قسمهای متعارض در قران

پرسش:
یکجا قرآن می‌گوید «لا اقسم بهذا البلد» یعنی به مکه قسم نمی‌خورم، اما در جای دیگر قسم خورده و می‌گوید «و هذا البلد الامین» آیا این تعارض نیست؟
 
 
پاسخ:
قرآن کریم در عرصه‌های گوناگون معجزه بوده و خارج از توان بشر است. جهات مختلفی را برای اعجاز قرآن ذکر کرده‌اند؛ یکی از ابعاد اعجاز، پیراستگی از اختلاف و انسجام درونی و هماهنگی محتوایی آن است؛ یعنی علی‌رغم اینکه در بازه زمانی طولانی مدت بیست و سه سال به صورت تدریجی نازل شده است و علی رغم اینکه در شرایط و موقعیت‌های مختلف اجتماعی و نیز پیرامون موضوعات و مسائل متنوع از حِکَم و مواعظ گرفته تا مسائل اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی، مدیریتی، هنری و... سخن گفته است، ولی هیچ گونه ناسازگاری و ناهماهنگی در محتوای آیات قرآن وجود ندارد.
قرآن کریم برای اثبات الهی بودن خود بر عدم وجود اختلاف در آن استدلال کرده و می‌گوید: آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند که اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند.(۱) بر اساس این آیه شریفه، گو اینکه بین «از سوی بشر بودن قرآن» و «راه یافتن اختلاف و ناهماهنگی فراوان در آن»، ملازمه و ارتباط وثیقی وجود دارد؛ به این معنا که: اگر کتابی با این ویژگی‌ها از موجودی با ویژگی‌های انسانی فراهم آید، موارد اختلاف فراوانی در آن مشاهده خواهد شد و از آن جایی که هیچ گونه تناقض و اختلافی در آن نیست، پس کار بشر نیست و از جانب خدا هست.(۲) 
 
به عبارت دیگر، اگر قرآن ساخته دست بشر بود، به طور طبیعی موارد متعددی از ناهماهنگی در آن به چشم می‌خورد؛ زیرا انسان در دنیای مادی همواره از نقص به سوی کمال در حرکت است؛ بنابراین نبود اختلاف در کتابی با محتوایی این چنین، آن هم با تنظیمی تدریجی و در شرایط مختلف نزول، از سوی فردی درس ناخوانده و تعلیم ندیده، خود اعجازی آشکار و غیرقابل انکار است.
با این وصف، پاره‌ای از آیات در نگاه اولیه با یکدیگر ناسازگار و ناهماهنگ‌اند. وقتی با دو آیه ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ﴾(۳) و ﴿وهذَا الْبَلَدِ الْأَمین﴾(۴) مواجه می‌شویم، ناهماهنگی ظاهری بین آن دو مشهود است؛ آیه اول می‌گوید: «به شهر مکه سوگند یاد نمی‌کنم» و حال آن که آیه دوم می‌گوید: «به شهر مکه سوگند یاد می‌کنم». 
 
سوگندهای قرآن:
در قرآن کریم در ضمن ۱۰۴ آیه، ۱۱۸ مورد سوگند آمده است که ۹۵ مورد از آن، سوگندهای آفریدگار جهان است و سایر موارد در واقع حکایت سوگندهای دیگران است. بیست‌وسه سوره قرآن با سوگند آغاز شده است. سوگندهای الهی با سوگندهای متعارف میان مردم تفاوت‌های قابل توجهی دارد؛ مردم غالباً برای اثبات راست‌گویی خود دست به دامن قسم می‌شوند و این در حالی است که خداوند نیازی به اثبات راست‌گویی خود ندارد. سوگندهای خداوند حکمت‌هایی دارد که مواردی از قبیل: تأکید بر مطلب، بیان عظمت مورد قسم، تأثیر در مخاطب، استدلال و اثبات مورد قسم، اتمام حجت، توجه بخشی به مورد قسم و... برخی از آن‌ها می‌باشد.
 
از آن جایی که کاربست عناصر تأکید، یکی از مؤلفه‌های اساسی در گفتار و محاوره است، به تناسب درجه انکار و یا قبول و تردید مخاطبان، این عناصر در گفتار و نوشتار، به کارگیری می‌شود. در میان عناصر تأکید، سوگند از نقش برجسته و پربسآمدی برخوردار می‌باشد و کاربرد آن برای تأکید و بیان اهمیت مورد قسم (مقسم به) بسیار نمایان است و این صنعت بیانی، در قرآن کریم بسیار استفاده شده است.
 
بررسی ساختار معنایی «لا أُقْسِمُ»
سوگندهای قرآن با شیوه‌ها و قالب‌های گونه‌گونی بیان شده است؛ یکی از آن موارد، عبارت «لا اقسم» است. تعبیر «لا أُقْسِمُ» هشت مرتبه در قرآن کریم آمده است؛ سه بار «لا أُقْسِمُ» در ابتدای سوره قیامت و سوره بلد و پنج بار به صورت «فلا أُقْسِمُ» در وسط دیگر سوره‌ها(۵) به کار رفته است. تعبیر «لا اقسم» به لحاظ ساختار لفظی و معنایی، محل تضارب آراء بوده و زمینه شکل‌گیری احتمالات و دیدگاه‌های متعددی شده است:
 
الف: زائده بودن «لا»
غالب ادیبان و مفسران معتقدند حرف «لا» در ترکیب «لا اقسم» زائده است و معنای «لا أُقْسِمُ»، همان «أُقْسِمُ» به معنای «قسم می‌خورم» است، لذا این آیه سوگند است نه نفی سوگند و فلسفه وجودی لا، تأکید در سوگند است؛ یعنی نه تنها سوگند را نفی نمی‌کند، بلکه آن را مؤکدتر می‌کند، پس ﴿لا أُقْسِمُ بهذا البلد﴾ به معنای «سوگند به این شهر (مکه مکرمه)» می‌باشد.(۶) 
 
ب: نافیه بودن «لا» در ساختار قسم سلبی
برخی مفسران احتمال داده‌اند که «لا» نافیه باشد و «اُقسم» قَسَم باشد که معنای «لا اقسم» می‌شود: سوگند نمی‌خورم به شهر مکه به خاطر این که نیازی به سوگند نیست. «زمخشری» می‌گوید: فایده لای نفی بر سَرِ فعل قَسَم، تأکید قَسَم است(۷) و این اسلوب ادبی در تأکید رایج است و در واقع قسم سلبی است که تأکید آن از قسم ایجابی بیشتر هست.(۸) 
 
ج: سوگند بودن ترکیب «لا اقسم»
احتمال دیگر این است که کل ساختار «لا اقسم» را به عنوان یک صیغه قسم تلقی کنیم؛ یعنی ترکیب «لا أقسم» صیغه‌ای از صیغه‌های قَسَم و مجموعاً کلمه سوگند باشد.(۹) طبق این نگرش، «لا أقسم» همان «أقسم» و نوعی اسلوب قَسَم است و عبارت «قَسَم نمی‌خورم» به معنای «قسم می‌خورم» هست و این نوع استعمال بین عرب شایع بوده و از اسلوب‌های بیانی قرآن کریم هست.
 
نتیجه:
۱. بر اساس ادله عقلی و نیز آیه ۸۲ سوره نساء، قرآن کریم از اختلاف و تعارض، پیراسته است و هیچ‌گونه ناسازگاری و ناهماهنگی در محتوای آیات قرآن وجود ندارد تا جایی که یکی از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز هماهنگی در محتوا شمرده شده است.
۲. اسلوب بیانی سوگند در قرآن، کاربرد فراوانی دارد و سوگندهای قرآن با شیوه‌ها و قالب‌های گوناگونی بیان شده است که یکی از آن موارد، عبارت «لا اقسم» است. این تعبیر هشت مرتبه در قرآن کریم آمده است. در ساختار لفظی و معنایی «لا اقسم» احتمالات و دیدگاه‌های متعددی مطرح شده است.
۳. ترکیب «لا اقسم» بر اساس احتمالات متعدد به معنای تکید در قسم می‌باشد، لذا بین دو آیه «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» و «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمین» هیچ گونه ناسازگاری و ناهماهنگی وجود ندارد؛ زیرا حرف «لا» چه زائده باشد یا نافیه، به معنای تأکید در قسم است، کما این که آیه ۷۶ سوره واقعه بهترین قرینه و شاهد است که ساختار معنایی «لا اقسم» در آیه ۷۵ آن سوره، به معنای سوگند هست.(۱۰) 
۴. اگر «لا» در «لا اُقسم» به معنای نافیه هم باشد، باز ناسازگاری و ناهماهنگی بین دو آیه پیش نمی‌آید؛ چون سوگند نخوردن گاهی به خاطر آن است که مطلب بسیار واضح است و نیازی به قسم ندارد که اصطلاحاً به این موارد، قسم سلبی گفته می‌شود که تأکید آن بیش از قسم ایجابی است.
۵. علاوه بر این که بین دو آیه یاد شده اختلاف و تضادی نیست، بلکه بر اساس قاعده «القرآن یفسّر بعضه بعضا» آیه «وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمین» بهترین قرینه و شاهدی است بر این که آیه «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ» نیز به معنای قسم است نه نفی قسم.
 
 
 
پی نوشت:
 
1) . «أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» (سوره نساء، آیه ۸۲).
2) . ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن شناسی، ج۱، ص۱۵۴.
3) . سوره قیامت، آیه ۱. 
4) . سوره تین، آیه ۳.
5) . «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» (سوره واقعه، آیه ۷۵)؛ «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ» (سوره حاقه، آیه ۳۸)؛ «فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ» (سوره معارج، آیه ۴۰)؛ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» (سوره تکویر، آیه ۱۵)؛ «فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ» (سوره انشقاق، آیه ۱۶).
6) . ر.ک: انصاری، ابن هشام، مغنی اللبیب، ج۱، ص۳۱۳؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۸۹؛ زمخشری، محمود، الکشاف فی حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۴۶۸؛ اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج۱۰، ص۹۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۴۱؛ بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۸ ۴۱؛ رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج۲۰، ص۴۴؛ درویش، محیی الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج۱۰، ص۲۹۵؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج۵، ص۲۶۵.
7) . ر.ک: زمخشری، محمود، الکشاف فی حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ ق، چاپ ۳، ج۴، ص۶۵۸.
8) . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۴۱؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۸، ص۲۲۳؛ ابن‌عطیه، عبد الحق بن غالب، المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۲۵۹؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶؛ معرفت، محمد هادی، شُبُهَات و ردود حول القرآن الکریم، ص۲۶۲.
9) . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۳۶ و نیز ر.ک: طبری، ابو جعفر محمد، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۷، ص۱۱۷؛ قاسمی، محمد جمال‌الدین، محاسن التأویل، تحقیق: محمد باسل عیون السود، ج۹، ص۱۲۸.
10) . «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیم» (سوره واقعه، آیات ۷۵ - ۷۶).