فلسفه شرور چیست؟


پرسش:
آنطور که من فهمیدم در مساله شر اختلاف سر این است که خداوند از وجود شر با خبر است و نسبت به دفع آن هم تواناست اما از اینکار امتناع می کند بنا بر مصلحت و خیر بزرگتر. اما سوال اینجاست که چه خیری میتواند بزرگتر از این شرور باشد؟ البته ممکن است خیرهایی برای دیگران باشد ولی آیا این افراد قربانی جامعه شده اند ؟ یا نه نیک خودشان هم در همین بوده که بیمار باشند ؟ از نظر خوده بنده اینجا نه تنها وجود خداوند رد نمی شود ، بلکه بیشتر ضروری تر می باشد که خداوندی باشد تا در برابر این ضعف ها و نیازها از ما حمایت کند و همچنین در جهان دیگر پاداش این موجوداتی که در این جهان تنها عذاب نصیبشان شده را در صورت موفقیتشان در امتحان الهی اگر خدا بخواهد بدهد. نظر شما درباره فلسفه شرور چیست؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. شرور به معنای عرفی کلمه، آن چیزی هستند که آدمی از آن بیزار است و خواستار نبودنش است. از این منظر، مصداق اولیه شرور، درد و رنج است چرا که درد و رنج، تنها چیزی است که آدمی از آن بیزار است و اگر از سایر امور نیز اظهار بیزاری می کند، از این جهت است که آنها نیز به درد و رنج می انجامند. در این صورت، روشن می شود که شرور مصداق وجودی دارند.

2. اما منشا شرور (یا همان درد و رنج)، گاهی وجودی است و گاهی عدمی؛ مثلا گاهی زلزله عامل وجودی برای پیدایش درد و رنج می شود و به همین جهت که منشا پیدایش درد و رنج است، به آن نیز بالتبع شر گفته می شود؛ و گاهی معلولیت عامل عدمی برای پیدایش درد و رنج است و به همین جهت که منشا پیدایش درد و رنج است به آن نیز شر گفته می شود. بنابراین، مصداق اولیه و بالذات شرور، وجودی هستند؛ اما مصداق ثانویه و بالتبع شرور، گاهی وجودی و گاهی عدمی هستند.

3. شر و خیر ناسازگارند؛ از این رو، اگر موجودی خیرخواه است نباید مرتکب شرّ بشود. با این حال، برخی از شرور از سوی موجودات اخلاقی و خیرخواه نیز صادر می شوند که موجهند. این شرور تعارضی با خیرخواهی این موجودات ندارد چرا که این شرور دارای خیر یا خیرات مهمتری هستند که گریزی از آنها نیست. این شرور هم خیر مهمتر دارند و هم راه رسیدن به آن خیر فقط از طریق این شرور ممکن است. بنابراین، گریزی از انجام آن شرور نیست. مثلا اگر یک جراح برای نجات بیمار راهی جز قطع پای او ندارد، در این صورت، کسی او را مواخذه نمی کند که چرا مرتکب شر شده است.

4. بنابراین، برای این که نشان بدهیم که خداوند خیرخواه نیست باید نشان بدهیم شروری از سوی خداوند صادر می شود که ناموجهند؛ یعنی شروری هستند که خیر مهمتر ندارند و یا اگر دارند از طریق دیگر قابل وصول باشند بی آن که شری بوجود آید.

5. به نظر می رسد با ملاحظه خود شرور و محدودیت معرفتی ما، نمی توانیم به صورت قطعی اثبات کنیم که شروری که در جهان ارتکاب می یابد، از آن جهت که به خداوند منسوب است، ناموجهند. دقت بفرمایید که منظورم از این سخن این نیست که نمی توانیم شرور ناموجه را تشخیص بدهیم. روشن است که فردی که از روی ظلم و تجاوز، قتل می کند، رفتارش ناموجه است؛ اما نمی توانیم این شر را از آن جهت که به خداوند منسوب می شود، نیز ناموجه دانست.
از چه جهتی شرور به خداوند منسوب می شوند؟ از این جهت که خداوند به شخص قاتل اختیار و قدرت قتل داده است و مانعش نشده است. اثبات این که خداوند از این جهت، مرتکب شر ناموجه شده است، اثبات نشدنی است چرا که همواره این احتمال مطرح است که این اختیار خیر مهمتری دارد که بدون اختیار آن خیر محقق نمی شود؛ و یا اختیار لازمه مرتبه وجودی انسان است و انسان بدون اختیار خلق نشدنی است.

6. بنابراین، به نظر می رسد اساسا مساله شرور برای نفی وجود خداوند، راه به جایی نمی برد چرا که مبتنی بر یک حدس و گمان است: حدس می زنیم که این شرور ناموجهند! (1)

7. اما آیا راهکار عوض اخروی می تواند پاسخ دیگری به مساله شرور باشد؟ به نظر می رسد عوض اخروی، صرفا عدل الهی را از اشکال مصون نگه می دارد با این توضیح که اگر به برخی از انسانها شرور می رسد، خداوند بواسطه حمایت دنیوی یا عوض اخروی آن را جبران می کند و بدین شکل، به کسی که مبتلا به شرور شده، ظلم نمی شود.
اما مساله شرور و خیرخواهی خداوند همچنان باقی است. مساله اساسی در شرور از این قرار است که چرا خداوند شرور را ایجاد کرده است و یا مانع از ایجاد آنها نشده است؟ به نظر می رسد راهکار حمایت دنیوی و عوض اخروی پاسخی به مساله شرور (آیا شرور با خیرخواهی خداوند منافات دارد یا نه؛ و این که چرا خداوند شرور را ایجاد کرده و مانع از ایجاد آنها نشده است) ارائه نمی دهد.(2)
همانطور که عرض شد، این پاسخ برای رفع شبهه نسبت به عدل الهی راهگشا است؛ یعنی اگر بپذیریم که شرور برای خیر مهمتری لازم شده است آنگاه این سوال پیش می آید که این شرور گاهی به خاطر خیر مهمتری رخ می دهند که خیرشان به شخص آسیب دیده نمی رسد. در این صورت، عدالت الهی اقتضا دارد تا ضرر شخص آسیب دیده در آخرت جبران گردد. : «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»(3). از این رو، کسانی که به شرور دنیوی مبتلا می شوند را مشمول عوض اخروی قرار می دهد. حتما در زندگی خودمان مشاهده کرده ایم که برخی از انسانها زندگی سخت تری نسبت به دیگران دارند. عدل الهی مستلزم آن است که سختی زندگی این گروه از انسانها در آخرت جبران شود. این مضمون در متون دینی مختلف از جمله این روایت بیان شده است: «کسانی که مبتلا به بلایا می شوند، بعد از مرگ چنان ثواب می برند که اگر بعد از مرگ آنها را مختار سازند که بار دیگر به دنیا برگردند و بلایا را متحمل شوند، بازگشت به دنیا را انتخاب می کنند تا ثواب بیشتری بگیرند»(4).

8. مطلب آخر این که طبیعتا مومنان که شرور را به مثابه قرینه ای علیه خداوند نمیدانند، شرور را موجه میدانند و برایش حکمت هایی را ذکر می کنند که توسط عقل و نقل ثابت شده است که در ادامه، به دو نمونه از آن علل اشاره میکنیم (لازم به ذکر است که شرور دلایل متنوعی دارند و اینطور نیست که تمامی شرور لازمه خلقت جهان مادی باشند و یا غیره):
8/1 تحقق علم الهی به احوال انسان: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»(5) ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم(و اينها را نيز امتحان مى‏كنيم)؛ بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مى‏گويند و كسانى كه دروغ مى‏گويند تحقق يابد.
علم الهی به احوال و افعال آدمی به دو گونه ذاتی و فعلی است. آنچه از متون دینی بدست آمده این است که علم فعلی خداوند مبنای ثواب و عقاب است بدین بیان که علم فعلی خداوند به کاری، متضمن تحقق آن کار است و چون عقاب و ثواب تابع اعمال و کارهای ما است، اصطلاحا گفته می شود که علم فعلی الهی ملاک عقاب و ثواب است.
8/2 تکامل و رسیدن به رحمت الهی: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(6) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم؛ و بشارت ده به استقامت‏كنندگان. آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‏رسد، مى‏گويند: «ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمى‏گرديم». اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايت‏يافتگان.
روشن است که خداوند بهترین موجود است و بهترین خلقت را از خودش بروز می دهد و نمی خواست که ما ناقص آفریده شویم بلکه چون مرتبه وجودی ما مرتبه ناقصی است، یا نباید اصلا خلق می شدیم و یا باید با این نقصان ها خلق می شدیم. بنابراین، چون خداوند خیرخواه است و به هر مرتبه وجودی که شایستگی وجود دارد، وجود می بخشد؛ به ما نیز در این مرتبه وجودی ناقص و محدود وجود بخشید. اما چون مرتبه وجودی ما مختار است و قابلیت تکامل تدریجی دارد، انبیائی را مبعوث نمود تا متکامل شویم و به سعادت ابدی رهنمون گردیم و همچنین ما را به شروری امتحان می کند تا هر کسی متناسب با صبری که ورزیده تکامل یافته و عیار بندگیش بروز کند.(7)

9. کوتاه سخن این که شرور در صورتی با خیرخواهی خداوند در تعارضند که اثبات شود ناموجهند و خیر مهمتری که از طریق دیگر بدست نیاید نداشته باشند. از آن جایی که علم ما محدود است و به تمامی ابعاد انسان وجهان آگاهی ندارد، نمی تواند به صورت قطعی اثبات کند که فلان شرّ، ناموجه است. راهکار عوض اخروی اگرچه به مساله شرور پاسخگو نیستند اما از این جهت که عدل الهی را محفوظ نگاه می دارند، قابل توجهند.(8)

پی نوشت ها:
1. پترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی(درآمدی بر فلسفه دین)، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، انتشارات طرح نو: فصل ششم(مساله شر). همچنین: پترسون، مایکل، خدا و مساله شرّ، ترجمه یدالله رستمی، انتشارات ریسمان.
2. برای مطالعه بیشتر، رک: عماد زاده، حسین، مساله شر در کلام امامیه، پژوهشنامه ثقلین، تابستان 1393.
3. نساء/ 40.
4. علامه مجلسی، بحار الانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج 3، ص 71.
5. عنکبوت/ 3.
6. بقره/155-157.
7. برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج2، صص496-500.
همچنین، رک: سهروردی، مجموعه مصنفات، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1375، ج1، ص183؛ صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج5، ص91؛ ج7، ص91.
8. برای مطالعه بیشتر، رک:
صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981،ج7، صص58-76.
Davies, Brian, An introduction to philosophy of religion, oxford university press, 1993, p:32-55

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62311&p=984349&viewfull=1#post984349