پرسش:
یکی از پاسخ هایی که به مسئله شر داده می شود این است که شرور لازمه این عالم مادی است و خلق کردن چنین نظامی بدون شر ممکن نبوده و محال است، حالا سوال اینجاست که آیا عدم اراده خدا بر محالات، قدرت مطلق او را نقض نمی کند؟ خدایی که جهان را آفریده، می توانست دنیا و قوانینش را طوری بیافریند که انسان هم در دنیای مادی باشد و اراده داشته باشد، و هم شروری در کار نباشد، همان طور که عالم ملائکه چنین است.


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
اینکه می گویند برخی افعال اصلا ملاک قدرت و یا عجز قرار نمی گیرند بدین صورت است که یک وقت به خود کار یا فعل نگاه می کنیم می بینیم شدنی است، در چنین کارهایی که به لحاظ عقلی شدنی باشد کسانی را که می توانند آن را انجام بدهند، توانا و کسانی را که نمی توانند آن را انجام بدهند ناتوان از انجام آن مینامیم، مثلا اینکه وزنه 260 کیلویی بالای سر برود خب عقلا شدنی است، حالا یکی مثل رضازاده و بهداد سلیمی می توانند و به توانایی توصیف میشوند، و من و شاید شما نمی توانیم و به ناتوانی توصیف می شویم چون خود این کار به لحاظ عقلی شدنی است.

اما گاهی اصلا بدون اینکه نگاه کنیم فاعل کار چه کسی هست، به خودِ فعل که نگاه می کنیم می بینیم فعل نشدنی است! اینجا دیگر هیچ کسی به عجز و ناتوانی از انجام آن توصیف نمیشود، چرا که خودِ آن کار به خودی خود نشدنی است، نه به لحاظ توان و قدرت انجام دهنده! مثلا اینکه جمع 2 به علاوه 2 بشود 5! این نشدنی است! اینکه ما از یک ریاضیدان با توان بخواهیم که 2 را به گونه ای با 2 جمع کند که نتیجه بشود 5! می گوید من ریاضیاتم ضعیف نیست اما آنچه که شما می گویید نشدنی است!

یا اینکه به یکی بگوییم گوی های کروی را به گونه ای روی هم بچین که بین آنها فاصله ای نباشد! خب این خودش نشدنی است اصلا ربطی به انجام دهنده ندارد! یا گوی های کروی باید مکعب باشند تا با چیدن آنها فاصله ای در میانشان نباشد، یا تا گوی کروی هستند فاصله نیفتادن بین آنها محال است. اینجا به کسی نمی گویند تو بلد نیستی اشیاء کروی را به گونه ای روی هم بچینی که بین آنها فاصله نیفتد! به شما خواهد گفت برادر من گوی کروی را تصور کن، بعد ببین اصلا میشود ضمن حفظ کروی بودن آنها، آنها را روی هم ریخت که بین آنها فاصله نباشد؟

در مورد خلقت جهان و شرور هم همین مسئله مطرح است، نمیشود این نظام مادی باشد اما شرور نباشد! بالاخره وقتی باید اشیاء سخت مثل فلزات برای ساختن ماشین باشند، و بدن انسان هم برای حرکت لطیف باشد، طبیعتا در تصادف با فرو رفتن این فلزات سخت در بدن لطیف انسان، انسان کشته میشود! تا زمانی که این سختی فلزات، واین لطافت بدن انسان، و قوانین سرعت وجود دارد(که ضرورت هم دارد) این شرور هم هست، محال است در عین اینکه این قوانین حفظ می شوند انسان هم زنده بماند!
انسان ها اختیار داشته باشند که بتوانند شر باشند، از آن طرف می گویید خدا کاری کند که شر نباشند! خب اگر قرار باشد انسان ها اختیار داشته باشند یعنی خداوند آنها را آزاد بگذارد و در انتخاب آنها ولو اینکه شر باشد دخالت نکند!

بنابراین یا باید قوانین نقض شوند که به مصلحت نیست، یا اگر قوانین برای تاثیرگذاری باقی ماندند انسان در تصادفات کشته میشود، و با اختیار خود سوء رفتارهایی خواهد داشت، این دو دوتا چهارتاست، ربطی به قدرت ندارد، محال بودن برای خود فعل است، نه برای انجام دهنده.(دقت کنید)

نکته دوم:
بحث بر سر این نیست که آیا خدا می تواند عالَمی خلق کند که در آن شرور نباشد یا خیر؟ بلکه بحث بر سر این است که آیا خدا همین دنیا را می تواند بدون شر بیافریند؟ بحث بر سر این است که اگر نخواهیم به خاطر مصلحتی قانون را تغییر بدهیم آیا میشود لوازم آن را حذف کرد؟ وگرنه بله در اینکه خدا به راحتی می تواند این قوانین را بردارد و جهان ماده تبدیل شود به جهان ملائکه و مجردات؛ در این شکی نیست؛ اما اینکه این جهان و این قوانین باشد و شرور هم نباشد محال است.

به عبارت دیگر خداوند می تواند اشیاء کروی را تبدیل به اشیاء مکعب کرده و روی هم بچیند، اما اینکه اشیاء کروی به همین صورت باقی بمانند و به گونه ای روی هم چیده بشوند که بین آنها فاصله نباشد محال است؛ ولو آنکه خود خدا این اشیاء کروی را خلق کرده، و میتواند تبدیل به اشیاء مکعب کند، اما تا زمانی که به شکل کره باشند چیدن بدون فاصله ی آنها روی هم محال است.

بنابراین تا این قوانین هست شرور هم هست، بله خدا قدرت دارد که این قوانین را بردارد اما این پاک کردن صورت مسئله است، چون فرض ما درجایی است که این قوانین و عالم ماده باشد اما شرور و سختی ها نباشند(دقت کنید)

اما اینکه پس چرا خداوند عالَم مادی را مانند عالَم ملائکه نیافریده تا این شرور پیش نیاید بحث دیگری است که دستیابی عقل به تمام جوانب آن دشوار است و نمی تواند رفتار خداوند را قضاوت کند، اگرچه به برخی از حکمت های آن در آیات و روایات اشاره شده است، مانند این که رشد در سایه این استعدادها و تزاحم ها محقق می شود، همان طور که قرآن کریم در خصوص سختی های دنیوی می فرماید:
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ به درستی که با هر سختی، آسانی است (1)

اما در مورد سختی های اخروی می فرماید:
«سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا»؛ (اهل دوزخ میگویند:) فرقی نمی کند که صبر کنیم یا بی تابی كنيم(2)
یعنی برخلاف دنیا، صبر در برابر سختی های آخرت هیچ تفاوتی با جزع وفزع ندارد.

به همین خاطر قرآن کریم ملائکه را دارای مقامی ثابت می داند:
«وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُوم‏»؛ و هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر اينكه براى او مقامى معين است‏(3)


پی نوشت ها:
1. شرح:6/94.
2. ابراهیم:21/14.
3. صافات:164/37.