سوال: آیا منبع معتبر و متقدمی برای جمله «کار برادر دینی خود را تا هفتاد مرتبه توجیه کن( حمل بر خیر) اگر بعد از هفتاد مرتبه محمل خیری برایش پیدا نکردی خودت را سرزنش و نکوهش کن که چرا نتوانستی» در کتب روایی یافت می شود؟
پاسخ:
طبق بررسی های انجام شده در منابع شیعی، متقدم ترین منبع برای جمله مذکور کتاب « مصباح الشریعه » است که متن روایت در اینجا نقل میشود:
قَالَ الصَّادِقُ ع حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِيمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ يَرَى كُلَّ مَا نَظَرَ إِلَيْهِ بِعَيْنِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَيْثُ رُكِّبَ فِيهِ وَ قُذِفَ فِي قَلْبِهِ مِنَ الْحَيَاةِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّيَانَةِ وَ الصِّدْقِ قَالَ النَّبِيُّ ص أَحْسِنُوا ظُنُونَكُمْ بِإِخْوَانِكُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ إثاء [نَقَاءَ] الطَّبْعِ وَ قَالَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ إِذَا رَأَيْتُمْ أَحَدَ إِخْوَانِكُمْ فِي خَصْلَةٍ تَسْتَنْكِرُونَهَا مِنْهُ فَتَأَوَّلُوهَا سَبْعِينَ تَأْوِيلًا فَإِنِ اطْمَأَنَّتْ قُلُوبُكُمْ عَلَى أَحَدِهَا وَ إِلَّا فَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ حَيْثُ لَمْ تَعْذِرُوهُ فِي خَصْلَةٍ يَسْتُرُهَا عَلَيْهِ سبعين [سَبْعُونَ] تَأْوِيلًا فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِالْإِنْكَارِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مِنْهُ [1]
حضرت صادق (ع) فرموده است: ريشه خوشگمانى، ايمان محكم و نيكوى مرد، و سالم بودن سينه و قلب اوست از تاريكىهاى اخلاق سوء. و علامت آن اينست كه: به هر چيزى كه نظر مىكند با چشم پاك و نظر فضيلت باشد.
و اين حقيقت به خاطر آنست كه: در وجود او صفات و غريزههايى تركيب شده، و در قلبش خويهاى مخصوصى به وديعه گذارده شده است كه طبيعت و اقتضاى آنها حسن ظن پيدا كردنست. چون صفت حياء و امانت و صيانت و صدق. زيرا مقتضاى حياء حسن نظر و خوشگمانى، و شرم پيدا كردن از بدبينى و بدگمانى است. و همچنين امانت داشتن و امن خاطر كه بر خلاف خيانت و تعدى بر حقوق ديگران است. و درستى و راستى باطنى نيز خواهان صفا و صميميت بوده و مخالف كردار و گفتار و پندار نادرست باشد، و همچنين است صفت حفظ و نگهدارى خود از معايب و نواقص و نقاط ضعف.
رسول اكرم (ص) فرموده است: در باره برادران دينى خودتان گمان نيكو داشته باشيد تا دلهاى شما صفا و طهارت پيدا كند. و ابى بن كعب گفت:
چون يكى از برادران دينى خودتان را در يك حالت ناپسنديده يا بر عملى مكروه ديديد، تا هفتاد مرتبه رفتار او را تأويل به خوبى و حمل بر معناى مطلوب بكنيد، و اگر بعد از اين تأويل باز دلهاى شما آرامش پيدا نكرد البته نفسهاى خودتان را ملامت و سرزنش كنيد كه نتوانستيد خصلتى را كه از يك فرد مسلمانى ديديد و تا هفتاد مرتبه جاى تأويل داشت، پرده پوشى كرده و او را معذور بداريد، پس شما با اين نفس مضطرب سزاوارتر به ملامت هستيد.[2]
در ارتباط با حسن ظن در قران و روایات مطالب فراوانی آمده است و اندیشمندان دینی نیز درباره آن بسیار سخن گفته اند. از این رو برای آگاهی از این خصلت ناب قرانی و اخلاقی به کتاب « قران کتاب اخلاق» مراجعه نموده و بر دقائق آن مطلع می شویم:
در این کتاب از صفحه 229 تا صفحه 243 نسبت به این موضوع به تفصیل سخن گفته شده است که در اینجا بخش مورد نظر و مرتبط با روایت فوق نقل می شود:
خوش گمانى به همنوعان
بُعد سوم، خوشگمانى به همنوعان است و به اعتبار همنوعان تقسيم مىشود كه در ادامه به اختصار بيان مىشود.
الف- حُسن ظن به مؤمنان
بى گمان اصل اولى در اين حوزه ارتباطى، خوشگمانى است. در آموزه هاى اسلامى، حُسن ظن به مؤمنان اهميت توصيف ناشدنى دارد و در حفظ وحدت اجتماعى و ايجاد الفت و مهربانى در جامعه ايمانى نقش بسزايى دارد. ميزان اهتمام آموزه هاى دينى، به جامعه و تحكيم پايه هاى آن بر همگان آشكار است و پرداختن به آن از موضوع اين نوشتار خارج است.
به هر روى، در تعاملات اجتماعى مؤمنان، اصل اول، درستكارى است و پايه و اساس اين اصل، خوش گمانى به آنان است. بنابراين تا زمانى كه خلاف درستكارى ثابت نشده «اصالت الصحة» جارى است و جايى براى بدبينى و سوء ظن وجود ندارد. به اين دليل است كه اميرالمؤمنين (ع) مىفرمايد: «رفتار برادرت را به بهترين وجه آن تفسير كن، مگر زمانى كه دليلى اقامه شود كه راه توجيه را بر تو ببندد. و تا وقتى براى سخنى كه از دهان برادرت بيرون مىآيد، توجيه خوبى مىيابى، به او گمان بد مبَر».[3] سيوطى در كتاب تفسير خود از پيامبر خدا (ص) نقل مىكند كه فرمود: «هر كس به برادرش گمان بد بَرَد، به پروردگارش گمان بد برده است، در حالى كه خداوند مىفرمايد" از بسيارى از گمان ها پروا كنيد"».[4]
به راستى اگر بنا بر بدبينى باشد اركان وحدت اجتماعى و الفت و مهربانى فرو مىريزد و پيوند برادرىِ دينى از هم گسسته مىشود، و بالاخره مشقت و سختى انجام ساده ترين امور، افراد جامعه را به ستوه مىآورد، دشمنى و كدورت را بين آنان حكم فرما مىسازد؛ در حالى كه حضور اجتماعى مؤمنان و منافع بى شمار اين حضور همراه با مودّت و برادرى، از سوى پروردگار حكيم و پيشوايان معصوم تأكيد شده است.[5]
ب- حُسن ظن به غير مؤمنان
آن گاه كه ايمان و درستكارى از جامعه رخت بربندد و منافع شخصى و دنيوى اصالت يابد و پايبندى به ارزشهاى اخلاقى كمرنگ شود و نيز آن گاه كه موضوع، برقرارى ارتباط با غير مؤمنان باشد، سجيه خوشگمانى و مثبت انديشى، سجيه اى سودمند براى صاحبش به شمار نمىآيد؛ زيرا در چنين فضايى، افرادى كه نتوان به آنها اطمينان داشت بسيارند، مانند كسانى كه در نظرشان «هدف وسيله را توجيه مىكند» اصلى خدشه ناپذير است. در اين جا براى ارتباط با افراد جامعه نبايد مثبت انديش بود و خوشگمانى را مبناى عملكرد اجتماعى خويش قرار داد؛ زيرا نتيجه اى جز زيان و فريب خوردن ندارد. مفهومى كه اميرالمؤمنين (ع) در عبارتى كوتاه آن را به زيبايى بيان فرموده است:
إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وأهْلِه، فَأحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّر.[6]
اگر فساد و تباهى در جامعه غلبه يافت، خوشگمانى انسان به ديگرى، موجب زيان او مىشود.
همچنين امام كاظم (ع) فرموده است: «هر گاه ستم و ناراستى، از حق و راستكارى بيشتر بود، بر هيچ كس روا نيست كه به كسى گمان خوب برد، مگر آن گاه كه خوبى او بر وى معلوم شود».[7]
بنابراين جواز بدبينى و پرهيز از خوشگمانى در جامعه فاسد، ما را در بدبينى به دشمنان بيشتر مطمئن مىسازد. و به نظر مىرسد خوشبينى به دشمن، مصداق بارزى از حماقت و سفاهت است. بر اين اساس، اگر خوشگمانى از مصاديق «رحمت و مهربانى» به شمار آيد، بدبينى و سوء ظن نيز مصداق «شدّت» است و از آيه «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[8] استفاده مىشود. امير المؤمنين (ع) حتى حسن ظن به دشمنان پس از صلح با آنان را روا نمىدارد و در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر مى نويسد: «بعد از صلح با دشمنت، از او سخت بر حذر باش؛ زيرا گاه دشمن، خود را به تو نزديك مىكند، تا غافلگيرت سازد؛ پس دورانديش و محتاط باش و خوشبينى به دشمن را روا مدار».[9]
در اين جا ذكر دو نكته ضرورى است:
1. گذشت كه در جامعه ايمانى و جامعه اى كه به ارزشهاى اخلاقى پايبندند، حُسن ظن و خوشبينى بايد به عنوان اصل اولى در تعاملات با همنوعان مورد توجّه قرار گيرد اما پايبندى به اين اصل، به معناى احتمال خلاف ندادن نيست؛ يعنى خوشگمانى نبايد به يقين و نهايت اطمينان تبديل شود و احتياط خردمندانه صورت نگيرد. بى شك شيطان قوى است و احتمال فريب وجود دارد،
ازاين رو در امورى كه امكان فريب شيطان و هواى نفس بسيار است، اقدام پيشگيرانه، خردمندانه است و به منزله سوء ظن يا بدبينى نيست. لذا امام صادق (ع) حسن ظن و اطمينان به برادر ايمانى را به منزله ناديده گرفتن احتمال خلاف نمىداند و اقدام پيشگيرانه را توصيه مىكند و مىفرمايد: «به برادرت اعتماد كامل و تمام مكن؛ زيرا زمين خوردن ناشى از اطمينان كردن، بخشودنى نيست».[10]
براى مثال در امور بسيار مهم مانند امور مالى يا مسائل خانوادگى به بهانه لزوم حُسن ظن به برادر ايمانى نبايد جانب احتياط را از دست داد و زمينه را براى لغزش برادر ايمانى و فريب او توسط شيطان فراهم آورد.
2. در آموزه هاى دينى، به احتياط در برخى امور مانند معاملات، داد و ستد و قرض الحسنه توصيه شده است كه با رعايت اصل حُسن ظن به مؤمنان منافات ندارد. به عبارت ديگر، اگر قرآن كريم در امور مالى به كتابت و شاهد گرفتن سفارش مىكند،[11]
فقط به خاطر بدگمانى و ازبين بردن زمينه انحراف برادران ايمانى نيست، بلكه بدين خاطر است كه شايد فرد بدهكار بدهى اش را فراموش كند يا در مقدار آن شك و شبهه اى پديد آيد يا از دنيا برود پيش از آنكه بدهى خود را پرداخته باشد. به روشنى پيدا است كه اين اقدام محتاطانه براى جلوگيرى از ستم به كسى است كه از سر خيرخواهى قرض الحسنه داده است.
[1] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام،(1400ق) مصباح الشريعة - بيروت، چاپ: اول، ص 173
[2] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام،(1360ش) مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، ص: 380
[3] . ابن بابویه، محمد بن علی ( 1376ش) امالی صدوق، تهران، ناشر: کتابچی ، ص 380، ح 483: « ضع امر أخيك على أحسنه حتى يأتيك ما يغلبك منه، و لا تظنن بكلمة خرجت من أخيك سوءا و أنت تجد لها فى الخير محملًا».
[4] . عبدالرحمن ابن ابی بکر سیوطی( 1404ق) الدرّ المنثور، قم، ناشر: کتابخانه ایه الله مرعشی نجفی ، ج 6، ص 92: « من أساء بأخيه الظنّ فقد أساء بربّه- عزّ و جلّ- ان الله تعالى يقول اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ».
[5] . سبحانى نيا، محمد،(بی تا) قرآن، كتاب اخلاق، 1جلد، دار الحديث - قم - ايران، چاپ: 1. ص 238.
[6] . شریف الرضی، محمد بن حسین( 1414ق) نهج البلاغة(للصبحی صالح)، قم، هجرت، حكمت 114.
[7] . کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق) الكافى(ط. الاسلامیه) تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 5، ص 298، ح 2:« إذا كانَ الجَورُ أغلَبَ مِنَ الحَقِّ لَم يحِلَّ لأحَدٍ أن يظُنَّ بأحَدٍ خَيرا حتّى يعرِفَ ذلك مِنهُ».
[8] ( 3). فتح: 29.
[9] . شریف الرضی، محمد بن حسین( 1414ق) نهج البلاغة(للصبحی صالح)، قم، هجرت ، نامه 53: « الحَذَرَ كلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّك بعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربَّما قارَبَ لِيتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ فى ذلك حُسنَ الظَّنِّ».
[10] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی( 1404ق) تحف العقول، قم، ناشر: جامعه المدرسین ص 357: « لا تَثِقَنَّ بأخِيك كلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ».
[11] . بقره: 282.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59325&p=958855&viewfull=1#post958855