رهائی عقل از پیش فرضها

پرسش:

عقل چگونه می تواند در حوزه ی معرفت، اعم از دینی یا غیر آن از زنگار پیش فرضهای ذهنی و اعتقادیش برهد؟

 

 

پاسخ:

ببینید به غیر از بدیهیات، بقیه معارف در گرو یک سری مبانی و پیش فرض هاست، منتهی این پیش فرض ها بر دو دسته هستند، یک دسته پیش فرض های راهنما هستند که بهره گیری از آنها ضرورت دارند، مانند پیش فرض های لغوی، زبان شناختی، منطقی؛ و یک دسته پیش فرض های رهزن هستند که برای حصول معرفت باید از آنها دوری کرد.

 

اگرچه تشخیص و بیان پیش فرض های رهزن به لحاظ تئوریک بسیار آسان است، و اما در مقام عمل، ترک آنها به خاطر دلبستگی ها بسیار دشوار است. به همین خاطر مهمترین مانع در مسیر کشف حق، نه دشوار بودن تشخیص آن، بلکه ترک وابستگی های پیشینی نسبت به مسیرهای باطل است که اجازه دل کندن و عبور از آنها را به انسان نمی دهد.

 

عمده اختلاف نظرهایی که مثلا شما بین مذاهب اسلامی می بینید در خصوص جبر و تفویض و اختیار و یا حُسن و قبح عقلی و شرعی، و مانند آن بدین خاطر است که برخی از این مذاهب ابتدا در یک موضوع اتخاذ موضع می کنند و سپس در قرآن و روایات به دنبال مؤید برای اعتقاد خویش می گردند، در حالی که باید ابتدا خالی الذهن به سراغ قرآن و روایات می آمدند و موضع آنها را کشف می کردند.

 

این دل کندن در مقام عمل بسیار دشوار است، به هر حال راه حل آنچه که می فرمایید را می توان در قالب چند نکته بیان نمود:

 

 

 

اول: سعی بر کنترل احساسات و بی طرفی علمی

 

یکی از آفات علم چه در حوزه معرفت دینی و چه تجربی وابستگی پیشینی به یک طرف است. اگرچه این مسئله که انسان احساسات پیشنی اش را نسبت به نتیجه کنترل کرده و نادیده بگیرد دشوار است اما شدنی است.

 

به عنوان مثال آغازمندی زمانی جهان که هاوکینگ در خصوص آن می­نویسد: «علی رغم اینکه مشاهدات تجربی این آغازمندی را تایید می­کند اما بسیاری از دانشمندان به خاطر اینکه این موضوع جهان را وابسته به یک عامل خارجی می­سازد از این آغازمندی ناراضی بوده، و سعی داشته و دارند با نظریاتی به دنبال توجیه این امر باشند.(1)

 

یا بحث «تکامل انواع» که با توجه به آثار الاهیاتی که دارد به یک مسئله حیثیتی نزد برخی دانشمندان علوم تجربی تبدیل شده است و بی طرفی لازم در مشاهدات تجربی در خصوص آن رعایت نمی شود.

 

 

 

دوم: نگرش انتقادی جایگزین تعصب

 

راه حل اول نگرش انتقادی به اعتقادات است، یعنی انسان نباید تعصب بی جا روی اعتقاداتش داشته باشد، بلکه باید با نگاه انتقادی به آنها بنگرد و اگر آنها را مطابق عقل یافت این بار روی آنها غیرت داشته باشد. اگر این نگاه جایگزین تعصب میشد و تمام پیروان ادیان با نگاه انتقادی به اعتقادات خویش می نگریستند هرگز ادیان نادرست توان جلب رضایت متدینین خویش را نداشتند و این امر موجب توجه آنها به دین و اعتقاد حق می گشت.

 

مثلا اهل سنت یک اعتقادی دارند به نام «عدالت صحابه»، و این اعتقاد یک خطر قرمز مقدس در برابر ایشان گذاشته که اجازه آزاداندیشی در خصوص رفتار صحابه را به ایشان نمی دهد. این است که مانع است. نه مبانی علمی که برای هر علمی لازم است

 

 

 

سوم: عرضه اعتقادات

 

راه دیگر این است که انسان اعتقاداتش را برای ارزیابی عرضه کند، یعنی آن شخصیتی را که درستی افکار، یا عصمتش را به لحاظ پیش فرض های راهنما و از مسیر درست شناخته است، قاضی برای سنجش جزئیات اعتقاداتش قرار دهد. این در زمان ائمه معصوم(علیهم السلام) مرسوم بوده است، همانطور که در احوالات شاه عبدالعظیم حسنی داریم که اعتقاداتش را خدمت امام هادی(ع) ارائه کرد تا حضرت صدق آنها را بسنجد.(2)

 

امروز هم میشود از علمای متخصص در این خصوص کمک گرفت.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

1. Hawking, Brief Answers to the Big Questions, London, John Murray, 2018, p47.
2. صدوق، محمد بن علی، التوحید، جامعه مدرسين‏، قم، چاپ اول، 1398، ص81.

http://askdin.com/comment/1040418#comment-1040418