اسلام دینی برای زمان حال

پرسش:

چگونه دینی که 1400 سال قبل آمده می تواند برای نسل امروزی که بسیار متفاوت با نسل های گذشته است مفید و قابل استفاده باشد؟

اگر گفته شود که دین اسلام دارای این قابلیت است که بنا بر شرایط زمانه احکامش عوض شود چرا این قابلیت را خدا در بقیه ادیان قرار نداد که نیازی به دین جدید نباشد؟  اصلا چرا همه پیامبر ها در یک زمان واحد نیامدند تا یک دین بیشتر نباشد؟

 

 

پاسخ:

 

شما چند سوال مختلف و البته در راستای هم پرسیدید که باید به تک تک آنها بپردازیم:

 

1- چرا پیامبر ها متعدد و مختلف و در زمان های متعدد آمدند؟

 

جواب: هدف از آفرینش انسان توسط خدا به کمال رسیدن انسان است و این کمال که با عبودیت و تربیت حاصل می شود تدریجی و زمان بر است بر همین اساس خدا پیامبران را به عنوان مربی و هادیان به سوی کمال و پی در پی برای انسان ها فرستاده است  دقیقا مانند یک دانش آموز که قرار است بعد از گذراندن سالهای ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان باید وارد دانشگاه شود و برای رسیدن به کمال علمی خود یعنی دکتری باید هم دوره های مختلف و هم اساتید و کتاب های متعدد از آسان به مشکل را بگذراند .

 

پس این که این دانش آموز اساتید متعدد می بیند و کتاب های مختلف می خواند به منظور رسیدن به کمال علمی خود است و حتی نمی توان تصور کرد که تمامی این مراحل و دوره های تحصیلی او یک میزان باشد.

 

بشر نیز از آن روزی که پا  روی زمین گذاشته دائم در حال رشد و تکامل است و به فراخور این درجه کمالی پیامبری و کتابی برای آنها مقرر می شود. و این مراحل تا آنجا بالا می رود که تمام دستور های کمالی برای آنها بیان شود دیگر نیازی به دستور جدیدی نباشد فقط باید کسانی باشند که این دستورات را به درستی اجرا کرده و ضامن بقای علمی آن باشند.

 

از همان زمان ورود آدم به زمین خدای تعالی دستوراتی را برای خوب زیستن به حضرت آدم (علیه السلام) وحی فرمودند و این دستورات به فراخور حال آن افراد بوده است و هر چقدر مناسبات بین فردی پیشرفت کرد این دستورات توسط خدا هم کامل تر بیان شد (طبق استعداد و توانایی جامعه)

 

پس جامعه زمان حضرت نوح(علیه السلام) چه از نظر پیچیدگی های اجتماعی و چه از نظر توانایی های عبادی خیلی پایین تر از جامعه زمان عیسی (علیه السلام )بود برای همین پیامبری که خدا بر قوم نوح(علیه السلام) فرستاد کتابی که به آنها داده شد و فرامین آنها کاملا با هم متفاوت و زمان موسی (علیه السلام) بسیار پیش رفته تر از زمان نوح(علیه السلام) بود (از لحاظ استعداد های تربیتی)

 

2- چرا این فرستادن دین های پیاپی در یک زمان قطع شد و دیگر پیامبری نیامد؟ اگر تجدید شرایع نیازی نبود پس چرا این همه پیامبر آمدند و اگر نیاز بود چرا قطع شد؟

 

جواب: همان طور که بال هم توضیح داده شد با تغییر بشر نسخه های جدید دین نیاز بود  اما این بشر به جایی رسید که دستور هدایت کامل برای او آمد و برای هدایت بشر حرف جدیدی نیاز نبود (تمام حرف ها زده شد) . اما پیامبر آخرین که در کتابش همه حرف ها در باب هدایت زده شده بود برای حفظ شریعتش و تفسیر نو به نو این شریعت بر اساس نیازهای نو مردم ، امامان اهلبیت(علیهم السلام) را برای این کار معرفی کرد و فرمود :

 

«إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»میان شما دو چیز سنگین و گران‏بها مى ‏گذارم، اگر بدان چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: قرآن و عترت من أهل بیتم، و این دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من درآیند،(1)

 

پس در دین اسلام تمام حرف درباره هدایت بشر زده شد و برای اجرا و تفسیر صحیح آن خدا جریان امامت را ابلاغ فرمودند که در واقع امامت اکمال دین و اتمام نعمت است.

 

 

 

3- چگونه می شود با این  که این همه بشر در حال تغییر تحول است دین 1400 سال قبل مبنای کار ما در امروز باشد با این که این همه پیشرفت کرده است.

 

جواب: همان گونه که قوانین طبیعی مانند قانون جاذبه زمین کهنه نمی شود و با گذشت زمان خاصیت خود را از دست نمی دهد، دستورهای اخلاقی و فقهی اسلامی نیز رنگ کهنگی به خود نمی گیرد و مشمول مرور زمان نمی گردد، مانند این که در قرآن کریم آمده است:« إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‌ وَ يَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» ؛ همانا خداوند به دادگری و نیکوکاری و دستگیری از خویشان تهیدست فرمان داده و از کارهای زشت و رفتارهای ناهنجار و ستمگری نهی کرده است.(2)
کارشناسان اسلامی به کمک رهنمودها و ساز و کارهایی که در متن دین وجود دارد، می توانند با توجه به موقعیت ها و شرایط زمان، قوانین اسلامی را تبیین کنند و آن را برای اداره کردن امور فردی و اجتماعی روز کارآمد نمایند.

 

در توضیح ، سخن را در چند محور پی می گیریم:
1 - خاتمیت در اسلام: دین اسلام دین خاتم است و قرآن برای هدایت بشر تا پایان دنیا است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: "خداوند قرآن را برای زمان خاصی و مردم خاص نفرستاد. قرآن تا روز قیامت در هر زمانی و برای هر قومی تازه است و جذابیت دارد و هادی امت ها است»( 3 )
لازمة خاتمیت این است که کتاب و پیامش تحریف نشود؛ از این پیام هدایت بخش همواره نسل های بعدی بهره مند باشند و پیامش همگانی و جاوداته باشد. نیز بتواند به در هر دوره ای پاسخگوی نیازهای مردم زمان خود در بعد هدایتی باشد.
2 - نظریه امامت در اسلام: در اسلام امامت وجود دارد: امام در دو بعد ، یکی بعد هدایتی (به عنوان هادی امت) و دیگری بعد حکومتی (به عنوان حاکم و زمامدار) .
وقتی مسئله جانشینی پیامبر و تئوری امامت تبیین شد، دین اسلام کامل شد.
خداوند می فرماید:  الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ اكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الْاسْلامَ ديناً « امروز (به عقیده امامیه و برخی اهل سنّت روز غدیر خم و خلافت علی (علیه السلام) است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم .(4)
امامت رمز جاودانگی اسلام است و با وجود امام و وظایف و اختیاراتش ، قوانین اسلامی مشمول کهنگی نمی گردد.
امام به عنوان هادی امت و استمرار نقش پیامبر در هدایت امت سه وظیفه دارد: یکی تبیین و تفسیر دین،
دوم : آموزش روش فهم قرآن و سنت و استنباط احکام به امت.

 

سوم: معرفی افراد لایقی که بتوانند در آینده نقش هدایت مردم را بر عهده بگیرند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: "هر کس از فقیهان امت که نفس خود را مواظبت نمایید، از دینش پاسدار کند، با هواهای نفسانی بستیزد و مطیع خدا باشد، سزاوار است مردم دین خود را از او فراگیرند".(5)
بنابراین در دوره غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) فقیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) وظیفه دارد احکام و قوانین اسلامی را با توجه به مقتضیات زمان، روز آمد کند. البته فراموش نشود که یکسری از نیازهای بشر ثابت است.
همان گونه که جسم انسان و نیازهای آن ، از صدر اسلام تاکنون تغییر نکرده است و در آینده نیز دگرگون نخواهد شد، روان و فطرت و احساسات و تمایلات او نیز تغییر نمی کند.
انسان همواره خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و حس نوعدوستی را نیازمند است .
هر چند شکل آن در زمان ها و مکان ها تفاوت داشته باشد. بنابراین بخش از نیازهای انسان ثابت است و دگرگونی در آن راه ندارد. بخش دیگر که تحول پذیر است، با ویژگی هایی که در قوانین اسلامی وجود دارد، روز آمد و منطبق با نیازهای روز می شود.
3 - ویژگی های قوانین اسلامی: احکام اسلامی از ویژگی هایی بهره مند است ، مثلاً می توان به آن خصلت انعطاف پذیری داد، تا برای همه زمان ها قابل اجرا باشد.
در اسلام عقل یکی از منابع اجتهاد و استنباط احکام است و احکام اسلامی خردپذیر است. به گفته شهید مطهری "حجیت عقل از نظر شیعه به این معنا است که اگر در موردی عقل حکم قطعی داشت، از آن رو که حکم یقینی است، حجت است"،(6) مانند نیکوکاری این دستور کلی و خردپسند است و در همه زمان ها ارزش خود را حفظ می کند.

 

پی نوشت ها:

1- مسلم بن حجاج ،  صحیح مسلم، موسسه عز الدین،1407، بیروت، ج 4، حدیث 2408.

2-نحل:90.

3- مجلسی، بحارالانوار، اسلامیه تهران، 1418، ج92، ص15.

4-مائده: 3.

5- مجلسی ، بحار الانوار، اسلامیه، تهران، 1416، ج2، ص 88 .

6- مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج3 ص 25.

http://askdin.com/comment/1037111#comment-1037111