توصیه به فرزند کمتر

پرسش:
آیا چنین حدیثی «اندک بودن تعداد زن و فرزند یکی از دو آسایش است» داریم؟ آن وقت آن یکی آسایش چیست؟

 

 

پاسخ:

بله، چنین حدیثی داریم: «قِلَّةُ الْعِيَالِ‏ أَحَدُ الْيَسَارَيْن»؛ اندک بودن عیال (زن و فرزند) یکی از دو آسایش [یکی از دو توانگری] است.

 

این روایت، هم از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است(1) و هم از امیر مؤمنان علی (علیه السلام).(2)

 

آسایش دیگر، مال و ثروت و تمکن مالی داشتن است.(3)

 

در «شرح ابن میثم» بر نهج البلاغه آمده است:

 

«الغنى المتعارف يكون بحصول المال و للمال اعتباران: أحدهما: حصوله. و الثاني: عدم إنفاقه. فحصوله يسار، و عدم إنفاقه على العيال لقلّتهم يسار ثان»؛ بى نيازى متعارف وابسته به داشتن ثروت است، و ثروت و مال دو جنبه دارد: يكى به دست آوردن مال، و ديگرى خرج نكردن. اما به دست آوردن ثروت نوعى آسايش است و خرج نكردن آن به دليل كمى عائله، آسايش ديگرى است.(4)

 

مثال:

 

سه نفر را در نظر بگیریم:

 

نفر اول: ثروت و تمکن مالی دارد، از این جهت، آسایش و رفاه هم دارد. اگر تعداد زن و فرزندانش هم زیاد باشد، مشکلی نیست زیرا تمکن مالی دارد.

 

نفر دوم: تمکن مالی ندارد، از طرفی تعداد زن و فرزندانش هم زیاد است. شرائط برای این شخص، سخت است زیرا باید بسیار تلاش کند تا بتواند نفقه و مخارج زن و فرزندانش را تهیه کند.

 

نفر سوم: تمکن مالی ندارد ولی تعداد زن و فرزندانش کم است؛ این شخص نسبت به نفر قبلی، آسایش و رفاه بیشتری دارد.

 

روایت می خواهد بگوید: کسی که زن و فرزند کمتری دارد ـ ولو تمکن مالی نداشته باشد ـ ولی توانگری بیشتری دارد، زیرا احتیاجش به دیگران برای تامین مخارج زندگی، کمتر است.

 

اکنون فهم این دو روایت نیز راحت تر است:

 

«وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: جَهْدُ الْبَلَاءِ كَثْرَةُ الْعِيَالِ وَ قِلَّةُ الْمَالِ وَ قِلَّةُ الْعِيَالِ‏ أَحَدُ الْيَسَارَيْنِ»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: شدت بلا و سختی، وقتی است که زن و فرزند، زیاد و مال و ثروت، کم باشد؛ و کمی عیال، یکی از دو آسایش است.(5)

 

«قِلَّةُ الْعِيَالِ‏ أَحَدُ الْيَسَارَيْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَيْش‏»؛ امام علی (علیه السلام) می فرمایند: اندک بودن عیال، یکی از دو آسایش [توانگری] و نیمی از خوشی [رفاه] است.(6)

 

بنابر این:

 

تمکن مالی داشتن، باعث راحتی و آسایش است، همان طور که اگر کسی فقیر است و تمکن مالی ندارد، کم بودن عیالش (زن و فرزندان) باعث آسایش او است.

 

 

 

سؤال و جواب

 

روایتی هست که می گوید اگر کسی مخارجش به غیر از حرام، تامین نمی شود می تواند ازدواج نکند و مجرد باشد؛ این روایت چگونه است؟

 

روایتی که اشاره فرموده اید این است:

 

«وَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَيَأْتِيَنَّ عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَسْلَمُ لِذِي دِينٍ دِينُهُ إِلَّا مَنْ يَفِرُّ مِنْ شَاهِقٍ إِلَى شَاهِقٍ وَ مِنْ جُحْرٍ إِلَى جُحْرٍ كَالثَّعْلَبِ بِأَشْبَالِهِ قَالُوا وَ مَتَى ذَلِكَ الزَّمَانُ قَالَ إِذَا لَمْ‏ تُنَلِ‏ الْمَعِيشَةُ إِلَّا بِمَعَاصِي‏ اللَّهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ حَلَّتِ الْعُزُوبَةُ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَرْتَنَا بِالتَّزْوِيجِ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ إِذَا كَانَ ذَلِكَ الزَّمَانُ فَهَلَاكُ الرَّجُلِ عَلَى يَدَيْ أَبَوَيْهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ أَبَوَانِ فَعَلَى يَدَيْ زَوْجَتِهِ وَ وَلَدِهِ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ زَوْجَةٌ وَ لَا وَلَدٌ فَعَلَى يَدَيْ قَرَابَتِهِ وَ جِيرَانِهِ قَالُوا وَ كَيْفَ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يُعَيِّرُونَهُ بِضِيقِ الْمَعِيشَةِ وَ يُكَلِّفُونَهُ مَا لَا يُطِيقُ حَتَّى يُورِدُوهُ مَوَارِدَ الْهَلَكَةِ»؛ «ابن مسعود» از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که ایشان فرمودند: به زودی بر مردم، زمانی خواهد رسید که دین هیچ دینداری سالم نمی ماند مگر کسی که از کوهی به کوه دیگر و از لانه ای به لانه دیگر مانند روباه با بچه هایش بگریزد. پرسیدند این زمان چه وقت خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آن گاه که زندگانی جز با نافرمانی خدا حاصل نگردد که در این هنگام، ترک تأهل جایز و حلال می شود. گفتند: ای رسول خدا! ما را به ازدواج فرمان دادی! حضرت فرمودند: آری، ولی در آن زمان،نابودی مرد به دست پدر و مادر اوست و اگر والدین نداشته باشد، به دست زن و فرزندانش است و اگر زن و فرزند نداشته باشد، به دست خویشان و همسایگان است.

 

گفتند: این چگونه ممکن است؟ حضرت فرمودند: او را به تنگدستی سرزنش می کنند و به آن چه طاقت ندارد وا می دارند تا او را به هلاکت اندازند.(7)

 

چند نکته در باره این روایت:

 

1. این روایت سلسله سند راویان را ندارد، لذا از این جهت مرسل و ضعیف است.

 

2. در کتب مشهور روایی از جمله کتب اربعه نیز نیامده است.

 

3. در نسخه «ابن ابی الحدید» (وفات 656) که مربوط به دو قرن قبل از «ابن فهد حلی» (وفات 841) است، عبارت «... فَعِنْدَ ذَلِكَ حَلَّتِ الْعُزُوبَةُ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَرْتَنَا بِالتَّزْوِيجِ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ...» در آن نیست. باید بررسی شود، ممکن است بعدها اضافه شده باشد.(8)

 

4. طبق نسخه «ابن ابی الحدید» بهتر بودن مجرد ماندن، استخراج نمی شود ولی طبق نسخه های دو قرن بعد، چرا، به آن تصریح شده است.

 

5. این روایت، جزء روایات اخلاقی و عرفانی و برای بیان ویژگی ها و فوائد عزلت و گوشه نشینی و دور بودن از زمینه های گناه و معاصی است.

 

 

 

اگر پرسیده شود آیا کسی که بیماری روحی دارد و نمی تواند به تربیت فرزند بپردازد و یا فقط یک فرزند می تواند داشته باشد، گناه می کند که فرزند نمی آورد یا فرزند بیشتری نمی آورد؟ و آیا انسان می تواند حتی با وجود شرایط مالی، ازدواج نکند و یا فرزند نیاورد؟

 

در جواب، نکاتی عرض می شود:

 

1. روایتی که در ابتدای تاپیک آمده و می گوید «کمی عیال، یکی از دو آسایش است»،  لزوما کمی فرزند منظور نیست بلکه می تواند به کمی همسر نیز ناظر باشد یعنی ناظر به زمانی است که چند همسری رواج داشته و یا در باره کسی است که چند همسر دارد. این روایت در باره او نیز صادق است. لذا نمی توان گفت این روایت در خصوص کمی فرزندآوری است.

 

2. استحباب ازدواج و این همه سفارش به ازدواج و آثار ازدواج و برکات فرزندآوری و...، همه برای کسی است که امکان و زمینه برایش فراهم است؛ لذا اولا واجب و الزامی نیست، ثانیا شخصی و ناظر به تک تک افراد نیست.

 

3. خداوند متعال بیش از توان و طاقت انسان، بر او تکلیف نمی کند و از او انتظار بیش از طاقتش را ندارد. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(9)

 

4. وقتی کسی شرائط و زمینه ازدواج و یا فرزندآوری، برایش فراهم نیست و کوتاهی نکرده است، در پیشگاه الهی معذور است و هیچ گاه خداوند متعال، بیش از توان و طاقتش از او انتظار ندارد.

 

5. بله قرآن کریم می فرماید به خدا توکل کرده و اگر مشکلتان برای ازدواج، مشکل مالی است، بدانید خداوند از فضلش شما را بی نیاز می کند. «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ‏ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏»(10)

 

6. در باره ازدواج و فرزندآوری نیز باید گفت این دو می توانند مستقل از هم باشند یعنی کسی که امکان و شرائط فرزندآوری را ندارد، دلیلی ندارد ازدواج هم نکند؛ می تواند ازدواج کند و البته در ابتدا روی این موضوع توافق کنند.

 

7. فرزندآوری گرچه آثار و برکات زیادی دارد ولی واجب نیست. افزون بر این که کیفیت بر کمیت ترجیح دارد؛ مثلا یک فرزند صالح، بهتر است از چند فرزند ناصالح. لذا تعداد فرزندان، به خودی خود، امتیاز نیست.

 

بنابر این:

 

انسان از نظر سرشت و فطرت، نیاز دارد تا به غرائض طبیعی اش از جمله نیازهای عاطفی و جنسی و ... پاسخ مناسب بدهد؛ بهترین راه پاسخ، ازدواج (دائم یا موقت) است. هم چنین نیاز و علاقه به فرزندآوری و ... .

 

با همه این ها اگر کسی علیرغم تلاش و... امکان و شرائط ازدواج یا فرزندآوری برایش فراهم نشد، نگران نباشد، خداوند عالم و آگاه بر نیت ها و قلب و اسرار است و از دل و نیت این شخص هم مطلع است، لذا علاوه بر این که چنین شخصی معذور است، ثواب داشتن نیت خیر و نیک را هم می برد، زیرا خداوند به نیت های خیر و نیک هم پاداش می دهد، ولو عملی نشود زیرا اگر برای این شخص، زمینه اش فراهم بود، آن را عملی می کرد.

 

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ لَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي حَتَّى أَفْعَلَ كَذَا وَ كَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَيْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ»؛ امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: به راستى بنده مؤمن‏ فقير مى ‏گويد: پروردگارا به من روزى بده تا چنان و چنين از احسان و كار خير كنم و چون خدا بداند كه راست مى‏ گويد، براى او همان مزد را بنويسد كه اگر آن كار را مى ‏كرد؛ به راستى خدا واسع‏ و كريم‏ است.(11)

 

 

 

پی نوشت ها:
1. حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط- الحديثة)، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام‏)، ناشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام‏) ـ قم‏، 1413ق، چاپ اول، ص 116، ح 406.
2. ابن شعبه حرانى، تحف العقول‏، محقق/مصحح: غفارى، ناشر: جامعه مدرسين ‏ـ قم‏، 1404ق، چاپ دوم‏، ص 111؛ شریف الرضی، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، انتشارت: هجرت ـ قم، ص 495، حکمت 137.
3. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، محقق/مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏ ـ قم، 1404 ق‏، چاپ: اول‏، ج ‏18، ص 339.
4. شریف الرضی، نهج البلاغه، شارح: ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، مترجمان: عارف، محمدی ‌مقدم، یحیی ‌زاده، روحانی و عطایی، ناشر: بنياد پژوهشهاي اسلامي ـ مشهد، 1417ق، حکمت 130، ص 539 و 540.
5. ابن حيون، دعائم الإسلام‏، محقق/مصحح: فيضى، ‏ناشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) ـ ‏قم، ‏1385 ق، ‏چاپ دوم‏، ج 2، ص 255، ح 970.
6. تحف العقول، پیشین، ص 114.
7. ابن فهد حلى، احمد بن محمد، التحصين في صفات العارفين‏، محقق/مصحح: مدرسه امام مهدى (عليه السلام‏)، ناشر: مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف‏ ـ قم، 1406ق، چاپ دوم‏، ص 13؛ نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏ ـ قم، 1408 ق‏، چاپ اول‏، ج ‏11، ص 337 و 388، ح 13336.
8. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، پیشین، ج ‏10، ص 47.
9. بقره: 2/ 286.
10. نور: 24/ 32.
11. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج ‏2، ص 85، ح 3.

http://askdin.com/comment/1038845#comment-1038845