شبهات وسوالاتی در آیه ولایت


پرسش:
طبق آیه ولایت «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا...وَ هُمْ راكِعُون‏»
۱- انگشتر که جزء موارد زکات نیست، چرا در آیه با لفظ زکات آمده است؟
۲- در آیه از لفظ «يُؤْتُونَ» با مفهوم استمرار استفاده شده، آیا امام موارد دیگری را هم داشته اند که در نماز زکات بدهند؟
۳- چرا وقتی فقط منظور امام علی (علیه السلام) هست از لفظ جمع استفاده می شود؟ آیا در قرآن موارد مشابه داریم؟


پاسخ:
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏»؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده ‏اند؛ همانها كه نماز را بر پا مى ‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى ‏دهند.(1)

در باره موارد زکات و استعمال آن در قرآن باید گفت:
«زکات» واژه ای عام است که در زبان قرآن کریم، هم برای زکات واجب و هم صدقه و انفاق مستحبی به کار می رود. در ادامه به بیان مفسران توجه فرمایید:
تفسیر نمونه:
اطلاق «زكات» بر زكات مستحب، در قرآن کریم فراوان است و در بسيارى از سوره ‏هاى مكى (نمل/ 3؛ روم/ 39؛ لقمان/ 4؛ فصلت/ 7 و مؤمنون/ 4) كلمه زكات آمده كه منظور از آن همان‏ زكات مستحب است، زيرا بطور قطع، وجوب زكات بعد از هجرت پيامبر (صلی الله علیه و آله) به مدينه بوده است.(2)
علامه طباطبایی(ره):
این که امروزه وقتی گفته می شود «زکات»، زکات واجب به ذهن می آید، نه صدقه؛ به این خاطر نیست که در لغت عرب، صدقه زکات نباشد، بلکه به این جهت است که در مدت هزار و چند سال که از اسلام گذشته، متشرعین و مسلمانان، زکات را در واجب به کار برده اند، و گرنه در صدر اسلام، زکات در معنای لغوی آن و اعم از زکات واجب و صدقه به کار می رفته است.
آيه زكات می فرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»؛ از اموال آنها صدقه ‏اى (بعنوان زكات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنها دعا كن؛ كه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست.(3)
آیه شریفه دلالت دارد بر اين كه زكات مصطلح (زکات واجب) يكى از مصاديق صدقه است، و از اين جهت آن را زكات گفته‏ اند كه صدقه است، چون صدقه پاک كننده است و زكات هم از تزكيه و به معناى پاک كردن است‏.(4)

در باره استفاده از لفظ «وَ يُؤْتُونَ»‏ با صیغه مضارع و مفهوم استمرار، باید گفت:
تعبیر به «وَ يُؤْتُونَ»‏ اشعار به این است که در آن تکرار و تجدد وجود دارد، کما این که اشعار به این است که سایر ائمه معصومین (اولاد امام علی علیه السلام) نیز این کار را انجام داده اند.(5)
به این رویات توجه فرمایید:
"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- «... وَ الَّذِينَ آمَنُوا» يَعْنِي عَلِيّاً وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ ع إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ‏ «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ‏ راكِعُونَ‏» ... فَكُلُّ مَنْ بَلَغَ مِنْ أَوْلَادِهِ مَبْلَغَ الْإِمَامَةِ يَكُونُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ مِثْلَهُ فَيَتَصَدَّقُونَ‏ وَ هُمْ راكِعُونَ‏."(6)
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: منظور از «الَّذِينَ آمَنُوا...»، على (عليه السلام) و اولاد او (عليهم السلام) تا روز قيامت هستند. پس هركس از اولاد او به جايگاه امامت رسيد با اين ويژگى مثل اوست، آنان در حال ركوع صدقه مى ‏دهند.
نکته:
بر اساس این روایت که ساير امامان معصوم نيز در حال نماز و ركوع، به فقرا صدقه داده ‏اند، مفهوم استمرار در كلمات‏ «يُقِيمُونَ‏، يُؤْتُونَ، راكِعُونَ» بیشتر روشن می شود.
علم الهدى سيد مرتضى(ره) می گوید: تعبير به لفظ جمع در آيه شريفه براى بيان آن است كه اين دلالت مذكوره ثابت است براى جميع ائمه اثنى عشر كه امير المؤمنين (عليه السلام) از جمله ايشان است، پس استعمال لفظ جمع در آيه از باب حقيقت است.(7)
بنابر این:
آيه‏ فوق، ولايت پيامبر (صلى الله عليه و آله) و امام على (عليه السلام) را اثبات مى‏كند و با الغاى خصوصيت و وجود صفات امامت در بقيه امامان، شامل آنان نيز مى ‏شود.
استمرار و جمع بودن، کاملا موجه و منطقی است.

در باره لفظ جمع آوردن نیز باید گفت:
زمخشرى (از مفسران اهل سنت) گفته است: گرچه زكات ‏دهنده در حال ركوع [على (ع) و] يک نفر بوده است ولى كلمه «الذين» به صورت جمع آورده شده تا مردم براى انجام دادن نظير عمل آن حضرت، ترغيب شوند و توجه كنند به اين كه خوى و سرشت‏ مؤمنان ايجاب مى ‏كند آنان در اين حد، خواهان احسان و نيكى به فقرا و مستمندان باشند.(8)
مرحوم طبرسی می گويد: در زبان و ادبيات عرب مشهور است كه به عنوان تعظيم از مفرد به لفظ جمع تعبير مى ‏شود، بنا بر اين نيازى به استدلال صاحب كشاف نبود.(9)
نظری دیگر؛
در ادبيات عرب مكرر ديده مى ‏شود كه از مفرد به لفظ جمع، تعبير آورده شده و این در بین عرب، رائج و مرسوم است؛ کما این که در قرآن کریم نیز موارد مشابه دارد:
در آيه مباهله(10) كلمه «نِسَائَنَا» به صورت جمع آمده در صورتى كه منظور از آن، طبق شان نزول هاى متعددى كه وارد شده، فاطمه زهرا (علیها السلام) است.
در آيه «الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً»(11) تعبیر «الناس» آمده ولی طبق برخی شأن نزول ها، آن در باره «نعيم بن مسعود» كه يک فرد است می باشد.
هم چنين آيه «يَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ»(12) در مورد «عبد اللَّه ابى» وارد شده است.
آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ... تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ»(13) دليل معتبر و روايت صحيح داريم بر اين كه مرجع ضمير «اليهم» با اين كه ضمير جمع است يک نفر بيش نيست و آن «حاطب بن ابى بلتعه» است كه با قريش و دشمنان اسلام مكاتبه سرى داشت.
آيه «يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»(14) روايت صحيح داريم كه قائل اين سخن يک نفر بيش نيست و او «عبد اللَّه بن ابى بى سلول» رئيس منافقين است.
و آیات دیگر... .(15)
نکته:
فرق است بين اين كه لفظ جمع را اطلاق كنند و واحد را اراده كنند، در حقيقت لفظ جمع را در واحد استعمال كنند؛ و بين اين كه قانونى كلى و عمومى بگذرانند و از آن بطور عموم خبر دهند، در صورتى كه مشمول آن قانون جز يک نفر كسى‏ نباشد و جز بر يک نفر منطبق نشود.
و آن نحوه اطلاقى كه در عرف سابقه ندارد، نحوه اولى است نه دومى، براى اين كه از قبيل دومى در عرف بسيار است.(16)

ممکن است پرسیده شود اگر زکات دادن در رکوع، عملی ممدوح در قرآن است، چرا در احکام اسلام جزء واجبات و یا مستحبات نیامده است؟ در جواب باید گفت در رکوع زکات دادن موضوعیت ندارد بلکه خود زکات موضوعیت دارد؛ لذا آیه شریفه نمی خواهد اصرار کند که زکات هایتان را در حال رکوع بدهید.
این زکات دادن در حال رکوع، واقعه ای است که پیش آمده و زمینه ای است برای معرفی وصیّ و ولیّ.
هم چنین ممکن است پرسیده شود اگر خدا می خواهد حضرت علی(علیه السلام) را به عنوان ولی معرفی کند، چرا کارهای بزرگتر حضرت را مدّ نظر قرار نداده است؟ که در جواب باید گفت در جاها و موقعیت های مختلف، این ولایت گوشزد شده است، یکی از آن ها همین مورد است که شیعه و سنی بالاتفاق، این آیات را در شأن حضرت علی(علیه السلام) می دانند. لذا به زکات در رکوع، انحصار ندارد.
اگر هم پرسیده شود آیا نمی شد حضرت برای زکات دادن تا آخر نماز صبر کنند؟ باید گفت خیر؛ اگر قرار است فقیر، ناامید از کمک دیگران برود؛ چرا باید آن را به تاخیر انداخت و زمان را از دست داد.

ممکن است گفته شود، «ولیّ» طبق سیاق آیات پیشین، به معنای دوستی آمده است، چگونه است که ناگهان بحث از معنای دوستی به معنای سرپرست منتقل می شود؟ در جواب این گفتار، چند نکته عرض می شود:
1. ولايت به معنى دوستى و يارى كردن، مخصوص كسانى نيست كه نماز مى ‏خوانند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند، بلكه يک حكم عمومى است كه همه مسلمانان را در بر مى ‏گيرد؛ همه مسلمين بايد يكديگر را دوست بدارند و يارى كنند، حتى آن هايى كه زكات بر آنها واجب نيست و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند.
در حالی که آیه می خواهد یک حکم خاص را بیان کند، نه یک حکم عمومی که شامل همه بشود.
2. درست است كه اين سوره در اواخر عمر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حجة الوداع نازل شده و ليكن نه تمامى آن، بلكه بطور مسلم پاره‏ اى از آيات آن به شهادت مضامين آن ها و رواياتى كه در شأن نزولشان وارد شده است، قبل از حجة الوداع نازل شده است.
بنا بر اين صرف اين كه فعلا اين آيات، يكى پس از ديگرى قرار گرفته ‏اند دلالت بر وحدت سياق آن ها ندارد، كما اين كه صرف وجود مناسبت بين آن ها نيز دلالت ندارد بر اين كه آيات اين سوره همه به همين ترتيب فعلى نازل شده است‏.(17)
3. آیات قبل و بعد، از نظر مضمون با این آیات تفاوت دارند:
آیات قبل، بدون این که موضوعشان کفار باشند، مؤمنان را از ولایت آن ها نهی می کند و منافقان (که در دل با کفار هستند و از آن ها طرفداری می کنند) را سرزنش می کند؛ ولی در آیات بعد روی سخن متوجه کفار است و علاوه بر نهی مسلمانان از دوستی با کفار، به پیامبر دستور می دهد اعمال زشت کافران را به آن ها گوشزد کند.
پس آيات قبل، غرضى را بيان مى‏ كنند و آيات بعد، غرض ديگرى را؛ لذا وحدت سیاقی نیست.(18)
4. معنا ندارد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ولىّ به معناى ياور مؤمنين باشد، زیرا يا مردم ياور اويند يا او و مردم ياور دينند و يا خداوند ياور او و مردم ديندار است، همه اين اطلاقات صحيح است، اما گفتن اين كه او ياور مؤمنين است صحيح نيست.
توضيح:
اگر ولیّ به معنای ناصر و نصرت دین باشد باز هم این آیات، همسان با آیات قبل و بعد نیست؛ زیرا مى ‏توان به اعتبارهای مختلف، دين را هم براى خدا، رسول و مؤمنين دانست؛ ولی به هيچ اعتبار نمى ‏توان دين را فقط براى مؤمنين دانست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را از دين بيگانه شمرد، آن گاه گفت رسول خدا ياور مؤمنين است؛ زیرا هيچ كرامت و مزيت دينى نيست مگر اين كه عاليترين مرتبه آن در رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، لذا در هيچ جاى قرآن رسول الله (صلی الله علیه و آله) را ياور مؤمنين نخوانده.
... هر جا در قرآن ولايت را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داده است مقصود از آن، ولايت در تصرف يا محبت است مانند آيه شريفه: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(19) و آيه‏ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...» چون در اين دو آيه روى سخن با مؤمنين است و معنا ندارد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ياور آن ها باشد.(20)
5. روايات بسيارى از طريق شیعه و سنی هست كه همه دلالت دارند بر اين كه اين دو آيه در شأن على بن ابى طالب (علیه السلام) نازل شده است، بنا بر اين، اين دو آيه متضمن حكم خاصى هستند و شامل عموم مردم نيستند.

پی نوشت ها:
1. مائده: 5/ 55.
2. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج ‏4، ص 429 و 430.
3. توبه: 9/ 103.
4. ر.ک: طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏6، ص 11 و 12.
5. فيض كاشانى، تفسير الصافي‏، ، مقدمه و تصحيح: اعلمى، ناشر: مكتبة الصدر- تهران‏، 1415 ه. ق‏، چاپ دوم، ج ‏2، ص 46.
6. کلینی، الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏1، ص 289، ح 3.
7. شاه عبدالعظیمی، تفسير اثنى عشرى، ناشر: میقات ـ تهران، ج ‏3، ص 116.
8. زمخشرى، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل‏، مصحح: حسين احمد، ناشر: دار الكتاب العربي‏ ـ بيروت‏، 1407ه.ق‏، چاپ سوم، ج ‏1، ص 649.
9. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت ـ قم، ج ‏1، ص 337.
10. آل عمران: 3/ 61.
11. آل عمران: 3/ 173.
12. مائده: 5/ 52.
13. ممتحنه: 60/ 1.
14. منافقون: 63/ 8.
15. ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 9 و 10؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 427.
16. ترجمه تفسير الميزان، ج ‏6، ص 10.
17. همان، ص 4.
18. همان، ص 5.
19. احزاب: 33/ 6.
20. ترجمه تفسير الميزان، ج ‏6، ص 6 و 7.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62498&p=982630&viewfull=1#post982630