آیا مامون دانشمند بود؟

پرسش:

آیا این سخن درست است که : تاریخ اسلام حاکمان دانشمندی به مانند اکبرشاه ،مامون و الغ بیگ به خود ندیده است !اما هیچ کدام از آنان در دانش فلسفی به مامون نرسیدند و او دار الحكمه بغداد را سرپرستی میکرد و علومی توسط شخصیتهایی همچون بتانی و ثابت ابن قره حرانی در این بیت الحکمه ها کشف شد؟

 

آیا مأمون موسس بیت الحکمه بوده و بتانی و ثابت بن قره در زمان او فعالیتهای علمی داشتند؟در صورت امکان در مورد الغ بیگ هم توضیحاتی بفرمایید؟

 

علاوه بر موارد فوق با توجه به هم عصر بودن مأمون و امام رضا(علیه السلام)،آثار و سخنان امام رضا و مناظرات ایشان در علوم مختلف چیست و در کجا قابل دسترس است؟ به خصوص در علومی به غیر از علوم حدیث مانند طب، ریاضیات، نجوم، فلسفه، منطق و..؟ آیا یکی از دلایل محجوریت این تعالیم این نیست که کمتر به آن پرداخته شده است ؟

 

پاسخ:

متأسفانه در مورد شخصیتهایی تاریخی بخصوص با هدف کمرنگ کردن جایگاه دین و عالمان دین توسط مخالفان و دشمنان دین، مطالبی بیان می شود که بدون استناد به منابع معتبر تاریخی و تحلیل درست تاریخی می باشد.بخصوص که برخی حاکمان بگونه ای رفتار می کردند که افراد برای قضاوت در مورد او دچار اشتباهات فاحش می شوند.«مأمون» از جمله این شخصیتهاست که در ظاهرسازی و تظاهر به دینداری و علم دوستی بگونه ای رفتار می کرد که حتی برخی از بزرگان در مورد او دچار اشتباه شده و حتی از او بعنوان یک شیعه نام برده اند.حال آنکه بررسی دقیق و منصفانه و بدور از تعصب منابع تاریخی و تحلیل حوادث مربوط به دوران خلافت او با قاطعیت خلاف آن تصور را ثابت می کند.

 

اینکه عده ای اصرار دارند «مأمون» را بعنوان یک دانشمند معرفی کنند،ناشی از سطحی نگری و رفتارهای فریبکارانه مأمون می باشد.شاید آنچه درباره مأمون بیشتر صادق باشد و به واقعیت نزدیکتر باشد این است که او در مقایسه با دیگر خلفا،نسبت به علم و مناظرات علمی علاقه بیشتری داشت.نه اینکه او خود یک دانشمند بوده باشد. «مأمون» از جوانی به سبب تربیت نزد ایرانی‌ها، علاقه شدید به علم و حکمت داشت و همواره به ترجمه کتب از یونانی، سریانی، پهلوی و هندی به عربی توصیه می‌کرد. دربار او نیز مرکز اجتماع دانشمندان مذاهب مختلف و محل بحث و مناظره بود.

 

در ادامه لازم است اشاره ای به موضوع نهضت ترجمه داشته باشیم که آیا مأمون بنیانگذار آن بوده است و آیا این اقدام او به معنای دانشمند بودن او می باشد؟

 

پس از جمع‌آوري اسناد و مدارك كتب و رسالات از كانونهاي مختلف، كار ترجمه و تدوين آنها به زبان عربي آغاز شد و نخستين گام در زمان «منصور» خليفه عباسي برداشته شد و او دستور داد تا ترجمه كتب يوناني را شروع كنند و بقولي حتي بغداد را نيز به همين دليل بنا نمود. (1) دومين قدم در عهد «هارون‌الرشيد» برداشته شد. به دستور او عده‌اي از علماء اسلامي به «قسطنطنيه» رفتند و به ترجمه‌ و تهيه كتبي كه در بلاد اسلامي يافت نمي‌شد پرداختند. (2) به قولي ديگر «هارون» پس از چيره شدن بر سپاهيان بيزانس در جنگ آنكارا و عموريه كتابهاي يوناني را به چنگ آورد و «يوحناي ماسويه» را به ترجمه آنها برگماشت. بعضي از محققين تأسيس «بيت الحكمه» را به «هارون الرشید» نسبت داده و معتقدند كه اين مركز علمي در زمان او تأسيس شده و در دوره «مأمون» با افزودن تأسيسات جديد توسعه يافت. (3)

 

نقطه اوج ترجمه در دوره خلافت «مأمون» بود كه به دستور وي گروهي از مترجمان برجسته در بيت‌الحكمه گرد آمدند و تحت رياست «يوحناي ماسويه» به امر ترجمه پرداختند. «ابن نديم» در علم دوستي «مأمون» مي‌گويد: «مأمون گروهي از مترجمين معروفي چون «حجاج‌بن مطر ابن ‌بطريق»، «حنين بن اسحاق» و «يوحنابن ماسويه» را كه به زبانهاي مختلف آشنائي داشتند به سرزمين روم فرستاد و آنان نيز سيل عظيمي از كتابهاي يوناني و رومي را به جهان اسلام آوردند. (4) «پي‌يرروسو» مي‌گويد: مأمون بعد از غلبه بر «ميشل سوم» امپراتور روم يكي از شرايط صلح را چنين قرار داد كه وي بايد يك نسخه از تمام كتب يوناني موجود در روم را به او بسپارد. (5) با حمايت بعضي خلفاء و با درايت وزراي دانش پروري چون برامكه و آل نوبخت تمام ميراث فرهنگي گذشته از تمام كانونها به جهان اسلام منتقل شد.

 

بنابراین مشخص می شود که هر چند علم دوستی «مأمون» مستنداتی دارد ولی اینگونه نبوده که او بنیانگذار دارالحکمه و شروع کننده نهضت ترجمه بوده باشد.بلکه نهضت ترجمه قبل از او شروع شده بود و در زمان او به اوج رشیده بود.

 

 

 

در رابطه با الغ بیگ به اختصار مطالبی عرض می کنیم:

 

«اُلُغ بيگ». محمد تراغاي مشهور به اُلُغ بيگ، فرزند بزرگ «شاهرخ»، در 19 جمادي الاول سال 796 ق. در شهر «سلطانيه» به دنيا آمد. از همان كودكي لقب «الغ بيگ»، به‌معناي شاهزاده بزرگ، جايگزين نام اصلي وي گرديد. در شانزده سالگي، به سمت فرمانروايي «ماوراءالنهر» منصوب شد (6). وي تنها فرزند «شاهرخ» است كه پس از مرگ پدر در قيد حيات بود و به زمامداري رسيد. دوران كوتاه حكومت الغ بيگ، پس از پدر مصروف جنگ و نزاع داخلي خاندان تيموري گرديد و نهايتاً وي به‌دست پسرش ـ عبداللطيف ـ در سال 853 ق. به قتل رسيد (7).

 

كارنامه علمي ـ فرهنگي «الغ بيگ» بسيار درخشان است. وي نه تنها پشتيبان دانشمندان و عالمان بود بلكه خود منجّمي توانمند و رياضيداني برجسته به‌شمار مي‌رفت. مدرسه‌اي در سمرقند بنا نهاد كه مهم‌ترين فعاليت علمي آن تدريس نجوم بود و در آن افرادي چون «قاضي‌زاده رومي»، «ملا علي قوشچي» و «غياث‌الدين جمشيد كاشاني» به تدريس مي‌پرداختند (8). او همچنين به جمع‌آوري كتاب، به‌ويژه كتاب‌هاي مربوط به علم نجوم و اخترشناسي، براي كتابخانه خود اهتمامي خاص داشت (9).

 

«غياث‌الدين جمشيد كاشاني» رياضيدان برجسته قرن 9 ق.، كه رياست رصدخانه عظيم «الغ بيگ» در «سمرقند» را برعهده داشت، كتاب مشهور خود «المفتاح في الحساب» را براي كتابخانه الغ بيگ تأليف كرد (10).

 

در ميان كتابخانه‌هاي سلاطين تيموري، مي‌توان كتابخانه «الغ بيگ» در سمرقند را مفيدتر دانست. علاوه بر دانشمندان بسياري كه در سمرقند و اطراف آن به‌سبب دانش‌ دوستي الغ بيگ گرد آمده بودند و از كتابخانه بزرگ او سود مي‌جستند ظاهراً طبقات ديگري نيز به كتابخانه دسترسي داشته‌اند. در كتابخانه ملي فرانسه رساله‌اي بي‌نام درباره ساخت‌هاي هندسي وجود دارد كه ضميمه نسخه‌اي از آثار «ابوالوفاء بوزجاني» است. اين رساله براي كتابخانه الغ بيگ نوشته شده بود تا بنّايان و افزارمنداني كه براي اين شاهزاده تيموري كار مي‌كردند بتوانند به آن مراجعه كنند (11).

 

در منابع تاريخي از هوش و حافظه او ماجراهاي گوناگوني آمده است. از جمله داستان گم شدن كتاب كه «دولتشاه» در «تذكره‌الشعرا» چنين آورده است: "الغ بيگ هر جانوري را كه به شكار مي‌انداخت نوع و تاريخ آن را يادداشت مي‌كرد. از قضا كتاب گم شد و مستحفظانِ كتاب ترسناك شدند. الغ بيگ گفت غم مخوريد كه همه را از اول تا آخر به ياد دارم. وقتي آن قضايا را كتابت كرد از قضا كتاب پيدا شد. وقتي هر دو نسخه را با هم مقابله كردند، اختلاف به جز چهار پنج موضوع نيافتند" (12).

 

در مورد شخصیتهایی همچون بتانی و حرانی هم باید گفت:

 

این شخصیتها با مأمون همدوره نبوده و نمی توانستند در بیت الحکه ی زمان مامون فعالیت علمی داشته باشند.

 

«مأمون عباسی» در ۱۸ رجب ۲۱۸ق از دنیا رفت.حال آنکه جناب «ثابت بن قره حرانی« ریاضی‏دان و منجم عراقی در سال 221 ق متولد شد.(13)یعنی زمان مرگ مأمون،جناب حرانی فقط سه سال داشته است. در مورد بتانی هم باید گفت تاریخ دقیق تولد «ابوعبدالله محمد بتانی» معلوم نیست.

 

اما در مورد تاریخ تأسیس بیت الحکمه،آنچه از مجموع گزارشات استفاده می شود این است که قطعاً بیت الحکه قبل از مأمون تأسیس شده بود و حتی زمان منصور عباسی را زمان شکلگیری آن دانسته اند.برخی محققان برپایه اخباری که درباره علاقه منصور عباسی به پزشکی و نجوم و دانشمندان این رشته‌ها و نیز تألیف و ترجمه برخی آثار نجومی و پزشکی در روزگار این خلیفه در دست بوده، فرض کرده‌اند بیت‌الحکمه از روزگار منصور عباسی اندک‌اندک شکل گرفته و با افزوده شدن چند تألیف و ترجمه در روزگار مهدی، در روزگار هارون به‌طور رسمی تأسیس شده و در عصر مأمون نیز به اوج شکوفایی خود رسیده است.(14)

 

اما در رابطه با مناظرات امام رضا(علیه السلام) و محجور ماندن تعالیم آن حضرت باید گفت:

 

مناظرات امام على بن موسى الرضا ( علیه‌السلام ) فراوان است، ولى از همه مهمتر هفت مناظره است.این مناظرات را شیخ صدوق، در کتاب عیون اخبار الرضا آورده و مرحوم علامه مجلسى نیز در جلد 49 بحار الانوار از کتاب عیون نقل کرده و در کتاب مسند الامام الرضا جلد 2 نیز آمده است.

 

این مناظرات عبارتند از:

 

1ـ مناظره با جاثلیق (عالم بزرگ مسیحی)

 

2ـ مناظره با رأس الجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان)

 

3ـ مناظره با هربز اکبر

 

4ـ مناظره با عمران صابى

 

این چهار مناظره در یک مجلس و با حضور مامون و جمعى از دانشمندان و رجال خراسان صورت گرفت.

 

5ـ مناظره با سلیمان مروزى که مستقلاً در یک مجلس با حضور مامون و اطرافیانش صورت گرفت.

 

6ـ مناظره با على بن محمد بن جهم

 

7ـ مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره

 

هر یک از این مناظرات داراى محتواى عمیق و جالبى است که امروزه هم با گذشت حدود هزار و دویست سال از آن تاریخ، راهگشا و بسیار آموزنده و پر بار است، هم از نظر محتوا و هم از نظر فن مناظره و طرز ورود و خروج در بحثها.

 

باید با کمال تأسف و تأثر این واقعیت تلخ را بپذیریم که ما شیعیان و پیروان اهل بیت(علیهم السلام)آنگونه که شایسته و بایسته بود به منابع ارزشمندی که از ائمه(علیهم السلام) برای ما به یادگار مانده است و رمز موفقیت و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت بشریت می باشد،مراجعه و عمل نکرده ایم.

 

متأسفانه هم قرآن در بین ما محجور مانده هم نهج البلاغه هم صحیفه سجادیه هم دیگر منابع دینی.حال آنکه در بین غیر مسلمانان با نمونه هایی مواجه می شویم که آنها بیش از ما به منابع دینی ما شیعیان مراجعه داشته و پیرامون آن به بحث و گفتگو و تحقیق پرداخته و از تعالیم و آموزه های حیات بخش آن بهره برده و می برند.

 

نگاهی به کتابهایی که برخی دانشمندان و محققان مسیحی در مورد منابع دینی ما نوشته اند،می تواند میزان محجوریت این منابع حیات بخش را در بین ما شیعیان نشان دهد.از جمله این کتابها می توان به کتاب ««الامام علی صوت العدالة الانسانیه» نوشته «جرج سمعان جرداق» مسیحی اشاره کرد.وی امام علی (علیه السلام) را شخصیتی جهانی می داند که افکار بلندش در تحول اندیشه انسانی و به ویژه تکامل تاریخ عربی و اسلامی نقشی بسیار مهم و سازنده داشته است. از این رو برای هرچه بهتر شناساندن سیمای آن حضرت و نقش ایشان در تاریخ اندیشه بشری و تبیین تعالیم اسلامی، به نگارش این کتاب پرداخته است، او ابراز تأسف می کند که بیشتر نوشته های موجود، تنها بر محور جنبه های مادی زندگانی علی (علیه السلام) مثل قدرت بازو، ضربت شمشیر و نیروی نیزه اش دور می زند و جنبه های معنوی و انسانی و تاریخی زندگانی وی از دیده ها دور مانده است.

 

جرداق کتاب خویش را در پنج جلد و با عناوین زیر به رشته تحریر در آورده است:

 

علی و حقوق بشر.

 

علی و انقلاب فرانسه.

 

علی و سقراط.

 

علی و دوران زندگانی اش.

 

علی و قومیت عربی.

 

چنانکه از عناوین کتاب پیداست، جرداق شخصیت امام علی (علیه السلام) را در قلمروی بس گسترده به بحث گذارده است و همین امر کتاب وی را از نوشته های دیگر مسیحیان مشرق و مستشرقان ممتاز گردانیده، اعجاب و تحسین بسیاری از دانشمندان شیعی را برانگیخته است.

 

 

 

پی نوشتها:

 

1. پي‌يرروسو، تاريخ علوم، حسن صفاري، امير كبير 1344، ص 11.118.

 

2. لوئيس پاول، سيرتكامل تمدن، هاشم رضي، مجيد رضي، آسيا 1342، ص 284.

 

3. احمد شبلي، تاريخ آموزش در اسلام، محمد حسين ساكت، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 140.

 

4. ابن‌النديم، الفهرست. ترجمه محمد رضا تجدد، تهران امير كبير 1366، چاپ سوم. ص 444.

 

5. پي‌يرروسو، پيشين، ص 118.

 

6. خواندمير، غياث‌الدين بن همام‌الدين. تاريخ حبيب‌السير في اخبار افراد بشر. به تصحيح محمد دبير سياقي. تهران: خيام، 1362. ج 3، ص 460، 581.

 

7. ميرخواند، محمدبن خاوند شاه. تاريخ روضه الصفا. به تصحيح محمد جواد مشكور. تهران: خيام، 1339.ج 6، ص 762.

 

8. قرباني، ابوالقاسم. زندگينامه رياضيدانان دوره اسلامي از سده سوم تا سده يازدهم هجري. تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1365.ص342.

 

9. صدري افشار، غلامحسين. سرگذشت سازمان‌ها و نهادهاي علمي در ايران. تهران: وزارت علوم.ص121.

 

10. بارتولد، ولاديمير. الغ بيگ و عصر او. ترجمه حسين احمدي‌پور. تبريز: چهر، 1336.ص291.

 

11. وليجر، دونالد نيوتن؛ كلمبك، ليزا. معماري تيموري در ايران و توران. ترجمه كرامت‌الله افسر؛ محمديوسف كياني. تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور، 1374.ص219.

 

12. دولتشاه، دولتشاه بن بختيشاه. تذكره الشعرا. به كوشش محمد رمضاني. تهران: كلاله خاور، 1335.ص273.

 

13. ابن خلّکان، ابن صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران 1376ش. ج1، ص314.

 

14. عش یوسف، تاریخ عصر الخلافةالعباسیة، به کوشش محمد ابوالفرج عش، بیروت، 1402ق/1982م.ج۱، ص20. ایوب یوسف، المراکز الثقافیة المهتمة بالترجمة و التی اثرت فی الحضارة العربیة، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، 1984م. ج1، ص46 . فانی کامران، بیت‌الحکمة و دارالترجمة، نشر دانش، آذر و دی 1360ش، س2، شم‌ 1.ج1، ص20.

http://askdin.com/comment/1038118#comment-1038118