سیره‌ی عقلا دقیقاً چه هست؟


پرسش: سیره‌ی عقلا دقیقاً چه هست؟ عقلا را چگونه می‌توان تشخیص داد؟ ایا مفاهیمی عقلی هستند یا مصادیق خارجی مشخص دارند؟ سیره‌ی ایشان به سبک تجربی شناخته می‌شود یا به نحو عقلی؟

پاسخ:
در مورد سوالی که مطرح شد، لازم است چند بحث را از هم جدا کنیم.

بحث اول اینکه در حیطه اعتقادات، چه میزان از باور را نیاز داریم.(حتی در اصول اعتقادات)

بحث دوم اینکه اینچنین سیره عقلائی چه جایگاهی در این بحث دارد و از نگاه شریعت حجیت دارد یا نه؟

بحث سوم سیره عقلا چگونه مشخص میشود و چیست؟


بحث اول:در حیطه اعتقادات، چه میزان از باور را نیاز داریم.(حتی در اصول اعتقادات)
در حیطه اعتقادات مشهور و معروف این است که اصول اعتقادی نباید تقلیدی باشد بلکه باید از روی تحقیق ایجاد شده باشد.
در نقطه مقابل، برخی دیگر از علما و اندیشمندان معتقدند که در اصول اعتقادات، اطمینان اول شخص یا به تعبیری یقین روان شناختی کافی است. حال این یقین چه از طریق استدلالی ایجاد شده باشد که خود شخص آنرا اقامه کرده باشد یا از طریق تقلید از کسی است که دقت نظر او قبلا برای ما اثبات شده باشد.

بنابر دیدگاه دسته دوم، که بحث های بعدی ما و آنچه باعث این سوال شد، به روشنی پاسخ داده میشود.
اما بنابر دیدگاه اول، بحث این میشود که این باور، باید باوری باشد که منطقا غیر قابل خدشه باشد یا اینکه لازم است از طریق استدلال باشد، خواه استدلال اقامه شده از اولیات استفاده کرده باشد و خواه از غیر آن.

بحث دوم:اینچنین سیره عقلائی چه جایگاهی در این بحث دارد و از نگاه شریعت حجیت دارد یا نه؟

بنابر آنچه در بحث اول گفته شد، پاسخ به این سوال نیز متفاوت میشود.

اگر ما در مسئله اول، دیدگاه دوم را انتخاب کنیم و وجود یقین روان شناختی و اطمینان را قبول کنیم که از راه صحیح ایجاد شده باشد، ولو از راه تقلید ازشخص قابل اطمینان، پاسخ این سوال این میشود که اینچنین سیره عقلایی به خاطر تسهیل و آسان گرفتن بر بندگان از جانب خداوند است؛
زیرا پرواضح است که در اصول اعتقادی، کسب یقین برای تمام افراد از طریق استدلال بسیار سخت و گاهی ناممکن است. بنابراین شارع مقدس برای آسان گرفتن بر بندگانش، کسب معرفت در اصول اعتقادی از این روش را مجاز میشمرد.

اما اگر در مسئله قبل، دیدگاه اول را انتخاب کنیم، در این صورت جایگاه سیره عقلا چیست و کجا از سیره عقلا بهره برده میشود.
در اصول اعتقادی بر اساس این رویکرد، هیچ گاه بر روی تقلید اعتماد نمیشود و چنین اعتقادی صحیح و مجزی شمرده نمیشود.
بنابراین برخلاف دیدگاه قبلی، در اینجا سیره عقلا در تقلید کردن نیست.
بلکه در اینجا ما به استدلال عقلی و قیاس و برهان اعتماد داریم.
ولی نکته مهم که باعث طرح این سوال از جانب جناب نقطه شد، آن است که گرچه در این رویکرد، تکیه بر استدلال عقلی است ولی تا زمانی که مقدمات این استدلال از قبیل اولیات نباشد، همچنان احتمال خلاف -ولو در حد یک درصد- نیز وجود دارد.
بر این اساس، بر چه اساسی میتوان مدعی شد که یقین وجود دارد؟

به عنوان مثال در مورد دلالت معجزه و صدق آن، ممکن است کسی بگوید گرچه تاکنون کسی نتوانسته مشابه آنرا بیاورد ولی از کجا یقین دارید که در آینده کسی نتواند مشابه آنرا بیاورد.؟

در این مسئله، دو برخورد ممکن است صورت بگیرد.
ممکن است برخی بگویند که خیر برای ما چنین احتمالی ایجاد نمیشود و اصلا و ابدا شکی در دلالت این دلیل بر مدعایش نداریم. بر اساس نظر این افراد، یقینی که برای این افراد ایجاد شده، یقین تام و تمام و غیر قابل نقضی است که حتی در حد یک درصد نیز احتمال خلاف ندارد.
بر این اساس که زمینه سوال از بین میرود چرا که اصلا شکی ولو در حد یک درصد نیز وجود ندارد تا بخواهیم ملاک عدم توجه به آنرا جستجو کنیم.

اما اگر در این مسئله و این مثال و موارد مشابهش بگوییم که بله احتمالی خلافی در کار هست و ما این احتمال خلاف را متوجه میشویم. در این صورت تکلیف چیست؟
به نظر میرسد که در این مسئله، عدم توجه به آن یک درصد فرضی خلاف، به استناد سیره عقلا و شیوه مرسوم در کسب معرفت است.

توضیح اینکه:
اگر ما مانند کسانی که مدعی هستند در هر مسئله ای حتما باید دلیل کافی و عقلی و غیر قابل خدشه داشته باشیم، نتیجه اش ان میشود که نه تنها در هیچ مسئله تجربی، بلکه تقریبا جز در موارد بسیار انگشت شماری نمیتوان این ملاک را به دست آورد.
بنابراین چه باید کرد؟
آیا در چنین مواردی که کم هم نیست، ما باید به خاطر وجود احتمال یکی دو درصدی، احتمال 98 درصدی را کنار بگذاریم یا برعکس عمل کنیم؟
عقل سلیم چه میگوید؟
اینجاست که عقلای عالم میگویند اگر دلیل متقن صددرصدی در کار نبود، باید به دلیل مادون آن اعتماد کرد.
این سیره عقلای عالم است که رهگیری آن نشان از قدمت بسیار زیاد آن دارد.
سیره عقلا نیز اگر در منظر معصوم وجود داشته باشد و ردی بر ان از جانب معصوم صورت نگیرد، قابل تبعیت است.
بنابران بر اساس دیدگاه این افراد،
از سویی برای اثبات و تبیین اصول اعتقادی از دلیل عقلی و برهان بهره گرفته میشود.
از سوی دیگر در موارد وجود احتمال نقض-ولو در حد یک درصد- به سیره عقلا استناد میکنیم که به چنین مواردی توجه نمیکنند.

اما بحث سوم:سیره عقلا چگونه مشخص میشود و چیست؟
سیره عقلا، سبک زندگی و
منش رفتاری افراد متعارف و عاقل عالم است که از آن جهت که عاقل هستند کاری را انجام میدهند.
طریقه به دست آوردن سیره عقلا، زندگی کردن در بین آنها و آشنایی با شیوه مراوده آنان با یکدیگر و در برخورد با مسائل است.
مثلا عقلای عالم در معامله با والدین و برادر و فرزند خود، معمولا شاهدی نمیگیرند یا وقتی به آنها پولی قرض میدهند، وثیقه دریافت نمیکنند.
حال در چنین مواردی احتمال خلاف و نقض وجود ندارد؟
چرا وجود دارد. ولی برخلاف روال رایج زندگی است.
البته بایددقت کرد که سیره عقلا از آن جهت که عاقل هستند حجیت دارد نه از جهت اینکه حساسند یا عاطفی یا متشرع یا ....

موفق باشید.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=60078&p=975123&viewfull=1#post975123