تحقیق درباره اعتقادات

پرسش:

برخی اوقات یک سوالاتی درباره جهان اطرافم و اصلا خود خدا برایم پیش می آید آیا تحقیق در مورد این چیزها اشکال دارد؟

 
پاسخ:
برای پاسخ بدین سوال، ابتدا لازم است انواع تحقیق در امور مربوط به دین را بشناسیم. در یک دسته بندی کلی، تحقیق در مورد دین و آموزه های دینی، صورتهای مختلفی دارد. این تفاوت، به واسطه تفاوت در چیزهایی است که در آن تحقیق میشود. بدین جهت، تحقیق در دین را میتوان به صورتهای زیر دسته بندی کرد:

الف. تحقیق در اصل دین و آموزه های اصیل دینی.

ب. تحقیق در آموزه های فرعی اعتقادی

ج. تحقیق در آموزه های فرعی عملی و فقهی.

 صورت نخست: این نوع مربوط به اموری از قبیل اصل دین و نیازمندی به دین، وجود خداوند و صفات او، ضرورت نبوت و امامت و صفات وی، ضرورت معاد و وجود آن است. در این دسته از مباحث دینی، تحقیق کاملا عقلی است و به هیچ وجه نباید از آموزه های خود ادیان  در این تحقیقات بهره برد. دلیل این امر نیز لزوم تسلسل  است. توضیح اینکه:

برای اینکه بدانیم مثلا موجود الف وجود دارد یا صفتی خاص را دارد، نمیتوان به سخنی که به همان شخص منسوب است، استناد کرد. مثلا در مورد اصل نیاز به دین، نمیتوان به سخنی استناد کرد که یک منبع دینی بیان میکند. یا در مورد وجود خداوند یا صداقتش، نمیتوان به سخنی استناد کرد که ادعا شده از جانب خداوند ارسال شده است. در این موارد، ابتدا باید وجود این امور به صورت عقلی و پیشینی و بدون توجه به سخنان دیگران(چه سخنانی که ادعا شده از جانب خداوند است یا سخنانی که دینداران بیان کرده اند) را اثبات کرد.

صورت دوم: این دسته شامل تحقیق در اعتقادات فرعی(غیر اصلی) میشود.  مانند اعتقاد به اینکه پیامبر چه کارهایی را انجام داده است یا اسم امامان چیست و چه ترتیب تاریخی ای را دارند یا جزئیات مربوط به معاد و برزخ.  تحقیق در این موارد، لازم نیست به صورت عقلی باشد بلکه گاهی اصلا امکان ندارد که انسان به صورت عقلی در این موارد تحقیق داشته باشد. بلکه در این موارد میتوان به نقل دیگران استناد کرد. البته اگر نقل معتبر دینی وجود داشته باشد، استناد به آن نقلها بهتر از استناد به نقلهای دیگران(مثلا مورخان) است.

 صورت سوم: در این موارد، تحقیق کاملا تعبدی و به استناد سخنانی است که از خداوند و پیشوایان دینی به ما رسیده است.  بدین ترتیب، به کار بردن عقل در اینگونه موارد اشتباه است؛ بدین جهت به استناد عقل نمیتوان احکام را ارزیابی کرد. استناد به سخنان غیر پیشوایان دینی نیز نادرست است؛ زیرا در این فرض، ما میخواهیم دستور العملهایی که دین برای رسیدن به سعادت بیان کرده است را بشناسیم. بنابراین مشخص است که لازم است به سخنان خود او گوش فرا دهیم و دستور العمل ها را از سخنان او استخراج کنیم.

باتوجه بدین نکته پاسخ سوال شما این است که

اولا: تحقیق در امور دینی اصلی و مبنایی حتما باید عقلی باشد و استناد به سخنانی که در دین مورد نظر بیان شده است، عقلا نادرست است.

ثانیا: تحقیق در این موارد، نه تنها به معنای بی اعتمادی به خداوند نیست بلکه اصولا بدون آن، نمیتوان این سخن را سخن خداوند  دانست تا بعد بخواهیم به استناد بدان، چیزی را قبول کنیم. مثلا وقتی هنوز نمیدانیم خداوند وجود دارد، چطور میتوانیم سخنی را به او نسبت بدهیم  و بر اساس آن سخن، قبول کنیم که وجود دارد. یا وقتی نمیدانیم خداوند صادق است، چطور میتوانیم به استناد سخنی که به او منسوب است، بگوییم که چون خودش گفته که من صادقم،  میپذیریم که او صادق است.

ثالثا: استناد به منابع و متون اصیل دینی(قران و روایات) تنها در دسته دوم و سوم اعتبار دارد.

 

http://askdin.com/comment/1032606#comment-1032606