حجاز قبل از اسلام

پرسش:

لطفا در مورد حکومت حجاز قبل از اسلام و نحوه زندگی کردن آنها در کنار هم و قبایلشان کمی توضیح دهید.

 

 

پاسخ:

حِجاز، سرزمینی در غرب عربستان واقع در کرانه دریای سرخ است. به سبب وجود شهرهای مکه و مدینه در آن، همواره در جغرافیای اسلامی جایگاه مهمی داشته و بسیاری از حوادث مهم صدر اسلام و تاریخ شیعه در این منطقه رخ داده است.

 

قبل از اسلام، زندگی در حجاز به دو شیوه بیابان گردی و شهرنشینی بود و چون بخش اعظم حجاز، مانند سایر جاهای جزیرة العرب، خشک و صحرایی بود. زندگی بدوی نیز در آنجا متداول‌تر بود. اغلب روستاها و شهرها در واحه‌های حاصلخیز یا در استراحتگاه‌ها و در مسیر کاروان‌ها تأسیس می‌شدند. حجاز مسکن قبایل بدوی بزرگی از عَدنان، قَحطان و قُضاعه بود. در مکه قبیله قُرَیش، در طائف قبیله ثَقیف، و در یثرب (مدینه) قبایل اوس و خزرج سکونت داشتند.(1)

 

قبایلی از یهودیان نیز در شهرهای وادی قری، یثرب، خیبر، فدک، تیماء و اذرح اقامت داشتند؛ در یثرب، علاوه بر دو قبیله اصلی اوس و خزرج، سه قبیله یهودی بنی‌ قینقاع، بنی نَضیر و بنی قُرَیظه معروف بودند. در مکه نیز عده‌ای از رومیان، ایرانیان و یهودیان و مسیحیانِ اهل حبشه، که به بازرگانی اشتغال داشتند، زندگی می‌کردند.(2)

 

اهمیت حجاز به سبب مرکزیت دینی آن، یعنی شهر مکه و مسجدالحرام، بود؛ هرچند پیش از اسلام، بت پرستی در آنجا رواج بسیار داشت و در شهرهای حجاز معابد و بت‌های متعدد آن مورد احترام اعراب بود.(3)

 

حکومت در حجاز قبل از اسلام
شكل گيري سياسي ِحجاز براساس بافت قبيله اي بوده و به همين دليل استواري خود را هم بر حفظ آن بنيان نهاده است.لذا در حجاز قبل از اسلام و حتی تا قبل از هجرت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی،عملا در منطقه حجاز حکومتی نمی توان پیدا کرد.  این افراد تابع حکومتى نبودند و اساس ملیت آنان قبیله بود و اعضاى هر قبیله از شیخ قبیله اطاعت مى کردند. عصبیت جاهلى و ناسیونالیزم قبیله اى افراد را به جان هم مى انداخت.
خونریزى، قساوت، غارت و تجاوز از برنامه هاى این قبایل بود. گرچه صحرانشینى و بیابانگردى پیشه عرب ها بود اما زندگى شهرى به شکلى ضعیف در یمن، عدن، حضرالموت، حجاز، یثرب و طائف دیده مى شد. به لحاظ عقاید مذهبى، گروه کوچکى بدون آن که آداب و رسوم خاصى داشته باشند به خداى یکتا و آئین ابراهیم (علیه السلام) که دین حنیف نامیده مى شد، معتقد بودند.
قبیله در عرب به جماعتی اطلاق می شود که بر اساس «نسب» و«خون» به همکاری در جهت بهبود معیشت خود دست زده باشند. اصل مشترک در همه قبیله ها «نژاد» و «سرزمین» بود. نیرومندترین چیزی که در واقع ستون حفظ و تداوم قبیله بود و خون و نژاد و وطن را حفظ می کرد، عنصر «عصبیت» بود. فرد عضو قبیله باید در حفظ این رابطه و استحکام و تداوم آن کوشا باشد و حتی از جان و مال خود دریغ نکند. اگر جرمی رخ می داد، همه قبیله باید تاوان آن را می پرداخت و اگر افتخاری نصیب قبیله بود، همه را شامل می شد. این اصل حتی به عنوان عامل خیر و شر، منشاء وجدانی پیدا کرده بود، چنان که می گفتند: «فی الجریرة تشترک العشیرة»:یعنی در گناه عضوی از قبیله همه قبیله شریک اند. گاه برای تقویت و تشکل بیشتر، قبایل ضعیف با پیمان (حلف) خود را در قبیله بزرگتر و نیرومندتر ادغام می کردند، این امر در جاهلیت در تکوین و تقویت قبایل نقش مهمی را بازی کرده است. به مجرد آن که قبیله ای با پیمان، خود را در پناه قبیله دیگر قرار می داد، بر قبیله نیرومند بود که از تمام شئون و حیثیات قبیله هم پیمان، دفاع کند.
شیخ قبیله مردی مسنّ، مجرّب، عاقل، شجاع و ثروتمند بود که رهبری قبیله را به عهده می گرفت. طبیعی بود که قبیله آن گاه تن به اطاعت می داد که کسی را با این صفات یافته باشد. شیخ قبیله مسئول صلح و جنگ و پیمان و برپایی مراسم مهمانی قبیله بود. او بود که باید قبیله را در تقسیم غنائم و نیز پرداخت خون بها و کمک به نیازمندان و آزادی اسرای قبیله و دیگر کارها راهنمایی و رهبری کند.
عضو قبیله باید نظام قبیله را می پذیرفت و در برابر از حقوق و امکانات مساوی بهره می برد. هیچ عضوی حق نداشت از رأی و دستور شیخ قبیله و یا از سنت و نظام قبیله گام بیرون نهد و وحدت قبیله را از هم بپاشد. اگر چنین می کرد به عنوان «خلیع» برای همیشه از قبیله طرد و اخراج می شد و این بدترین عقوبت بود.
جنگ و خونخواهی دو عامل بودند که غالب فکر و عمل قبیله را به خود اختصاص می داد و قبیله و اعضای آن پیوسته برای انجام یکی از این دو در تلاش و ستیز بودند. هر عملی که در جهت تقویت و استحکام قبیله و هم در تحکیم وحدت آن مفید بود، برای عرب ارجمند و امری مطاع بود(4)

 

قبایل عرب مکه قبل از بعثت
پیش از اسلام در مکه قبایلی زندگی می‌کردند مانند: جرهم، خزاعه، کنانه، صوفه، آل صفوان و قریش و ....

از میان قبایل حجاز،قبیله قریش از مهمترین و مشهورترین و تأثیرگذارترین قبایل بود.
قُرَیش، از مشهورترین و مهم‌ترین قبایل عرب در حجاز که پیامبر اکرم(ص) نیز از آن قبیله بوده است.
قریش قبیله بزرگی در مکه بود که مقارن ظهور اسلام به طایفه‌های بسیاری تقسیم شده‌بود؛ از جمله: بنی هاشم، بنی مطلب، بنی حارث، بنی امیه، بنی نوفل، بنی حارث بن فهر، بنی اسد، بنی عبدالدار، بنی زهره، بنی تیم بن مره، بنی مخزوم، بنی یقَظه، بنی مرّه، بنی عدی بن کعب، بنی سهم، بنی جُمَح، بنی مالک، بنی معیط، بنی نزار، بنی سامه، بنی ادرم، بنی محارب، بنی حارث بن عبدالله، بنی خزیمه و بنی بنانه.
قریش به کعبه و مسائل مربوطه به آن توجه فراوانی داشتند و اقتصاد و سیاست آنان بر اساس مناصب مربوط به کعبه استوار بود. هر یک از مسئولیت های وابسته به کعبه را یکی از بزرگان طوایف قریش عهده‌دار بود و مقارن با ظهور اسلام، غالباً مناصب کعبه در دست ده طایفه مهم قریش بود. این ده طایفه عبارت بودند از: بنی هاشم، بنی امیه، بنی عبدالدار، بنی اسد، بنی مخزوم، بنی سهم، بنی تیم، بنی عدی بنی نوفل و بنی جمح.(5)

 

 مناصب کعبه مقارن ظهور اسلام به ترتیب ذیل در دست همین ده طایفه بود.

 

1. منصب سقایت، یعنی آب دادن حاجیان و زائران کعبه به دست «عباس بن عبد المطلب» از «بنی هاشم» .

 

2. منصب عقاب (نام پرچمی بوده است) یعنی: پرچمداری به دست «أبو سفیان: صخر بن حرب» از «بنی أمیه» .

 

3. منصب رفادت، یعنی: میهمانداری و پذیرائی زائران کعبه که از ابتکارات «قصی بن کلاب» بود به دست «حارث بن عامر» از «بنی نوفل» .

 

4. منصب حجابت، یعنی: دربانی و کلیدداری و منصب سدانت، یعنی: خادمی و پرده داری، و منصب لواء و دار الندوة به دست «عثمان بن طلحه» از «بنی عبد الدار» .

 

5. مؤسسه مشورتی که از دار الندوة کوچکتر بوده است به دست «یزید بن زمعة بن أسود» از «بنی أسد» .

 

6. قبه، یعنی: أسلحه خانه که خیمه ای بود چرمی و در مواقع معین و هنگام لزوم بر پا می شد و مهمات جنگی در آن فراهم می گشت، به دست «خالد بن ولید» از «بنی مخزوم» .

 

7. منصب سفارت به دست «عمر بن خطاب» از «بنی عدی» .

 

8. مؤسسه بخت آزمائی و فالگیری، یعنی أیسار و أزلام (جمع یسر به دو فتحه یعنی قمار بازان و زلم به دو فتحه یعنی چوبه تیری که هنوز پیکان ندارد) به دست «صفوان بن أمیه» از «بنی جمح» .

 

9. منصب قضا و داوری در خصومات.

 

10. منصب جمع آوری و نگهداری اموال متعلق به کعبه و بت ها به دست «حارث بن قیس» از «بنی سهم» .

 

11. قیادت، یعنی سرداری و سرپرستی کاروان های بازرگانی و یا سپاهیان به دست «أبو سفیان» از «بنی أمیه» .

 

12. مؤسسه پرداخت دیه و غرامت به دست طایفه «بنی تیم» .

 

13. منصب أعنه، یعنی: سرپرستی ستوران قریش در هنگام جنگ.

 

14. منصب عمارت، یعنی نگهبانی و مراقبت مسجد الحرام، به دست «شیبة بن عثمان» از بنی عبد الدار (6).

 

 

 

پی نوشتها:

1. الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، ۱۴۱۹/۱۹۹۹. ج۸، ص۶۴؛ احمد ابراهیم شریف، دورالحجاز فی الحیاة السیاسیة العامة فی القرنین الاول و الثانی للهجرة، قاهره، ۱۹۶۸.  ص۹ـ۱۳.
2.  الموسوعةالعربیة، ج۸، ص۶۴
3. احمد ابراهیم شریف، ص۱۴ـ۲۷؛ الموسوعة العربیة، ج۸، ص64.

 

4.  تاریخ ِ سیاسی اسلام ، نشر مرکز فرهنگی علامه طباطبایی ، 1359 .ص47.

 

5. محمد ابرهیم آیتی،تاریخ پیمبر اسلام(صلی الله علیه و آله)،اتشارات دانشگاه تهران،چاپ ششم،1378ش.ص21-22.

 

6. همان.

http://askdin.com/comment/1038437#comment-1038437