این نکته تاکید می کنند که خداوند خیرخواه است و چه بسا مفاد دعای ما نهایتا به خیر ما یا دیگران نباشد و به همین جهت، خداوند آن را برآورده نکند و ....

آری، خداوند وعده داده است که پاسخگوی دعای ما باشد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(1)؛ و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم. دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند(و به مقصد برسند).

اما باید دانست که استجابت دعا لزوما به معنای برآورده کردن محتوای دعا نیست. استجابت دعا بدین معنا است که خداوند دعای شما را می شنود و به بهترین شکل به آن پاسخ می دهد: گاهی بهترین پاسخ، برآورده کردن حاجت است و گاهی نه. اگر ما مومنان حقیقتا معتقدیم که خداوند عالم وقادر و خیرخواه مطلق است، باید بدانیم که او بهتر از ما می فهمد و بهتر از ما خیر ما را می داند و بهتر از ما برای ما خیرخواهی می کند. در این صورت، ممکن است در موردی ما امری را مکروه بدانیم اما خداوند آن را برای ما خیر می داند و یا بالعکس: « وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(2)؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد.

پس دلیلی ندارد خداوند در این آزمایش مشارکت کند و خودش را متعهد به برآوردن دعای بندگان کند. این که بواسطه مشارکت در این آزمایش خداوند خودش را به بندگانش می شناساند و به همین جهت، لازم است در این آزمایش مشارکت کند نیز دلیل قانع کننده ای نیست. اگر قرار باشد چنین مصلحتی مراعات گردد، روشهای بهتر و قابل دسترس تری هم وجود دارد. مثلا خداوند شخصا چنان بر هر کسی بروز و ظهور یابد و اراده اش را بر اراده شخص غالب کند که آن شخص گریزی جز اذعان به او نداشته باشد.

اما ظاهرا خداوند چنین اراده نکرده است؛ این که چرا چنین نکرده است، نمی دانم. همین قدر میدانم که خداوند کتاب تکوین و تشریعش را به گونه ای تدوین کرده که برای آنان که پاک سیرتند، مایه ازدیاد ایمان است و برای آنهایی که چنین نیستند، مایه ضلالت و گمراهی.

در کتاب تشریعش متشابهاتی قرار داده تا «آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏ انگيزى كنند(و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير(نادرستى) براى آن مى‏ طلبند»(3). در کتاب تکوینش نیز شرور را قرار داده تا عیار بندگی مردم را با آن بیازماید: «اَحَسِبَ النَّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنَّا و هُم لا یُفتَنُونَ»(4).

بنابراین، زبان خداوند در کتاب تکوین و تشریعش چنین است. این که چرا چنین است؛ دقیقا نمیدانم جز این که با این کار، گویا میخواهد کسانی که ناپاکند را تنبیه کند و بر کفر و ضلالتشان بیفزاید: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ»(5) و اگر خدا مى‏ خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا هر كس را بخواهد(و شايسته بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد(و لايق بداند) هدايت مى‏ كند.

البته روشن است که این ضلالت ثانویه، عقوبت ظالمان و فاسقان است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ»(6) خداوند از اين كه(به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏ كند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آورده‏ اند، مى‏ دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‏ گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى‏ كند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد.

کوتاه سخن این که به نظر می رسد خداوند برای سخن گفتن با مردم و عیان کردن خودش، زبان خاصی را پیش گرفته است. در هر صورت، به نظر می رسد چنان نیست که برای اثبات کردن خودش بواسطه آزمایش مورد نظر، خودش را ملزم به مشارکت در این آزمایش بداند.

 

 


پی نوشت ها:
1. بقره/ 186.
2. بقره/ 216.
3. آل عمران/ 7.
4. عنکبوت/ 2.
5. نحل/ 93.
6. بقره/ 26.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63731&p=998929&viewfull=1#post998929